mirbagher-sedaghi-260-410

نامه میر باقر صداقی به برادرش میر واقف صداقی در تیرانا کمپ مجاهدین

نامه میر باقر صداقی به برادرش میر واقف صداقی در تیرانا کمپ مجاهدین

 میر باقر صداقی، ایران ستارگان، سوئیس، پنجم اکتبر ۲۰۱۶:…  داداش در آخر خواستم بگویم حال مادر خوب نیست چند روزیست که در بیمارستان بستری است خیلی دوستت دارد میخواهد صدایت را بشنود همیشه سراغت را از من میگیرد متاسفانه در این مورد دیگر جوابهای من چاره ساز نیست الان دقیقا ۲۷ سال است که مادر صدای تو را نشنیده است دیگر چه باید بشود تا دل این سازمان جهنمی به یک مادرپیر به رحم بیاید .به هر حال ذیلا شماره تلفن مادر را … 

نامه گروگانهای مجاهدین خلق فرقه رجوی آلبانی عراقعکس و نامه ای که هیچوقت به دست خانواده ام نرسید

لینک به منبع

نامه میر باقر صداقی به برادرش میر واقف صداقی در تیرانا کمپ مجاهدین

با سلام به داداشم میر واقف  در تیرانا ,

 میر باقر صداقی داداش جان امیدوارم که حالت خوب باشد از آنجائیکه خودم هم قربانی فرقه رجوی بودم میدانم که شما ها تلفن , کامپیوتر و اینترنت در دسترس ندارید و جائی برای سرزنش شما نیست که چرا تماس خانوادگی نمیگیرید, خدا مسعود و مریم را لعنت کند . با این اوصاف امیدم را از دست نداده ام باز این نامه را برایت مینویسم و در سایت میگذارم تا شاید روزی بدستت برسد . از اینکه نهایتا همه بچه ها از عراق به آلبانی منتقل شدند خوشحالم و خدا را شکر کردم و بهت و تمامی خانوادها تبریگ میگویم که بلاخره علی الرغم خواست مسعود و مریم رجوی برای نگه داشتن شما در عراق از عراق جنگ زده خلاص شدید و به کشور امن رفتید. داداش جان  حال وقت آن شده در خلوت خود به تمامی دروغهای سرنگونی و وعده های سر خرمن مسعود رجوی ذهنتان را باز کنید از مسئولین سر شکستها بپرسید که چی بودیم , چی شدیم و از این به بعد چکار باید کرد, برخلاف القا و شستشوی مغزی که مسعود رجوی در این سالیان اعمال کرده دنیای بیرون واقعی است باید زنده ماند و زندگی کرد . زنده ماندن و زندگی کردن عین مبارزه است اما متاسفانه در این ۱۴ سال گذشته زندگی و عمر شما به تاراج رفت و استثمار شدید , بعد از سقوط صدام حسین  مسعود رجوی بجائ اینکه شکست را قبول کند و از نیروها در فعالیتها سیاسی استفاده کند نیروها را پشت شعارهای تو خالی نکه داشت شعارهای همچون : کوه اگر بجنبد اشر زجا نجنبد یا اگر اشرف بایستد جهان پشت اشرف خواهد ایستاد . اما دیدیم بخاطر حماقت رهبری تعدادی زیادی از بچه ها گوشت دم توپ شدند و بی جهت کشته شدند .

داداش هم من هم تک تک شماها در آلبانی خیلی خوب میدانید محصول این همه سال ماندن در عراق جز اسارت و برده داری نوین چیز دیگر نبود مگر یک برده باید چگونه باشد که شما آنگونه نیستید .  قفس قرارگاههای مجاهدین برای شماها خیلی کوچک بود وهست  اما حیف  و  افسوس در نتیجه نشستهای عملیات جاری و غسل هفتگی ( شستشوی مغزی ) این قفس را سالیان پذیرفته اید اما با تکمیل پروسه اخراج و منتقل شدن همه شما به آلبانی  خبرهای خوش زیادی شنیده میشود گوئی اینکه دیوارهای قطور ذهنی که سالیان مسعود رجوی در اشرف و عراق به دور شما چیده بودد شکسته است بسیاری از بچه ها مسئولین و فرماندهان را بخاطر این همه خطا, اشتباه و شکست  مخاطب و مورد سرزنش قرار داده اند ودر هر محفلی میپرسند چی شد ما که رفته بودیم  به عراق تا آتش بر افروزیم در کوهستانها ما که ارتش آزادیبخش راه انداخته بودیم . اما باز آنچه که از مسئولین و فرماندهان میشنوند وعده سر خرمن است از اینرو تلاش بچه های مسئله دار این شده که پاسخ تمامی سوالات را از بیرون از مجاهدین پیدا کنند اما چه خوب میشد اگر شما به اینترنت و موبایل دسترسی پیدا میکردید, این واقعی و شدنیست .مخصوصا اینکه دیگر دغدغه جانی و امنیتی ندارید و در قراگاههای مجاهدین محصور نیستید و سازمان هرچند وقت یکبار هم شده مجبور است شما رابیرون بفرستد هر چه باشد آلبانی پایتخت یک کشور اروپائی است تا بخواهی باجه تلفن و کافی نت پیدا میشود و شماها در هر فرصتی میتوانید با دور زدن مسئولین و فرماندهان سازمان به دنیای آزاد وصل شوید و ازمن و ما (برادر, خواهر , پدر , مادر و دوستان قدیمیتان )  کمک بگیرید .

دادش جان الان زمان زمان فرصتها است شما باید تلاش کنید شخصا در مورد زندگی خودتان تصمیم بگیرید تا کی باید تشکیلات بر شما حکم براند مگر نتیجه تصمیم گیری تشکیلات در این ۱۴ سال گذشته چی بود مگر شما با ۱۴ سال تاخیر از عراق خارج نشدید در حالیکه من و دوستان شما با کمترین امکانات سالیان سال است از عراق خارج شده ایم و الان در کشورهای اروپای غربی خیلیها ستیزن شده اند  خیلیها ازدواج کرده اند , شاغل هستند در حالیکه شما بعد از ۱۴ سال بعنوان متقاضی پناهندگی در آلبانی مستقر شدید. با تغییر قوانین پناهندگی معلوم نیست تا کی مجبورید در آلبانی بمانید . راستی اگر عراق جای ماندن بود چرا مسعود ومریم رجوی زودتر از همه ازآن فرار کردند .

داداش جان بعد از چهار سال اسارت درزندان تیف که با تبانی مجاهدین  و ارتش آمریکا برای ما جدا شده ها تدارک دیده شده بود ارتش آمریکا ما را در بیابانهای عراق ول کردند  خیلی از بچه ها در کرکوک , سلیمانیه , اربیل و موصل توسط ارتش عراق دستگیر و مجدا زندانی شدند اما ما با همه خطرات جانی توانستیم خود را به اروپای غربی برسانیم وضعیت شما الان در آلبانی  هزار بار بهتر از ما در آن زمان  است شما در یک قدمی کشورهای پناهنده پذیر هستید تنها باید به سازمان نه بگوئید و خط خود را از آنها جدا کنید آنوقت خواهید دید درهای بسیاری به روی  شما بازبود اما سازمان عمدا با پیچیده کردن شرایط کار را برای شما سخت کرده است . زمان آن رسید ه دیگر به اراجیف سازمان گوش نکنید و خود را از این فرقه رها کنید .

داداش در آخر خواستم بگویم حال مادر خوب نیست چند روزیست که در بیمارستان بستری است خیلی دوستت دارد میخواهد صدایت را بشنود همیشه سراغت را از من میگیرد متاسفانه در این مورد دیگر جوابهای من چاره ساز نیست الان دقیقا ۲۷ سال است که مادر صدای تو را نشنیده است دیگر چه باید بشود تا دل این سازمان جهنمی به یک مادرپیر به رحم بیاید .به هر حال ذیلا شماره تلفن مادر رامینویسم شاید روزی این نامه را یافتی و به مادر زنگ زدی

۰۰۹۸۲۱۶۵۵۶۱۵۳۲

با بهترین آرزوها  قربانت باقر

میر باقر صداقی انجمن ایران ستارگان پنجم اکتبر دوهزاروشانزده

پاسخ دهید