علی هاجری:فرار به جلوی فرقه مجاهدین و امداد طلبیدن و دعوت از گزارشگر ویژه حقوق بشر
ثانیا اسیرانی که در قلعه مانز هستند مگر تماسی هم با بیرون از خود دارند که مدعی هستند از طریق خانواده به آنها اطلاع داده شده که من در صدد ایجاد جنگ روانی هستم اگر راست میگویید اسم یکنفر را بگویید که من با خانواده او تماس گرفته ام . من متعجب نشدم از اینکه شما به دروغپردازی متوسل شده اید شما حتی از نشر امضا کننده‌ها ترس دارید چون اگر نشر بدهید ما میدانیم چند ده نفر دیگر توی دهان شما کوبیده اند و این نامه سراپا کذب را امضا نکرده اند اشک تمساح برای اسیران جنگی نریزید بگذارید آزادانه با خانواده خود تماس بگیرند حداقل آزادی فکری را به آنها بدهید پیش پا افتاده ترین وسیله که همان تلفن است را در اختیار آنها بگذارید و از ترفندهای سخیف دست بردارید و دشمن را علم نکنید شما شگرد کثیفی را پیش میبرید، با نام دشمن همه چیز را از اسیران جنگی و غیر اسیر دریغ میکنید به اطلاع آقایان برسانم شما باید در رابطه با کارهای ضد بشری پاسخگوی اعمالتان باشید و گزارشگر ویژه باید در وحله اول گزارشی از کمپ آشوویتس مانز به کمیسر عالی حقوق بشر ارائه بدهد . عاقلان دانند که در انبان چیست سیاه دانه یا باروت …
فرار به جلوی فرقه مجاهدین و امداد طلبیدن و دعوت از گزارشگر ویژه حقوق بشر
علی هاجری، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 26.09.2020
فرقه مجاهدین مدعی که ۱۲۳ نفر از اسیران جنگی سابق طی نامه ای به کمیسر عالی حقوق بشر برای رسیدگی به افترائات بی بی سی فارسی شده اند . براستی مصاحبه دو جدا شده از فرقه چه آتشی بر خرمن شما زده که اینقدر برآشفته شده اید و مصاحبه پشت مصاحبه با اسیران سابق جنگ ایران و عراق و امضا و طومار جمع کردن افتاده اید . این از قدرت یا ضعف شماست که اینچنین به تکاپو افتاده اید و کمک می‌طلبید شما که تعادل قوای بین‌المللی و منطقه‌ایی بودید . سئوال من از سازمان مجاهدین خلق این که کل نفراتی که نامه دیکته شما را امضا کرده اند فقط ۱۲۳نفر بودند پس بقیه چه شده اند خوب میدانید بجز اندکی که از ایران و کشورهای مختلف به شما پیوستند بدنه اصلی این لایه که به اسم G M ام جدید شناخته میشود اسرای جنگی ایران و عراق بودند. فقط همین تعداد امضا کرده‌اند پس مشخص است تعداد زیادی این نامه دیکته شده شمارا امضا نکرده اند . اول بگذارید به همگان بگویم که در چه شرایطی اسیران به شما پیوستند . اگر شرایط در اردوگاههای عراق خوب بود و همه این افراد آگاهی حداقل را از شما داشتند شک نکنید که در همان اردوگاه و با همان شرایط سخت میماندند و از اسارت جسمی خود را چه جسم و چه روح اسیر شما نمیکردند . بیاد دارم بعد از اشغال کویت توسط عراق اسیران جنگی را چطور زیر مشت و لگد گرفتید و آنها را تحویل صدام حسین دادید مکان ضرب و جرح پشت مقر به اصطلاح لشکر 67 در اشرف و بعد از چند روز رجوی در نشست گفت که گزارش زدن تعدادی از اسیران را در محل بند رخت به من دادند و با خنده این را بیان میکردند و بعد از چند روز گفت رژیم 150 نفر از افرادی که از پیش ما رفتن را اعدام کرد در صورتیکه فقط یک فریبکاری و نیرنگ بود حتی یک نفر را اعدام نکردند این ترفندی بود که بقیه بترسند و جدا نشوند و الحق کارایی داشت . در این نامه سراپا دیکته شده فرقه چرا نمیگوید که در سال 1380 در مقر باقر زاده حرفی نبود که بار این اسیران نکردید از لمپن و نوچه و اینکه شما مشتی اسیر بودید که در عرض یک روز همه مناسبات ما را تخریب کردید بله و حالا چه شده که به پای اسیران افتاده آید. جالب اینجاست که گفته اند صلیب همیشه سرکشی میکرد آیا از سال 68 تا سال 71 مگر بیش از دو بار آمد یکبار در کرکوک و یکبار در اشرف اگر بیش این آمده یکی بگوید در چه تاریخی و در کجا . آنچه بعنوان نامه اسیران جنگی نوشته اید ربطی به اسیران ندارد و شامل همه میشود هر کس در کمپ اشرف بود .در دو مورد صلیب سرخ و برنامه ایی به نام حافظان که فقط خاص اسیران جنگی بود . شما در همه موارد همه افراد را ساعتهای متمادی توجیه میکردید که به مصاحبه کنند چه بگویند آنها هم چون میدانستند جواب چیست تیک میزدند و مصاحبه را تمام میکردند مثل مصاحبه با کمیساریا در لیبرتی که کل افراد در قسمت پشتیبانی کار میکردند در آخر مصاحبه کننده گفت این همه تانک و توپ را کی بکار میگرفت شما همه را وادار به دروغگویی میکردید .
در این نامه آمده که من یعنی علی هاجری با نشر اکاذیب میخواهم جنگ روانی برای اسیران جنگی ایجاد کنم باید به شما گفت من در چه تاریخی با بی بی سی مصاحبه کردم که خودم خبر ندارم
ثانیا اسیرانی که در قلعه مانز هستند مگر تماسی هم با بیرون از خود دارند که مدعی هستند از طریق خانواده به آنها اطلاع داده شده که من در صدد ایجاد جنگ روانی هستم اگر راست میگویید اسم یکنفر را بگویید که من با خانواده او تماس گرفته ام . من متعجب نشدم از اینکه شما به دروغپردازی متوسل شده اید شما حتی از نشر امضا کننده‌ها ترس دارید چون اگر نشر بدهید ما میدانیم چند ده نفر دیگر توی دهان شما کوبیده اند و این نامه سراپا کذب را امضا نکرده اند اشک تمساح برای اسیران جنگی نریزید بگذارید آزادانه با خانواده خود تماس بگیرند حداقل آزادی فکری را به آنها بدهید پیش پا افتاده ترین وسیله که همان تلفن است را در اختیار آنها بگذارید و از ترفندهای سخیف دست بردارید و دشمن را علم نکنید شما شگرد کثیفی را پیش میبرید، با نام دشمن همه چیز را از اسیران جنگی و غیر اسیر دریغ میکنید به اطلاع آقایان برسانم شما باید در رابطه با کارهای ضد بشری پاسخگوی اعمالتان باشید و گزارشگر ویژه باید در وحله اول گزارشی از کمپ آشوویتس مانز به کمیسر عالی حقوق بشر ارائه بدهد . عاقلان دانند که در انبان چیست سیاه دانه یا باروت.
___________________________________________
پرویز حیدرزاد: سرکرده فرقه مجاهدین خلق ! اگر ریگی به کفش نداری راه ملاقات خانواده ها با این 123 نفر را باز کن
در این نامه 123 نفر از کمیسر حقوق بشر خواسته شده تا از کمپ اشرف سه و همان زندان فرقه بازدید کند تا ببیند چگونه حقوق آنها را ما جدا […]
غلامعلی میرزایی:یاوه گویی فرقه رجوی ـ چرا از 1500 نفر مورد ادعای خودت، فقط 123 نفر باقی مانده اند؟ آن هم بدون اسم و امضا؟
وقتی که صلیب سرخ درخواست ملاقات با همه اسیران جنگی که در اشرف بودند شد شما چرا فقط افراد دست چین شده را آنهم 100 نفر را به سرپرستی یک […]
رحمان محمدیان: اسیر جنگی یا مجاهد لم یرتابوا؟ 2000 نفر کجا 123 نفر کجا؟
همه میدانند داخل یک فرقه که تمامی اصول انسانی و مبارزاتی حول یک نفر و برای حفظ یک نفر هست صحبت از اراده و امثال آن معنی ندارد. شما تاریخچه […]
رضا اسلامی: ۱۵ شهریور 1344 و حرف های تکراری فرقه مجاهدین
از آنجایی که رجوی تشنه قدرت بود از همان ابتدا سعی نمود در مسیر ضدیت با انقلاب مردم ایران حرکت کند و شاهد بودیم که با برگزاری جلسات و سخنرانی های مختلف برای نسل جوانی که هنوز به ماهیت واقعی وی پی نبرده بودند با شعارهای مسخره و ظاهر انقلابی و ضد آمریکایی جایگاهی برای خود تهیه کند. در نهایت با عوام فریبی در سی خرداد 60 ماهیت واقعی خود را نشان داد و با انجام جنگ مسلحانه عملاٌ وارد فازی شد که دیگر راه بازگشتی برایش متصور نبود. بعد از این حرکت ضد انسانی و انقلابی به طبع باید تا ته مسیر خیانت به مردم ایران پیش می رفت و بعد از آن شاهد بودیم که دست همکاری به صدام داد و عامل اصلی کشتار نیروهای نظامی ایران در جنگ علیه ایران شد. رجوی فکر نمی کرد یک روز ی همکار او صدام حسین سرنگون شود. تا اینکه زمان گذشت و با حمله نیروهای آمریکایی در سال ۱۳۸۲ رژیم صدام سرنگون شد . فرقه رجوی فکر می کرد هدف بعدی ایران است نیروهای قدری جان گرفتند و این توان را بدست آوردند که حداقل به چیزی که باور دارند به مسئول خود بگویند. ورجوی دریافته بود که دیگر نمی توانند با فریبکاری باز هم افرادش را در اشرف نگهدارد و به همین خاطر تعداد زیادی با آمدن خانواده ها به ماهیت واقعی رجوی و فریبکاری او پی بردند. ولی از انجایی که رجوی به قرارگاه اشرف نیاز داشت سعی نمود باز هم با فریبکاری نفراتش را متقاعد کند که باید در اشرف و عراق ماند چون دیر زمانی نیست که نیروهای آمریکایی برای حمله به ایران به سازمان نیاز دارند… تغییر شرایط برای رجوی قابل درک نبود ۱۵ شهریور 1344 و حرف های تکراری فرقه مجاهدین رضا اسلامی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی […]
غلامعلی میرزایی: واقعیتهای عریان جنایت 10 شهریور 1392 در قلعه اشرف ـ عراق
برای خیلی ها روشن هست که مگر نگه داشتن این تعداد نفرات فقط برای حفظ اموال فرقه مجاهدین بوده است؟ اگر قرار به نگه داشتن اموال بود که همه نفرات […]
علی هاجری: شهریور خونین 92 و اهداف مسعود رجوی
رجوی دو هدف را دنبال میکرد .هدف اول این بود که اگر به هر دلیل اتفاقی در عراق افتاد اشرف را از دست ندهد و بقول خودش به کانون استراتژیک […]
موسی دامرودی: 10 شهریور 1392 و قربانیان توهم های رجوی برای رسیدن به قدرت
اگر به پروسه فرقه در زمان صدام حسین نگاهی کوتاه بیندازیم خواهیم دید که در آن زمان فرقه مجاهدین خلق حق کارهای سیاسی و نیرویی در عراق را نداشت و […]
مالک بیت مشعل : مسلمان شدن مسعود رجوی
در چنین شبهایی ما رو جمع میکنند ونوار مسعود را میگذاشتند وبعدش اخر شب میگویند شما برید یکی یکی با اقای خودتون خلوت بکنید وتعهد را به رهبر عقیدتی بدهید […]
خاطرات عبدالرحمان محمدیان از اسارت در زندان های صدام و رجوی ـ قسمت 4 ـ آغاز خدمت مقدس سربازی
اما با رفتن مجدد ما به افسریه ما به خط کرده وفرمانده پادگان طی یک سخنرانی غرا برای ما از ارزش سرباز و واجب بودن آن سخن و ما را […]
خاطرات غلامرضا شکری از زندان سازمان مجاهدین خلق : روزهای سیاه ـ قسمت سوم
من بعد از صحبت دوستم حسین رفتم درب زدم که کاک عادل آمد گفت چه میخواهی گفتم معده درد دارم دارو میخواهم و یک خودکار و یک کاغذ که گفت […]
پرویز حیدرزاده: توطئه شکست خورده فرقه مجاهدین خلق
در همین راستا بود ک باصرف مبالغ هنگفت و کمک لابی هاش در آلبانی تلاش داشت دولت و پلیس این کشور برخلاف تمایل این دولت را وادار و مجبور کند […]