ehsan Bidi 3- 260-410

احسان بیدی : آنچه پشت پرده 19 فروردین 1390 نهفته بود

اصل داستان این بود که اربابان رجوی در بحران عراق گیر کرده بودند و میخواستند با تحریک نیروهای عراقی انها را وادار به جنایت جنگی کنند و به گفته مسعودرجوی ملعون آمدن کلاه آبی های سازمان ملل  در اشرف بود ولی سوال این بود که چرا ؟
و صورت مسله دوم بحران درون تشکیلاتی که با شب نامه نویسی برعلیه رجوی شروع شده بود و این امرباعث شده بود که مسعود رجوی را مسئول تمام شکست ها بدانند. البته اربابان رجوی و مسعود رجوی دوهدف را دنبال میکردند. هدف اول بارز بود کشته بالای 1000 هزار نفر و دولت عراق مرتکب جنایت جنگی بشود. ولی هدف پنهان  دوم تصفیه حساب تشکیلاتی بود و چه بسا کسانیکه مسعودرجوی را رهبر خودشان قبول نداشتند. جاداره یاداوری کنم که بعد از بحران 6 و 7 مرداد 1388 و وقتی بارز شد که بر خلاف چرندیات رجوی هیچ جا وجایگاهی درایران ندارند. این یک ضربه ای بود برای مسعودرجوی و علاوه بر آن ناکارایی رجوی و شب نامه نویسی هایی که برعلیه او مینوشتند همه اینها نشان دهنده مرگ ایدئولوژیک رجوی بود.

احسان بیدی : آنچه پشت پرده 19 فروردین 1390 نهفته بود

سایت نجات یافتگان در آلبانی ـ ایران آزادی ـ احسان بیدی، تیرانا ـ 22.04.2018

دراین مقاله قصد دارم آنچه پشت پرده و ناشی از دسیسه های مسعو درجوی در قتل عام طراحی شده

19 فروردین 1390 را بیان کنم.
بی شک تا الان درباره قتل عام 19 فروردین 1390 که توسط مسعود رجوی انجام شده را از قلم و زبان دیگر دوستان جداشده از فرقه رجوی را شنیده و دیده اید ولی ابعاد این فاجعه به تکرار و روشنگری بیشتر دارد.
داستان ازدرز کردن مطلبی بود ازستاد ارتش و از زیر دست مسعودرجوی درز کرده بود و موضوع خبری که عین بمب در اشرف وب ین اعضای سازمان  پیچید و ترس به اندام نفرات انداخت این بود:

حد کشتار را به بالای 1000 نفربرسانید و نیروهای عراقی را تحریک کنید تادست به کشتار وسیع بزنند و به زخمیها رسیدگی نکنید.
اما شایعه ای که ازبالا تا پایین بین نفرات بود این بود که طبق قوانین بین المللی اگر دولت میزبان بالای 1000 نفر کشته بگیره جنایت جنگی محسوب میشود. براساس  حرفهای مسعو درجوی که میگفت اگر بالای 700 نفرم کشته میشد، مهم نبود.
اصل داستان این بود که اربابان رجوی در بحران عراق گیر کرده بودند و میخواستند با تحریک نیروهای عراقی انها را وادار به جنایت جنگی کنند و به گفته مسعودرجوی ملعون آمدن کلاه آبی های سازمان ملل  در اشرف بود ولی سوال این بود که چرا ؟
و صورت مسله دوم بحران درون تشکیلاتی که با شب نامه نویسی برعلیه رجوی شروع شده بود و این امرباعث شده بود که مسعود رجوی را مسئول تمام شکست ها بدانند. البته اربابان رجوی و مسعود رجوی دوهدف را دنبال میکردند.
هدف اول بارز بود کشته بالای 1000 هزار نفر و دولت عراق مرتکب جنایت جنگی بشود.
ولی هدف پنهان  دوم تصفیه حساب تشکیلاتی بود و چه بسا کسانیکه مسعودرجوی را رهبر خودشان قبول نداشتند.
جاداره یاداوری کنم که بعد از بحران 6 و 7 مرداد 1388 و وقتی بارز شد که بر خلاف چرندیات رجوی هیچ جا وجایگاهی درایران ندارند. این یک ضربه ای بود برای مسعودرجوی و علاوه بر آن ناکارایی رجوی و شب نامه نویسی هایی که برعلیه او مینوشتند همه اینها نشان دهنده مرگ ایدئولوژیک رجوی بود.
اما یک هدف دیگر هم بود جعبه سیاه های پادگان اشرف که از جنایات مسعودرجوی مطلع بودند، و بایستی به قتل میرسیدند ، کسانیکه تهدید جدی برای تشکیلات و خود مسعود رجوی بود.
درست قبل از سه ماه به آغاز درگیری و توطئه رجوی در 19 فروردین 1390 سازماندهی درون تشکیلات درسراسر اشرف اغاز شده بود و تیم های درگیری و ترور و حتی نفراتی که قرار بود تسویه حساب بشوند، تشکیل یگان های مرگ تشکیل داده بودند.
ولی انچه سوال بود این است که با توجه به اینکه دولت عراق رسما به آمریکا و کمیساریا و حتی سازمان اعلام کرده بود که زمین هارا تا کجاقصد داره بگیره و پرسش اساسی این است که چرا مسعو رجوی دست به کشتار زد؟
بیشک تغییر شرایط عراق و سرنگون شدن دولت صدام حسین یکی از این مسایل بود، چون در آن زمان مسعود رجوی با شکنجه و زندانی کردن و فرستادن روی میدان مین از شر مخالفین خودش خلاص میشد، ولی این بار صورت مسله اینطوری نبود و نیاز داشت با یک طرح از شر مخالفین خودش خلاص بشود.
اما انچه در صحنه بیداد میکرد صف ارایی نفراتی بود که میبایستی کشته میشدند و تیم ترور و آشوب گری رجوی که به مدت چند ماه اموزش دیده بودند از همان آغاز درگیری دست به تحریک و زد و خورد با نیروهای عراقی کردند و ساعتها از ورود نیروهای عراقی جلوگیری کردند و حتی با سلاح های سرد مرگبار دست به تحریک و تهاجم  به نیروهای عراقی شدند.
اما داستان به اینجا ختم نشده بود وت یم های اموزش دیده کماندوهای رجوی وارد میدان شدند و با خلع سلاح کردن نیروهای عراقی  زمینه سازی کشتارشدند که البته با هوشیاری نیروهای عراقی که ماهیت تروریستی رجوی را میشناختند را خنثی کردند ولی کشته شدن و تیرخوردن نفرات ازپشت حکایت ازجنایت درون تشکیلاتی داشت و داد و فریاد زدن فرمانده هان و تحریک به حمله آن هم با دست خالی و نهایتا سلاح سرد ابزارکشنده ای که ازقبل ساخته بودند نشان میداد که صحنه طراحی بود و مهم تراز آن فرار مسولین رده بالای سازمان بود.
در فیلم های بعد از درگیری 19 فروردین  1390 مسعودرجوی درنشست نشان داد و تصاویر خلع سلاح و حتی زرهی نشان میداد که داستان ازچه قرار بود و حتی شاهدانی که به عینه نفرات رجوی را دیده بودند که از پشت و خاکریز نفرات خودی را که ازقبل حکم مرگ انها توسط مسعودرجوی امضا شده بود زخمی و کشته شده بودند.
دستورات تشکیلاتی که رسیدگی نکردند به زخمی ها وکشته سازی حکایت از این داشت که سازمان دنبال ثبت بالا ورساندن به 1000 نفر بود ولی خدا همه نقشه های رجوی را نقش بر آب کرد و نیروهای عراقی با هوشیاری توطیه را خنتی کردند و البته طبق گفته های خودشان انهم با چند مترجم آمدند و سرخط و طبق قرار ایستادند و خبری از تصرف اشرف نبود و طبق برنامه ان محلی را قرار بود در کنترل داشته باشند، گرفتند و محکم ایستادند و در این شرایط مسعودرجوی اولین بازنده میدان بود که عین گرگ زخمی به خودش میپیچید که چرا کشته ها فقط به نزدیک  چهل تن رسید !!

پاسخ دهید