Gholamali Mirzaei 260-410

غلامعلی میرزایی: واقعیتهای عریان جنایت 10 شهریور 1392 در قلعه اشرف ـ عراق

برای خیلی ها روشن هست که مگر نگه داشتن این تعداد نفرات فقط برای حفظ اموال فرقه مجاهدین بوده است؟  اگر قرار به نگه داشتن اموال بود که همه نفرات را نگه میداشت نه فقط تعداد 101(راستی آن یک نفر معلوم نشد چه کسی بوده) مگر خود رهبرفرقه در نشست هایش بارها تاکید نکرده بودکه برای من جان مجاهدانقلاب کرده وبرگشت ناپذیر مگر سرمایه ای با ارزش تر از جان یک مجاهد خلق را می شود با اموال یکی کرد مگر درخلع سلاح بارها اعلام نکرده بود که اسب سوار را به اسب ترجیح داده یعنی سلاح ها را دادم که جان افرادم درا مان باشد مگر با این سخنرانی صدای خیلی ها را خاموش نکرد ؟ درصورتی که همیشه در سازمان میگفتند سلاح ناموس یک مجاهد است احسنت که ناموس هایش را داد که جان افرادش در امان باشد آنکه سلاح بود وناموس یک رزمنده پس اینجا برای خیلی ها سوال پیش میاید که این سلاح بود که دادی پس چرا از اموال بی ارزش که خودت هم میدانستی که هیچ موقع آن را دیگر به دست نمیاری این کار را کردی ؟ 

واقعیتهای عریان جنایت 10 شهریور 1392 در قلعه اشرف ـ عراق

غلامعلی میرزایی، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 16.09.2020

19Farvardin 1390-Ashraf_Iraqi

استراتژیک در 10شهریورهمان استراتژیکی بود که در 30 خرداد سال 60 که رجوی با کشته شدن موسی خیابانی میخواست بقول خودش یک بار دیگر سازمان براوج قله بدرخشد وآنهم با چه بهایی کشته شدن 52 نفر که خیلی ها از مسئولین فرقه در آن کشتار بودند واکثرا” همانها  از مخالفان رهبر فرقه بودند بله خیلی ها که مسعود میخواست هم با کشته شدن آنها هم برد سیاسی آن راببرد آن هم بانام شهید هم از بین بردن کسانی که مخالف او بودند صدایشان را برای همیشه خاموش کند وبرای   خیلی ها که در بیرون هستند مثل روز روشن هست که این یک تصفیه حساب داخلی بود والا کدام سازمانی اینچنین مشتاقانه حاضراست  برای از بین بردن  بهترین وکارآمدترین نفراتش این ریسک را که همگی بر ان واقف بودند بپذیرد. برای خیلی ها روشن هست که مگر نگه داشتن این تعداد نفرات فقط برای حفظ اموال فرقه مجاهدین بوده است؟  اگر قرار به نگه داشتن اموال بود که همه نفرات را نگه میداشت نه فقط تعداد 101(راستی آن یک نفر معلوم نشد چه کسی بوده) مگر خود رهبرفرقه در نشست هایش بارها تاکید نکرده بودکه برای من جان مجاهدانقلاب کرده وبرگشت ناپذیر مگر سرمایه ای با ارزش تر از جان یک مجاهد خلق را می شود با اموال یکی کرد مگر درخلع سلاح بارها اعلام نکرده بود که اسب سوار را به اسب ترجیح داده یعنی سلاح ها را دادم که جان افرادم درا مان باشد مگر با این سخنرانی صدای خیلی ها را خاموش نکرد ؟

درصورتی که همیشه در سازمان میگفتند سلاح ناموس یک مجاهد است احسنت که ناموس هایش را داد که جان افرادش در امان باشد آنکه سلاح بود وناموس یک رزمنده پس اینجا برای خیلی ها سوال پیش میاید که این سلاح بود که دادی پس چرا از اموال بی ارزش که خودت هم میدانستی که هیچ موقع آن را دیگر به دست نمیاری این کار را کردی ؟ پس اینجا یک سوال پیش میاید آن هم یک تصفیه حساب داخلی من که سالها در فرقه بودم با این حربه ها آشنایی کامل دارم بله بعد در سوت وکرنا میدمی که اینها شهیدان راه آزادی هستند وبخاطر وطنشان جان خود را دادند نخیر اینها کسانی بودند که فریب روباه صفتی رجوی را خوردند اینها کسانی بودند که برای فرقه سد ومانع بودند خیلی از کسانی که در این حمله در آنجا بودند درصحبتهایشان این را تاکید کردند که خیلی چیزها برایشان در این حمله اثبات شدولی ازترس فرقه مجبوربه گفتن آن نبودند بله باید هم حق داد به این نفرات چون جانشان در خطراست نمونه های بود از نفرات باقی مانده  که در این حمله بودند و در صحبتهایش این را به زبان آورده بود و او کسی بود که میخواست از فرقه جدا شود ناگهان در رودخانه ای در تیرانا غرق میشود وبعد معلوم میشود که توسط فرقه غرق شده است چون با آمدن او به دنیای آزاد خیلی چیزها وواقعیت ها ثابت میشد بله فرقه نباید بخاطراین روز به سروکله خود بزند باید افسوس بخورد که کاری که کرده وکشتاری که به وقوع پیوسته کار ومقصر اصلی خود فرقه وسر آن رجوی خائن است نمونه فاکت دیگری که برای همه قابل هضم نیست وباید فرقه به آن پاسخ دهد این است که چرا صحبتی از 7گروگان به میان نمیاورد چرا صدایش خاموش شده چرا بخاطر2 گروگانی که در بغداد ربوده شدند به نام هادی پویان ومحمد علی زاهدی سالها وهمین الان هم دست بردار نیست ولی چرا بخاطراین 7 گروگان که همه از مسئولین رده بالای فرقه بودند همه آنها را می شناسندوسالیان در فرقه بودند چرا اسمی از انها نیست؟

این سوالی بود که در میان افراد فرقه زبان به زبان میچرخیدکه اینها چه شدند چرا جوابی به آنها سراین افراد به انها داده نمیشود بله شاید جوابش برای خیلی ها ساده باشد شاید اینها در اسارتشان خیلی از حرفها وواقعیت ها را به زبان آودرند که مزاق فرقه خوش نیامده بله جواب درست همین است کسانی که برای فرقه در نشست ها یاوه گویی میکردند ومیگفتند ما کسانی هستیم که تا آخرین نفس از مبارزه دست نمیکشیم حتی اگرکشته شویم یا شکنجه ولی این 7 نفر شاید با دیدن دنیای آزاد وبا دیدن واقعیتها زبانشان به حقیقت بازشده وخیلی از ناگفته ها را به زبان آورده وبخاطرهمین است که فرقه دیگر از آنها به نیکی یاد نمیکند یا دنبال دادخواهی آنها نمیرود بله فرقه بجای اینکه سالروز واقعه کشتار 10 شهریور را بگوید باید قبل از آن به این سوال جواب دهد سوالات زیادی که شاید به صدها سوال برسد ولی تناقض در این است که فرقه همیشه خود را به نفهمی میزند وراه دیگری رادرپیش میگیرد. ای کاش که در بین افرادی که در بین این کشتار زنده ماندند زبانی باز شود وواقعیتها گفته شود تا این فرقه بجای ادای احترام به این روز جوابگودردادگاه باشد بله آن روز دیر نیست که فرقه نه جوابگو این کشتار باید باشد بلکه باید جوابگوی سالها خیانت به افراد وملت ایران باشد .

امید به آن روز

/////////////////////////////////////////////////

Albania-gholamali Mirzaie -Khaterat 260-410

معرکه گیری چند باره رجوی ، برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت 18

 بعد ار چند دقیقه تلویزیون را روشن کردند .(در حالی که همه در ابهام بودند )صحنه تا آنجایی بخاطردارم مسعود ومریم روی سن ایستاده بودند ومریم با آرم سازمان ومسعود با پوشه یا کاغذی در دست وبقیه فرماندهان در یک سالن روی صندلی نشسته بودند .که ناگهان مسعود شروع به خواندن متنی کرد که در دستش بود .موضوع این بود که طوری که سرکرده فرقه خواند از این قرار بود .البته متن کاملش در آرشیو هست ولی با همان شیوه خاص خودش نامه با این مضمون بود که بنا بر اساس رشد تشکیلانی از این به بعد خواهر مجاهد مریم رجوی به عنوان مسعول اول سازمان مجاهدین با اکثریت آرا به مدت 2سال انتخاب شده و از همه مجاهدین می خواهم که دستورات اورا پیروی کنند .و سپس نامه را به مریم داد و او هم با ارم سازمان را بد چشمهایش نهاد وشروع به گریه کردن وسوگند خوردن (البته همه چیز از قبل تدارک چیده شده بود )بعد از کلی که هردوتا صحبت کردند بقیه  هم در ادامه صحبتهایی کردند که من در آن موقع یک حالت عجیبی داشتم واصلا”متوجه نبودم که در پیرامونم چه می گذرد. به ناگهان برگشتم پشت سرم را نگاه کردم دیدم پسرمسعود هم پشت سرم ایستاده و او هم درست همان حالت را دارد . بعد از این مسعود ادامه داد که من جایی نرفتم همیجا هستم بعنوان رهبر عقیدتی و….

معرکه گیری چند باره رجوی

 من ( رجوی ) رهبر عقیدتی شدم، مریم مسئول اول سازمان مجاهدین

برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت هجدهم

غلامعلی میرزایی، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 08.08.2020

Albania-gholamali Mirzayi-Khaterat -1-260-410

لینک به قسمت هفدهم

لینک به قسمت شانزدهم

لینک به قسمت پانزدهم

لینک به قسمت چهاردهم

لینک به قسمت سیزدهم

لینک به قسمت دوازدهم

لینک به قسمت یازدهم

لينك به قسمت دهم

لینک به قسمت نهم

لينك به قسمت هشتم

لینک به قسمت هفتم

لینک به قسمت ششم 

لینک به قسمت پنجم

لینک به قسمت چهارم

لینک به قسمت سوم

لینک به قسمت اول و دوم

nejatyaftegan az mojahedin khalgh dar albania -gholamali mirzayi 260-410

در ادامه قسمت 17 که همه نفرات با شیپور در سالن جمع شده بودند که اعلام شیپورخوانده شود . همه فرماندهان در جنب وجوش بودند وبقیه با حالتی در ابهام منتطر بودند که حدود یک ساعت طول کشید در همین فاصله فرماندهان وکسانی که همیشه در این چنین مواقع ساز و دنبک میزدند همه را به دست زدن وشعار تشویق می کردند.درهمان موقع یک تلویزیون همراه با وایت اسکرین روی سن سالن آماده کردند ودرحالی که بقیه نفرات روی صندلی نشسته بودند اعلام کردند که همه جلوی سن تجمع کنند .

بعد ار چند دقیقه تلویزیون را روشن کردند .(در حالی که همه در ابهام بودند )صحنه تا آنجایی بخاطردارم مسعود ومریم روی سن ایستاده بودند ومریم با آرم سازمان ومسعود با پوشه یا کاغذی در دست وبقیه فرماندهان در یک سالن روی صندلی نشسته بودند .که ناگهان مسعود شروع به خواندن متنی کرد که در دستش بود .موضوع این بود که طوری که سرکرده فرقه خواند از این قرار بود .البته متن کاملش در آرشیو هست ولی با همان شیوه خاص خودش نامه با این مضمون بود که بنا بر اساس رشد تشکیلانی از این به بعد خواهر مجاهد مریم رجوی به عنوان مسعول اول سازمان مجاهدین با اکثریت آرا به مدت 2سال انتخاب شده و از همه مجاهدین می خواهم که دستورات اورا پیروی کنند .و سپس نامه را به مریم داد و او هم با ارم سازمان را بد چشمهایش نهاد وشروع به گریه کردن وسوگند خوردن (البته همه چیز از قبل تدارک چیده شده بود )بعد از کلی که هردوتا صحبت کردند بقیه  هم در ادامه صحبتهایی کردند که من در آن موقع یک حالت عجیبی داشتم واصلا”متوجه نبودم که در پیرامونم چه می گذرد. به ناگهان برگشتم پشت سرم را نگاه کردم دیدم پسرمسعود هم پشت سرم ایستاده و او هم درست همان حالت را دارد . بعد از این مسعود ادامه داد که من جایی نرفتم همیجا هستم بعنوان رهبر عقیدتی و….که مریم هم درادامه سخنان او را تکمیل کرد.بعد از آن که نمیدانم چقدر طول کشید همه نفرات در حالی که ناراحت بودند ار این موضوع می خواستند از سالن بیرون بروند با سینی بستنی وشیرینی نفرات را به پذیرایی دعوت کردند که خیلی ها بدون اینکه چیزی بخورند از سالن با هم زدیم بیرون وبه محل استراحت رفتیم بدون اینکه حتی یک کلمه با هم صحبت کنیم (البته نه از ترس )بلکه از این وقایع که رخ داده وگفته شده با اکثریت آرا.این از کجا در آمده بود همه در ابهام بودند .

اگر اشتباه نکنم آنروز پنچشبه بود وتا شب بجز برای شام کسی بیرون نیامد.موقع شام همراه با فراخوان که آهنگی از میکروفون فرهنگی پخش می شد نفرات بصورت تک نفره به سالن برای شام می رفتند که در همان زمان شام هم دوباره همان نوار پخش شد ولی همه بی تفاوت شام راخوردند و از سالن خارج شدند .رسم براین بود که یک ساعت بعد از شام فیلم سینمایی پخش میشد ونفرات به سالن می آمدند ولی ان شب متوجه شدم که تعداد اندکی که از نفرات قدیمی بودند به سالن رفتند وتعدادی دیگر هم به عناوین مختلف در محوطه تردد می کردند که بقیه را زیر نظر داشته باشند .اما با این وجود نفرات زیادی شروع به قدم ردن به سمت بالای خیابان نموده که من هم خودم را به آنها رساندم .اول صحبتهای معمولی بود بعد شروع شد به بحث روز که هرکس چیزی می گفت ولی همه متفق القول  بودند که سازمان مجاهدین شد (سازمان زنان) واز این به بعد هرزنی به خاطر کمبودهایی که در گذشته داشته حال باید به هر طورشده جبران بکند.

صبح که برای نماز بیدارباش زدند یک اطلاعیه روی تابلوی آسایشگاه زده بودند که بیدارباش ساعت 1100می باشد .همه می دانستیم که هروقت بیدارباش تغییرمی کند یک نشست عمومی است .

نفرات از ساعت 800 از خواب بیدار میشدند وبه سالن برای صبحانه می رفتند ومنتظراخباربعدی بودند که آنروز منتظر ساعت حرکت برای نشست بود ولی تا نزدیکی به شروع نشت نمی گفتند .ولی خود نفرات بر اساس تجربه آماده می شدند .اگر اشتباه نکنم آنشب شام را زودتر سرو کردند و گفتند که برای نشست می رویم وفقط دفتر وخودکار همراه خودتان بیاورید.

در تاریکی هوا به سمت سالن اجتماعات حرکت کردیم وبراساس برنامه ریزی از قبل تعیین شده یک عده شروع به شعار دادن و…را شروع کردند وبقیه در فکراینکه چه آینده ای در انتظارشان است سرها به پایین ودرفکر بودند تا اینکه به سالن اجتماعات رسیدیم .سمت چپ ورودی سالن یک سوله بزرگ بود که آن را برای بازرسی بدنی آماده کرده بودند ولی اینبار نسبت به دفعات قبل که بازرسی بدنی انجام می گرفت دستگاه ها ونفرات بیشتری چیده بودند که حتی آنهایی که مشکل جسمی یا فلج بودند در قسمتی دیگر بایستی کاملا”چک می شدند که کلی بایستی در صف می ایستادی که بازرسی انچام شود.

بعد از اتمام بازرسی مدتی هم در محوطه سالن اجتماعات منتظر ماندیم تا دربهای سالن باز شد وبرای هریکان قسمتی را مشخص کرده بودند  که برای هرنفر پرچم ایران وآرم سازمان وکلی وسایل زرق وبرق دار برای تبلیع روی هر صندلی گذاشته بودند.بعداز اینکه همه در محلهای خود مستقرشدند وکلی آهنکهای گوناکون پخش شد به ناگهان صدای دست زدنهای مستمر شروع شد که متوجه شدم مسعود ومریم بالای سن هستند.

معرکه شروع شد ومسعود شروع کرد با این جمله آهای شماهایی که می گفتیید من کجا هستم؟می بینید همینجا پیش شما .ودوباره تکرار نوار وصحبتهای شورای مرکزی .وتعدادی در صف برای تعریف وتمجید .تعدادی هم که همزمان از سالن بیرون آمدند به بهانه سیگار کشیدن .که در این طورمواقع تفرات مسعول می آمدند وتذکرمی دادند که بجه ها برید داخل نشت است وبرادر دارد بحث را باز می کند ولی نفرات به بهانه های مختلف خودشان را جایی مخفی میکردند…..این نشست تا نزدیک صبح ادامه داشت و تماما “حرفهای تکراری…

ادامه دارد

 

_________________________________________________________

 

khiyanat-be-etemad-MEK-members-Rajavi

مالک بیت مشعل: خیانت رجوی به “اعتماد”

بله فرقه مجاهدین خلق به هزاران اعتمادی که در تشکیلاتشون بود، به معنای واقعی کلمه  خیانت کردند و اخر عاقبت اعتماد ما همین شد که دارید میشنوید و هنوز ادامه […]

Albania-RTV Nwes- nejatyaftegan az ferghe Mojahedin khalgh 260-410

رحمان محمدیان: هذیانگویی “سخنگوی مرحوم ” از اسلو

حالااما هذیانهای جدید این باصطلاح سخنگوجای تامل دارد و البته فرافکنی هم زیاد دارد. چطور؟ اول؛  مثالهای شیرین فارسی با این مصداق که: – یارو را به ده رانمی دادند […]

Nejatyaftegan az mojahedin dar Albani-Reza Eslami 260 -410

رضا اسلامی: چرا فرقه مجاهدین خلق مشروعیت خود را در میان مردم ایران از دست داده است؟

در آن زمان ایران درگیر یک جنگ تمام عیار بود و دولت وقت باید هم پاسخ جنگ خارجی را میداد وهم درگیری به سازمان را از این رو رجوی بهترین زمان را انتخاب کرده بود ولی سنگی را که برداشته بود خیلی سنگین بود لذا از کشور فرار کرد و به فرانسه پناهنده شد ، بعد از مدتی بطول نینجامید که به عراق رفت و با صدام حسین همکاری تنگاتنگی را شروع کرد و از آنجایی که در دل کینه عجیبی به مردم ایران داشت در وحله اول جنگ نامنظم را شروع کرد و بعد از آن با زرهی   در جنگ عراق و ایران شرکت و به کشتار جوانان ایران پرداخت و یا آنها را اسیر کرد و شروع به وطن فروشی کرد  و مردم بیگناه را می کشت ، در سالهای بعد از آتش بس نشست های متعددی برای ما ترتیب میداد و از استراتژی خود دفاع میکرد و به استراتژی گروه های خارج کشور به تمسخر میگفت حداکثر کاری که اینها میکنند یا عوامل سرویسهای خارجی شده اند و یا در گوشه  قهوه‌خانه‌های خارجه نشسته اند و  می خواهند رژیم را سر نگون کنند . از حق نگذریم بچشم هم ما و هم  دیگران دیدیم که چه بر سر استراتژی آقای استراتژیست آمد هنوز صدام سرنگون نشده چاکری و نوکری امپریالیسم جهانخوار را شروع کرد و صد بار غلط کردن بگفت دو دستی سلاحها را تقدیم حضور امپریالیسم کرد و همه شعر و شعارها را قورت داده سر تعظیم فرود آورد و همه چیز را منکر شد حتی آرم سازمان را که آن همه از آن دم میزد … چرا فرقه مجاهدین خلق در میان مردم ایران مشروعیت خود را از دست داده است؟ راه کار اول برای رجوی چیست؟ رضا اسلامی ، تیرانا ـ سایت نجات […]

Albania-ali-hajari 2- 260-410

علی هاجری: چهل سال در جا زدن در استراتژی به گِل نشسته

شما فقط و فقط برای حفظ خود و همسر خود این همه بلایا را بر سر اعضا آوردید   و نه برای سرنگونی رژیم ایران چون شما خوب میدانستند استراتژی جنگ آزادیبخش به گل نشسته و دیگر حنای آن رنگی ندارد . وقتی سلاح را از دست دادید بجای آن پرچم را بالا بردی و پرچم سفید بعنوان تسلیم در جلو امپریالیسم و نوچه های آن و حالا بر  دیگران خرده میگیرید و همه را با ناسزا گویی عقب نرانید که گویا شما انقلابی ترین مرد جهان هستید و دیگران مواجب بگیر شاه و شیخ لطف کنید و بگویید شما جیره و مواجب را از کدام سرویس خارجی و عربی میگیرید . شما شکست خود را بگردن دیگران میاندازید در صورتیکه راه خطا را خود شما از اول انتخاب کردید . حالا این کهکشان در فضای مجازی دردی از شما دوا نمیکند ، و فریب و نیرنگ دیگر کافیست و درخواست کردن از نیروهای جمهوری خواه بدرد دکان خودتان میخورد زیرا شما یک گروه سکت و منزوی هستید و همه آنهایی که روزی با شما هم سو بودند از شما و فرقه شما فاصله گرفتند حتی مواجب بگیرها که برای شما یقه درانی میکردند چونکه ماهیت واقعی شما برای همه روشن شد… چهل سال در جا زدن در استراتژی به گِل نشسته بفرمایید شما جیره و مواجب را از کدام سرویس خارجی و عربی میگیرید؟ علی هاجری، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 03.08.2020 در این دو […]

پاسخ دهید