chera khorouj mamnoo 260-410

غلامرضا شکری: چرا خروج ممنوع؟ افشای یک قتل درون تشکیلاتی دیگر در سازمان مجاهدین خلق، زنده یاد حمزه رحیمی

یک روز ظهر بود که نقی ارانی یکی از شکنجه گران فرقه مجاهدین خلق  آمد و گفت دیگه تمامه میندازمت زیر زرهی تو داری دروغ میگی که گفتم بنداز زیر تانک. تانکی که برای  باصطلاح آزادی ایران باشه مشکلی نیست اگه زودتر بمیرم بهتره که شروع کرد به فحاشی کردن و کتک زدن و بعد که گذاشت رفت . بعد از مدتی آمد و گفت تو را با یکی رو به رو میکنم که گفتم بکن . خودم میدانستم که این نفر کسی به جز حمزه رحیمی نیست که منو روز بعد بردند پیش حمزه که خیلی داغون بود از شکنجه چشماش رفته بود داخل و سیاه شده بود . به من هم گفتند اگه حرفی بزنی می کشیمت و نباید یک کلام حرف بزنی که حمزه رو آوردند و یک چیزایی میگفت که من تعجب میکردم خواستم حرف بزنم درجا گفتند چیزی نگو .  تمام حرف هایی  که حمزه میگفت تماما تاثیرات شکنجه و مزخرفاتی بود که به زور به او خورانده بودند . سپس من را سریع از پیش او بردند و دیگر آن اخرین دیداری بود که من با حمزه رحیمی داشتم . یک بار که میخواستم در مورد حمزه رحیمی از مسئول تشکیلاتی ام سوال بکنم در جا بهم گفته شد دیگه نباید از کسی که ما رو ترک کرده سوال و صحبتی بکنی. آنها یک جوری موضوع ر ا برای من وانمود می کردند  که گویی از سازمان مجاهدین خارج شده و دنبال زندگی اش رفته است ولی اینجوری نبود ، زمانی که خانواده ها آمدند من فهمیدم که خانواده حمزه رحیمی هم به عراق ـ پادگان اشرف آمده است  و سازمان هم به آنها شماره قبری در کربلا داده اند و گفتند که شهید شده که کسی هم نفهمه چی شده است .ولی خدا هیچگاه دستش بیصدا نیست حتما حق حمزه رحیمی از رجوی پلید و طن فرش را خواهد گرفت. باشد تا در یک دادگاه مردمی تمام  کارهای ضد حقوق بشری  رجوی بر ملا بشود و این فرقه رسوا بیش از گذشته رسوا شود.

چرا خروج ممنوع؟ افشای یک قتل درون تشکیلاتی دیگر در سازمان مجاهدین خلق، زنده یاد حمزه رحیمی

غلامرضا شکری ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ، ایران آزادی ـ 20.03.2019

Gholamreza Shekari; Tirana; Der Spiegel
Gholamreza Shekari; Tirana; Der Spiegel

بعداز  اسارت توسط ارتش متجاوز صدام حسین و ورود به اردوگاه های عراق که داستانها داشتم مرا به اردوگاه التاش رمادی بردندند که انجا بعد از این که فریب نفرات سازمان خوردم وارد محل سازمان شدم که با دو نفر اشنا شدم یکی حمزه رحیمی بود و یکی محمد رضا بود که خیلی با حمزه دوست شدم . حمزه حدود 35 تا 40 ساله و گروهبان یکم ژاندارمری بود که توسط ارتش صدام حسین اسیر شده بود. من و او هر روز با هم بودیم بعد از ورودم به سازمان دنبال او میگشتم چون تنها کسی بود که بهش اعتماد داشتم .

در سال ۶۹محمد رضا بعد از انتخاب مریم قجر به عنوان مسئول اول از سازمان رفت من و حمزه ماندیم چون فکر میکردیم سازمان مجاهدین همه چیز مارو فراهم میکند و به آن آرزوهایکه داریم میرسیم ولی زهی خیال باطل . رابطه من و حمزه تا حدی بود که همه میگفتند شما دایی و خواهر زاده هستید که حتی فرماندهان هم همین را میگفتند یادم هست که نادر دادگر در خرداد سال ۶۹ مرا صدا کرد و از من و حمزه سوال کرد که چرا شما دو تا انقدر با هم دوست هستید که گفت واقعا دایی تو است که گفتم نه ، که جریان آشنایی توی زندان ها و ارودوگاه های صدام حسین را گفتم چون آدم صادقی بودم راحت حرفم را زدم که ان زمان من در لشکر ۶۰بودم و حمزه هم در لشگر ۴۰بود که ما در محل میدان گلها مستقر بودیم و همیشه نزدیک هم بودیم تا این که محل لشکر ۶۰اماده شد و ما به ان طرف خیابان ۱۰۰ منتقل شدیم.

بعد از این جابجایی  دیدار من و حمزه کمتر شد ولی هر روز یک بار هم دیگر را میدیم ان هم در محل تعمیرات زرهی که او راننده بی ام پی وان بود و من راننده و تعمرات تانک را انجام میدادم در هر مانوری که او بود حتما من هم بودم که مثل دو تا برادر بودیم . سالیان ما یا جدا از هم بودیم یا این که در یک مقر بودیم ولی خبر از هم دیگر داشتیم هر چند که من و حمزه همیشه دنبال رسیدن به رویاهای خودمون بودیم ولی سازمان مجاهدین همیشه یک سنگی توی مسیر ما می انداخت که حتی میدونستیم مسیری که در برابر ما به دروغ گذاشته شده واقعی نیست و هیچ وقت به به ان زندگی که خودمون میخواستیم نمیرسیم ولی مجبور بودیم بمانیم چون نمیدانستیم سر نوست ما چه خواهد شد.

تا سال ۷۳ کما کان با هم بودیم ولی بعد از آن زندان سازی سال 1373 راه افتاد .من را هم به زندان بردند، شبی که من را به زندان بردند، همان شب هم حمزه رحیمی را هم آورده بودند. او  توی یک اتاق دیگه بود که بعد از یک هفته ما را جابجا کردند که من وارد اتاقی شدم که حمزه رحیمی اونجا بود که بعد از دیدار اولیه با هم خیلی صحبت میکردیم که علت چیست؟ این همه آدم را اینجا اورده اند و هر روز باز جویی و کتک خوردن داریم بعضی ها هم که اصلا میروند و  دیگه نمی آنها را نمی بینیم. جریان چیست و همه ذهن و جسم ما فرسوده شده بود . اونجا حمزه رو بعد از یک ماه از من جدا کردند و دیگر خبری از او نداشتم که من وارد بازجویی شدم با آن شکنجه های جسمی و روحی که روزانه ضعیفتر میشدم که بعد از بازجویی محمود قائم شهر ( محمود مهدوی ) که دید من چیزی ندارم برای گفتن.  نقی ارانی را اوردند که بعد از چند هفته برگشت گفت تو میگویی برای خارج رفتن از ایران خارج شدی ولی یکی هست که میگوید رژیم او را به تو معرفی کرده و با هم توی اردوگاه عراق هماهنگ شدید و او زودتر از تو آمده و دروغهای تو بیرون میزنه که یک روز ظهر بود  که نقی ارانی یکی از شکنجه گران فرقه مجاهدین خلق  آمد و گفت دیگه تمامه میندازمت زیر زرهی تو داری دروغ میگی که گفتم بنداز زیر تانک. تانکی که برای  باصطلاح آزادی ایران باشه مشکلی نیست اگه زودتر بمیرم بهتره که شروع کرد به فحاشی کردن و کتک زدن و بعد که گذاشت رفت . بعد از مدتی آمد و گفت تو را با یکی رو به رو میکنم که گفتم بکن . خودم میدانستم که این نفر کسی به جز حمزه رحیمی نیست که منو روز بعد بردند پیش حمزه که خیلی داغون بود از شکنجه چشماش رفته بود داخل و سیاه شده بود . به من هم گفتند اگه حرفی بزنی می کشیمت و نباید یک کلام حرف بزنی که حمزه رو آوردند و یک چیزایی میگفت که من تعجب میکردم خواستم حرف بزنم درجا گفتند چیزی نگو .

تمام حرف هایی  که حمزه میگفت تماما تاثیرات شکنجه و مزخرفاتی بود که به زور به او خورانده بودند . سپس من را سریع از پیش او بردند و دیگر آن اخرین دیداری بود که من با حمزه رحیمی داشتم . یک بار که میخواستم در مورد حمزه رحیمی از مسئول تشکیلاتی ام سوال بکنم در جا بهم گفته شد دیگه نباید از کسی که ما رو ترک کرده سوال و صحبتی بکنی. آنها یک جوری موضوع ر ا برای من وانمود می کردند  که گویی از سازمان مجاهدین خارج شده و دنبال زندگی اش رفته است ولی اینجوری نبود ، زمانی که خانواده ها آمدند من فهمیدم که خانواده حمزه رحیمی هم به عراق ـ پادگان اشرف آمده است  و سازمان هم به آنها شماره قبری در کربلا داده اند و گفتند که شهید شده که کسی هم نفهمه چی شده است .ولی خدا هیچگاه دستش بیصدا نیست حتما حق حمزه رحیمی از رجوی پلید و طن فرش را خواهد گرفت. باشد تا در یک دادگاه مردمی تمام  کارهای ضد حقوق بشری  رجوی بر ملا بشود و این فرقه رسوا بیش از گذشته رسوا شود.

chera khorouj mamnoo 260-410

__________________

Albania-ali-hajari 2- 260-410

علی هاجری: سوز و گداز فرقه مجاهدین از افشاگری روزنامه اشپیگل

شما همه جا را فنس کشی ذهنی کرده اید و کسی حق آب خوردن بدون اجازه را ندارد ۰ فرقه انتظار دارد که همه چیز از قبل به او گفته […]

Albania-Musa Damroudi-260-410

موسی دامرودی : خشم و هذیان گویی فرقه مجاهدین از نشر حقیقت توسط اشپیگل

آیا شما که در عراق بودید آموزش نظامی نداشتید و در هفته روزهایی را برای اینکار اختصاص نمیدادید و شیوه حمله و دفاع با کارد را تمرین نمیکردید؟ شما با […]

Albania-gholamali Mirzayi-Khaterat -1-260-410

برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت چهارم

بعد از دوهفته مارا اعزام کردند به شاه عبدالعظیم برای حفاظت از یک گردان توپخانه که از مراغه آمده بود .برای حفاظت قبر رضا شاه بطور مشترک که تاریخ ها […]

Gholamreza Shekari; Tirana; Der Spiegel

اعلام جدایی رسمی آقای غلامرضا شکری از فرقه رجوی در آلبانی

بعد از چند ماه دیگر با تهمت دیگری که از طرف فرقه مجاهدین مواجه شدم ،مستمري ماهيانه مرا قطع کردند، و بعد از آن کمیساریا پشتیبانی من را به عهده […]

ehsan Bidi 3- 260-410

احسان بیدی: مفهوم ” کپسول زمان ” در فرقه مجاهدین خلق از نگاه نشریه آلمانی اشپیگل

حتما باخبر شدید که نشریه معتبر آلمانی اشپیگل با تهیه گزارشی از زوایایی پنهان ، هر چند برای ما آشکار،  مقر فرقه مجاهدین خلق به نام ” زندان اشرف 3 ” پرده برداشت و  […]

Albani-Aktion- Aazaye nejaatyafte dat Albani260-410

تحصن و آکسیون اعتراضی اعضای جدا شده از فرقه مجاهدین خلق در میدان اسکندر بیک تیرانا ـ آلبانی

امروز ، 22.02.2019 برابر با سوم اسفند 1397 ، حدود 40 نفر از اعضای نجات یافته از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی در میدان اسکندر بیک آلبانی گرد هم آمدند تا […]

Albania-Artesh warshekaste va bazneshaste-MKE 260-410

میش مست:اهرم های سرکوب و اختناق در فرقه رجوی

اهرم دیگر سرکوب واختناق که بازهم رجوی تلاش فراوانی برای حفظ آن به خرج داده هرچند که در عمل هیچ کارایی ندارد حفظ ساختار یک ارتش بازنشته و ورشکسته است […]

Albania-Spiegel-Ferghe Mojahedin 260-410

حسن حیرانی: واکنش هراس آلود فرقه مجاهدین نسبت به روشنگری نشریه معتبر آلمانی اشپیگل از زندان این فرقه در آلبانی

ولي واقعيت چه بوده است؟ از آنجایی كه سران فرقه مجاهدین بيشترين اشراف را به خودشان و نفراتشان و مزرعه حيواناتي كه درست كرده اند، دارند در دوراهي بين بد و بدتر قرار گرفته […]

Albania-khanewade- Mirzayi-Mojahedin-Khalq

برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت سوم

روزها گذشت تا رسیدیم به 17 شهریور من آنروز که جمعه بود ریس پاسدار همان پادگان01 کادر بودم بایستی ساعت 9 آنجا می بودم از اینکه روز تعطیلی بود سرویس […]

Mojahedin Khalgh-Spiegel_MKO_MEK-Albania-260-410

گزارش رسانه آلمانی اشپیگل: افرادی که از سازمان مجاهدین جدا شده‌اند از شکنجه و آزارهای روانی سخن می‌گویند

 چنین موضوعی در کنفرانس اخیر در ورشو مشهود است. «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل که هم‌پیمان ترامپ است از جنگ علیه ایران سخن گفت و «رودی جولیانی» وکیلترامپ هم در سخنرانی در تجمع مجاهدین […]

Albania-Parviz heydarzade 260-410

پرویز حیدرزاده: توطئه فرقه مجاهدین علیه اعضای جدا شده در آلبانی ـ لغو تحصن اعضای جداشده مقابل کمیساریای عالی پناهندگان

چند ماهی است که کمیساریا عالی پناهندگان اعلام کرده که حمایتهای مالی و کمکهای انساندوستانه افراد جدا شده از فرقه مجاهدین خلق را قطع میکند و این هم در شرف […]

مریم رجوی و آمریکا

حسن حيرانی: آمريكای نمك نشناس و حق پايمال شده خواهر مريم

اين همه شما پول از كيسه سعودي خرج كرديد و به اين سناتورها و كنگرس من هاي هاي مفت خوردادين كه در برنامه هاي شما شركت كنند و طبق گفته […]

پاسخ دهید