حسن حيراني: مجاهد خلق يا اسير جنگي (قسمت دوم )
اما علی هاجری بعداز ورود به آلبانی توان ماندن در مسیر مبارزه را نداشت و با وصل به سفارت رژیم مسیر خیانت را برگزید. عجب کسی که در عراق برای حدود سی سال بمباران ها وموشک باران ها وبعد محاصره مالکی و….. را تحمل کرد ونترسید حالا رسید به آلبانی کم آورد!؟!؟!؟ حتي يكبار كه در يكي از سنگرهاي بتني كه يكي ازفرماندهان با رده اف جي با يكي از نفرات كه هم لايه بوديم يعني لايه عضو جديد كه پايين ترين لايه سازماني بود و البته وي به لحاظ سني وچهرتا بچه سال بود ومتاسفانه مورد سوء قصد تجاوز قرارگرفت كه وي هم با تيغ كاتر به فرمانده اش حمله كرده بود به طوري كه بچه ها ميگفتن در و ديوار سنگر اينقدر خون پاشيد بود كه نگو. به هرحال آن فرمانده والا مقام رو سريع به قسمت تبليغات منتقل شد و بعد هم با اولين پرواز گروههاي نفرات بيمار به تيرانا براي جنگ بيشتردر صد جبهه خواهر مريم عزيمت فرمودند. و اما آن نفر كه مدتي تحت فشار عصبي و رواني بود و نميتوانست تحمل كند به بهانه امداد رفتن خودش را به نزديكي درب ليبرتي رساند و پريده بود رفته بود پيش عراقيها و خودش را به آنها معرفي كرد وي در آنموقع در مقر ما بود وقتي فرار كرد در مورد وي يك نشست گذاشتند كه اون يك آدم آشغال بوده به عنقلاب خواهر مريم خيانت كرده و ….. و طبق معمول هم همه در نشست يكي يكي شروع به اعلام برائت از مشركين تشكيلاتي كردند.
حسن حيراني: مجاهد خلق يا اسير جنگي (قسمت دوم 2 )
حسن حیرانی، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ، ایران ـ آزادی ـ 29.01.2019
با سلام دوستان
يكبار يكي ازدوستان گفت كه درنشستي در سال 80 كه ما كه لايه فرماندهان بوديم در نشست با خود رجوي وي ميگفت كه اين اردوگاهي ها چيزي جز لمپنيسم و مناسبات كثيف همجنس بازي و …… براي ما عايدي نداشتن و تنها وبال ما بودند و ما اشتباه كرديم اينا رو آورديم. اي بر آدم دروغگو لعنت خب اگه واقعا حرفت اين بود كه چرا نگذاشتي خانواده هاشون رو از ترس اينكه مبادا مناسبات پاك!؟!؟ تو رو ترك كنند ملاقات كنند. حتي از خاطرات و تجربيات فردي خودم هم كه بگويم يكي از فرماندهان خودم كه زودتر از فرقه جدا شد و اكنون در آلمان است يكبار سر پست به من گفت كه با اينهمه شعار جامعه بي طبقه توحيدي تو مناسبات باز هم خيلي فرق ميكند كه تو سازمان مجاهدين كسي از چه موضعي وارد ميشود مثلا ما هميشه با بيشترين كارو كمترين توقع بازهم خودت ميبيني كه پشت سر ما چه جوري ما مورد خطاب قرارميگيريم. يكبار هم يكي از فرماندهانم كه هم اكنون داخل مناسبات فرقه و ازهمين لايه بود به من گفت ما هيچ هويت تعريف شده اي تو اين خراب شده نداريم نفر اگه انتخاب كنه بره و نمونه به قول غلام رضا (نام مستعار رجوي در نشستهايي كه به صورت چت برگزار ميشد) اردوگاهي اي بود كه از قضا چند روزي ميهمان مجاهدين بود اگه عليه سازمان حرفي بزنه ميشه اسير جنگي سابق و ….. حالا اگه جونش و خونش رو بده واسه اينا كه بتونن بهره اش رو در پاريس واسه مريم خانم درو كنند ميشه يك اردوگاهي كه در انقلاب مريم رستگار شد و به شوخي به من ميگفت حالا خود اين يارو كه ما باشيم كجايي قضيه هستيم پيدا كنيد پرتقال فروش را؟!؟!؟
بطور مثال به همين مثلا افشاگري جديد سايت فحشاگرشان توجه كنيد.
….. از اسیران جنگی اردوگاه اسرای جنگ ۸ساله ایران و عراق بود که توسط سازمان آزاد شده!؟!؟! و در سال۱۹۹۲ بعد از لست کال(Last Call) صلیب سرخ، به ارتش آزادیبخش ملی پیوست.
اما علی هاجری بعداز ورود به آلبانی توان ماندن در مسیر مبارزه را نداشت و با وصل به سفارت رژیم مسیر خیانت را برگزید.
عجب کسی که در عراق برای حدود سی سال بمباران ها وموشک باران ها وبعد محاصره مالکی و….. را تحمل کرد ونترسید حالا رسید به آلبانی کم آورد!؟!؟!؟
حتي يكبار كه در يكي از سنگرهاي بتني كه يكي ازفرماندهان با رده اف جي با يكي از نفرات كه هم لايه بوديم يعني لايه عضو جديد كه پايين ترين لايه سازماني بود و البته وي به لحاظ سني وچهرتا بچه سال بود ومتاسفانه مورد سوء قصد تجاوز قرارگرفت كه وي هم با تيغ كاتر به فرمانده اش حمله كرده بود به طوري كه بچه ها ميگفتن در و ديوار سنگر اينقدر خون پاشيد بود كه نگو. به هرحال آن فرمانده والا مقام رو سريع به قسمت تبليغات منتقل شد و بعد هم با اولين پرواز گروههاي نفرات بيمار به تيرانا براي جنگ بيشتردر صد جبهه خواهر مريم عزيمت فرمودند. و اما آن نفر كه مدتي تحت فشار عصبي و رواني بود و نميتوانست تحمل كند به بهانه امداد رفتن خودش را به نزديكي درب ليبرتي رساند و پريده بود رفته بود پيش عراقيها و خودش را به آنها معرفي كرد وي در آنموقع در مقر ما بود وقتي فرار كرد در مورد وي يك نشست گذاشتند كه اون يك آدم آشغال بوده به عنقلاب خواهر مريم خيانت كرده و ….. و طبق معمول هم همه در نشست يكي يكي شروع به اعلام برائت از مشركين تشكيلاتي كردند.
ولي نکته جالب قضيه اينجا بود كه دوستاني از لايه ام جديد به من ميگفتند كه چون اين عمل انجام شده از نفرات خودشون بوده درجا طرف فرستادند به خارج و صداش رو در نياوردند حالا اگه از لايه ما بود چه بوق وكرنايي ميكردند و از خداخواسته براي اينكه چماقي تو سرلايه ما بكنند مدام تكرار ميكردند.
حتي من بارها در بين فرماندهان بالا كه در مورد آنها صحبت ميكردند كلمه RD و RP را شنيده بودم و حتي رفتم چندين بار اعتراض كردم والله به خدا انصاف نيست اينجوري در رابطه با افرادي كه سياه ترين و سخت ترين كارها را به آنها ميدهيد صحبت كنيد كه هر دفعه يك چيزي گفتن كه نه قصدي و عمدي نبوده چون اين يك كد سازماني است تو دهن فرمانده ها مونده و يا اينكه چقدر حساسي و سخت ميگيري يا اينكه تو كه از اونا نيستي و …. و يا اينكه خيلي ميخواستن مسئله رو جمع وجور كنند ميگفتن نه اشتباه شده انتقاد اون برادر مسئوله نبايد اينو ميگفته كه البته همش دروغ بود خود اون فرمانده بالاتر هم اعتقادي به حرف خودش نداشت.
البته من باب اطلاع بيشترخوانندگان عزيز در رابطه با كلمه RD و RP بايد بگويم كه در اصل
Rp يا رزمنده پیوسته
در سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰ در نشستهای سرویس تشکیلاتی که خاص فرماندهان بود که آرپي يا همان رزمنده پيوسته برای کسانی بود که در عملیاتهای خود فرقه اسیر شده و به فرقه پیوسته بودند. در خرداد ۱۳۶۸ تعداد زیادی از کسانی که توسط ارتش عراق اسیر شده بودند و در اردوگاه های اسرا نگه داشته میشدند به دليل شرايط نامناسب اردوگاه يا فشارزياد به آنها ضرب وشتم وشكنجه والنهايه تبليغات فرقه در اردوگاههاي صدام حسين به فرقه پیوستند که از آنها
RD يا رزمنده اردوگاهی در تشکیلات نامبرده میشد.
چون آن موقع طیف های مختلفی از نفرات وارد تشکیلات فرقه میشدند که هر کدام حساسیت های ویژه خود را می طلبید دلیل آن هم این بود که تاسیس باصطلاح ارتش آزادی بخش در مراحل اولیه بود و هنوز تشکیلات وارد فاز سرکوب های فاشیستی نشده و درواقع نمی توانست این شیوه را در پیش گیرد و سعی میشد با ظرافت با افراد برخورد شود از جمله طیف های مختلف: زندانیان آزاد شده و فعالان فاز سیاسی که اختصارا بچه های داخله نامبرده میشدند
طیف دیگر نفراتی بودند که از کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا آمده بودند
برای هر کدام از این طیفها نشستهای جداگانه برگزار میشد که هدف اشراف به مختصات سیاسی تشکیلاتی آنها بود و نتایج جمع بندی و به مسعود رجوی گزارش میشد و نشستهای چند روزه مسعود بر اساس همین ارزیابی ها بود.
به نفراتی هم که از خارج آمده بودند خارج کشوری اطلاق میشد
البته بعد ها که کفگیرتشكيلات بیشتر به ته دیگ عنقلاب خواهر مريم خورد طیف های دیگر نیروگیری هم اضافه شد که خود مبحث جداگانهای می طلبد.
به هرحال فكر ميكنم كه مصداق مشت نمونه خروار با همين روشن شدن زواياي سياه فكري اين فرقه بتوان به ماهيت آن هرروز بيشترو بيشتر پي برد فرقه اي كه مدعي بي طبقه توحيدي است بگذريم كه ما در اين فرقه نه بي طبقه گي ديديم نه توحيدي هرچه بود آقازده ها بودند وطبقه اي از رياست مداران وكياست منشان و حاشيه هاي امن تا دلتون بخواد و چاپلوسي و ريا تظاهر وتملق و …. بويي ازتوحيدويگانگي نبود. و اما كلام آخر تو در درون خانه چه كردي كه با برون كني.
باتشكر حسن حيراني
_________________________________
دسته: انتخاب سردبیر
محمد سیدی: فرقه مجاهدین خلق و کنفرانس ضد ایرانی ورشو
از سوی دیگر به موازات تبلیغ مریم رجوی برای کنفرانس ضد ایرانی ورشو در درون تشکیلات ، یکی دیگر سرچماقدار های فرقه مجاهدین به نام بهزاد نظیری به همراه سید محمد سیدالمحدثین نیروهای اجرایی […]
احسان بیدی: مسعود رجوی از زندان آزاد شد تا ” مرحوم ” شود
مسعود رجوی اگرچه در سی دی ماه 1357 از زندان آزاد شد، ولی همچنان در زندان خود اسیر بود و در این مسیر به همراه خود هزاران نفر را برد، […]
پاسخ عبدالرحمان محمدیان از اعضای جداشده از مجاهدین خلق در آلبانی به جیغ های بنفش مریم رجوی
منظور از اینکه من بعد از 29 سال بیگاری از شما تقاضای کمک مالی کرده و حداکثر چند صد دلار به من در طول چندین ماه داده اید، چیست؟ خب آقایان نامحترم پس منکه […]
نامه اعضای جداشده از فرقه مجاهدین در آلبانی به آقای ” رولد نس” سفیر سابق نروژ در ایران
حال بر همگان روشن است كه اين سازمان نتنها یک سازمان سیاسی نیست بلکه درون این فرقه فکر و ذهن افراد ، اندیشه و روح افراد ،حتى نفس و خون […]
حسن حيراني : چند نكته از ما قضاوت از شما، به مناسبت مرگ محمد سيدي كاشاني
غيبت فردي كه قبلا او را باد ميكردن و از وي خيلي استفاده تبليغاتي در مبارزه و مقاومت براي آزادي ؟!؟!؟ ميشد خيلي تو چشم ميزد. درحالي كه با همان […]
آقای عبدالرحمن محمدیان با سابقه 28 سال فعالیت تشکیلاتی از فرقه مجاهدین در آلبانی جدا شد
ما بعلت محدود بودن و بی خبری از دنیای بیرون راهی جز این نمی دانستیم و این مستمرا القاء می شد که خارج اینجا هر چه هست بیراهه و سراب […]
محمد عظیم میش مست: شارلاتان سیاسی یا رهبرعقیدتی؟
مسعود رجوی با وقاحت تمام فریاد میزدکه هرکس پدر ومادر وزن وفرزندش رابیش ازمن دوست بدارد لایق من نیست. قضاوت با خودتان چنین فردی کجا نشسته و چه جایگاهی برای […]
برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت اول و دوم
بعد از دو هفته دادگاه اول شروع شد و در جایگاه متهم فرار گرفتم. تعداد زیادی سرهنگ و سرتیپ نشسته بودند دادستان وارد شد. سپس ریس دادگاه که سر لشگر […]
خاطرات حسن شهباز ، از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت چهارم
مثلا ميگفتند دركجاى دنيا درارتش ها ديده ايد كه نفرات رده بالا ، با رده هاى مختلف و با سابقه ، در تمام مزايا و امتيازات با كسى كه تازه […]
اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی بزرگترین خانه سالمندان جهان
ایران اینترلینک:اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی بزرگترین خانه سالمندان جهان اردوگاه مجاهدین خلق در آلبانی بزرگترین خانه سالمندان جهان ایران اینترلینک، تیرانا، آلبانی، هجدهم دسامبر ۲۰۱۸:… به سرعت کت و […]
خاطرات من محمد عظيم ميش مست ، قسمت دوم: اسارت توسط ارتش متجاوز صدام حسین
به هر صورت به مرحله آتش بس رسیدیم و دوران سیاه اسارت روبه اتمام بود خلاصه نزدیک به نه سال اسارت را با تمام بالا وپایینها وزنج وعذابش را تحمل […]
حسن حیرانی: ارتش سایبری مریم پاک رهایی (قسمت اول)
به هر حال نفراتی که در بالای فرقه رجوی مشرف و مطلع ازموضوعات و شرايط بودند ميدانستند که علت این عقب ماندگی در صحنه سياسي اوضاع و تحولاتی که در […]