اعلام جدایی رفيق دهقان از فرقه مجاهدين خلق در آلبانی
فرقه مجاهدين که طبق تعهدش به دولت آلبانی، باید هزینه زندگی افراد جدا شده را پرداخت می کرد؛ از این این کمک هزینه ناچیز سوء استفاده و نفرات را وادار می کرد که طبق قوانین آنها زندگی کند! با چه کسانی رابطه داشته باشد و بالعکس. و یا باید هرگاه ترا به دفترشان در اینجا احضار کردند سریعا بروی و از بقیه افراد برای آنها خبر ببری! یعنی رسما از ما می خواستند برعلیه همدیگر جاسوسی کنیم. لعنت به روح پليد رجوي كه چنان اين فرقه خبيث حتي در اين دو سالي كه مثلا از بند اين فرقه بيرون آمده بودم از اين مستمري ناچيزي كه تعهد خودشان بود و به بهانه هاي مختلف كم كردند و به نصف رساندند و از طرفي هم با تمامي توان و نيرنگ و رذالتهاي بي مانند و با لابي گريهاي كثيف صهيونيستي خودشان از ژنو تمام خدمات كميساريا رو بر ما بستند و النهايه اين مستمري ناچيز را آنطور كه مطلوبشان بود تبديل به قلاده اي در گردن نفرات جداشده مستمري بگير خودشان كردند مخصوصا كساني كه كمكي از ايران برايشان نمي آيد و بدين گونه هر سوء استفاده رذيلانه اي كه از نفرات ميخواهند ميكنند. اما ديگر بس است و نه نه نه براي هميشه به اين فرقه جهنمي و جنايتكار و هويت كش . من ديگر توان اين بردگي را ندارم و به اين بردگي پايان ميدهم ميخواهم همان كه بودم باشم همان بلوچ آزاده كه بودم باشم نه برده كساني كه هزار ادعاي دروغ و فريب انگيز دارند ولي در عمل من چيزي جز برده برايشان نبودم. در اين راه تمامي تلاش خودم را در جهت به اشتراك گذاشتن خاطراتم و آنچه كه بر من گذشت ميكنم تا شايد مرحمي بر زخمهايي كه جسم و روح مرا ميازارد باشد. من رفیق دهقتان بدینوسیله جدایی رسمی و قطع رابطه خود از فرقه مجاهدين خلق را اعلام کرده و به این دوره نکبت باراززندگی و همراهی با این فرقه مزدور آمریکا و اسرائيل پایان می دهم و خدا مرا بخاطر همراهی با این فرقه ببخشد.
اعلام جدایی رفيق دهقان از فرقه مجاهدين خلق در آلبانی
شرح چگونگی اسارت و رهایی آقاي رفيق دهقان از فرقه مجاهىين خلق ـ رجوی
رفيق دهقان ، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 07.08.2019
من رفيق دهقان از اهالی بلوچستان ایران در سال 1382 در دام باند تبهکار مجاهدین افتاده و مرا با فریب و نیرنگ به عراق اعزام کرده بودند و مدت 13 سال دربند تشکیلات جهنمی این فرقه اسیر بودم؛ بدین وسیله جدایی رسمی خود را این فرقه اعلام می کنم.
من در ماه بهمن 82 شمسی بدلیل بعض مشکلات از جمله مالی از ایران خارج وبه کراچی رفتم، در آنجا بعضی افراد با من تماس گرفته و بمن گفتند که محلی را سراغ دارند که امکانات و پول خوبی می دهد؛ کمک می کند؛مشکلات را هموار و بعداز مدتی، مثلا چند ماه نفرات را به اروپا اعزام می کند.
گفته می شد بدینوسیله بدون دردسر و بدون صرف هزینه به یک کشور اروپایی اعزام و آنجا دیگر شرایط برای کار و ادامه زندگی فراهم است.
از آنجا که من کسی را نمی شناختم و نیاز به کمک داشتم و این نفرات هم بلوچ بودند من به آنها اعتماد کرده، هنوز چند روزی از خروجم از ایران نگذشته بودکه در5 اسفند 81 از پاکستان به اردن و سپس به عراق پرواز و آنجا افرادی ما را تحویل و به پادگان اشرف بردند. ما هیچ خبر نداشتیم که چه چیزی در انتظارما است اما بنظرغریب می آمد و ما را وارد یکسری آموزشهای کردند که می گفتند برای کارتان بدرتان می خورد اما بعد از چندی که متوجه شدیم و وقتی موضوع را دنبال کردیم بما گفتند شما برای مبارزه آمده اید و راه دیگری ندارید باید این راه را بروید.
البته حرفهای آنها ظاهر قشنگی داشت و من هم البته چاره ای نداشم وآرام آرام به آنجا و این حرفها خو کردم اگر چه خیلی از آنها را نه قبول داشتم ونه اصلا قابل فهم بود، ولی بعد ازمدتی به آنجا عادت کردم، برای همه روشن بود که تمام حرفها دروغ و فریب است؛ ولی افرادی مثل من چاره ای جز ماندن نداشتیم چراکه از بیرون خبر نداشتیم و در داخل به اصطلاح تشکیلات هم اینطور القاء می کردند که افرادی مثل ما در بیرون امکان ادامه زندگی ندارند چه بهتر که اینجا بمانید.
در داخل این فرقه آنچه که خودشان به آن ضوابط تشکیلاتی می گویند واقعا آزار دهنده و عموما افراداز این مثلا ضوابط کلافه بودند و چه درخفا و علنا ( بصورت مثلا تناقض ) این را می گفتند.
از جمله روزانه باید در دو جلسه (نشست ) شرکت و بقول آنها فاکتها یعنی تناقضات را به مسئول نشست وکتبا گزارش می کردی تا بقول خودشان سازمان در جریان وضعیت نفر باشد و با این وسیله هرروز نفرات را وابسته تر ومطیع تر می کردند. دراین نشست ها یکی که به آن عملیات جاری می گفتند باید لحظات روزمره چه عملی وحتی ذهنی خود را می گفتی و خودت این لحظات (یعنی خودت را) سرکوب و به بقیه هم اجازه می دادی که هرچه می خواهند بتو توهین کنندتا بقول آنها نرينه وحشي سر جایش بنشیند – بدین وسیله شخصیت افراد را خرد می کردند تا نفر هرچه مطیع تر شود؛ نشست دیگر اسمش غسل بود که هر فرد باید لحظات جنسی خود را می گفت و کتبا گزارش می کرد که خیلی تحقیرآمیز و آزار دهنده بود.
در عراق و توی اشرف و لیبرتی سران این فرقه می گفتند این چیزهااین ها لازم و شرایط ما اینها را ایجاب می کند. و چه بسا در جاهای دیگر نیازی به این چیزها نباشد؛ و به این وسیله افراد راساکت و خفه می کردند.
نکته دیگر اینکه اینها راجع به اخبار ایران و جهان دروغ می گفتند، از کاهی کوهی می ساختئد به شکلی که یک اعتراض گوچک در داخل ایران را چنان بزرگ می کردند که ما واقعا بعضی اوقات فکر می کردیم همین فردا دولت ایران سرنگون می شود و این بارها برای برخی از ما اتفاق می افتاد که اینرا باور می کردیم اما نفرات قدیمی تر که از این چیزها زیاد و به کرات شنیده و تجربه داشتند ما را از خواب غفلت بیدار و موضوع را برایمان روشن می کردند که آقا از این خبرا نیست، کلاهت را بچسب که باد نبره. البته این موضوعات و ادعاها در سازمان وجود داشت و هر بار تحت عنوانی دیگر مطرح و نفرات را وادار می کردند آنها را تائید و تکرار کنند.
من این نشست ها بیزار و به شدت اذیت می شدم دیگر حرفهای آنها را قبول نداشتم ولی مثل خیلیهای دیگر، فکر می کردم گیر کرده ام و راه دیگه ای ندارم .
وقتی که قرار شد از عراق خارج شویم ما فکر می کردیم دیگراز این فشارها و دروغها خلاص می شویم وبقول خودشان که می گفتند اینها لازمه شرایط عراق است این ضوابط و فشارها برداشته شده یا حداقل نسبت به شرایط تعدیل و نرمتر می شود اما با ورود به آلبانی این ضوابط شدیدتر و بیشتر شد و بقول خوشان چون به دامان بورژازی افتاده ایم و تهدید جدیتر است باید بیشتر عملیات جاری و غسل بکنیم تا از این تهدید مصون بمانیم.
و من فهمیدم که هیهات اینها تغیر پذیر نیستند و بازهم بما دروغ گفته اند و اینها اصلا نمی توانند تغییر کنند و اصلا اصلاح پدیر نیستند و گرنه از هم می پاشند برای همین سفت و سختر از گذشته به همان قوانین فشارو محدودیت، چسبیده اند.
من بدلایل بالا در آلبانی تصمیم گرفتم که از این فرقه جدا و خودم را این فشار و عذاب رها کنم و جدا شدم.
اما دراین مدت هم که این فرقه جدا شده و دنبال زندگی خودم بودم از آزارو اذیت این فرقه درامان نبودم . فرقه مجاهدين که طبق تعهدش به دولت آلبانی، باید هزینه زندگی افراد جدا شده را پرداخت می کرد؛ از این این کمک هزینه ناچیز سوء استفاده و نفرات را وادار می کرد که طبق قوانین آنها زندگی کند! با چه کسانی رابطه داشته باشد و بالعکس. و یا باید هرگاه ترا به دفترشان در اینجا احضار کردند سریعا بروی و از بقیه افراد برای آنها خبر ببری! یعنی رسما از ما می خواستند برعلیه همدیگر جاسوسی کنیم. لعنت به روح پليد رجوي كه چنان اين فرقه خبيث حتي در اين دو سالي كه مثلا از بند اين فرقه بيرون آمده بودم از اين مستمري ناچيزي كه تعهد خودشان بود و به بهانه هاي مختلف كم كردند و به نصف رساندند و از طرفي هم با تمامي توان و نيرنگ و رذالتهاي بي مانند و با لابي گريهاي كثيف صهيونيستي خودشان از ژنو تمام خدمات كميساريا رو بر ما بستند و النهايه اين مستمري ناچيز را آنطور كه مطلوبشان بود تبديل به قلاده اي در گردن نفرات جداشده مستمري بگير خودشان كردند مخصوصا كساني كه كمكي از ايران برايشان نمي آيد و بدين گونه هر سوء استفاده رذيلانه اي كه از نفرات ميخواهند ميكنند. اما ديگر بس است و نه نه نه براي هميشه به اين فرقه جهنمي و جنايتكار و هويت كش . من ديگر توان اين بردگي را ندارم و به اين بردگي پايان ميدهم ميخواهم همان كه بودم باشم همان بلوچ آزاده كه بودم باشم نه برده كساني كه هزار ادعاي دروغ و فريب انگيز دارند ولي در عمل من چيزي جز برده برايشان نبودم. در اين راه تمامي تلاش خودم را در جهت به اشتراك گذاشتن خاطراتم و آنچه كه بر من گذشت ميكنم تا شايد مرحمي بر زخمهايي كه جسم و روح مرا ميازارد باشد.
من رفيق دهقان بدینوسیله جدایی رسمی و قطع رابطه خود از فرقه مجاهدين خلق را اعلام کرده و به این دوره نکبت باراززندگی و همراهی با این فرقه مزدور آمریکا و اسرائيل پایان می دهم و خدا مرا بخاطر همراهی با این فرقه ببخشد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دسته: انتخاب سردبیر
گفتگوی محمد حسين سبحانی با حسن حيرانی از اعضای جداشده از مجاهدين خلق در آلبانی
فکرکنم شما یکی ازنکات خیلی مهمی را که بعد ازجدایی ازسازمان مجاهدین اعلام کردید و در مورد آن افشاگری کردید یک روشی بوده که درسازمان مجاهدین خلق بوده و آن […]
مالک بیت مشعل : سوالی از فرقه مجاهدين که هنوز جواب نگرفته ام
یك روز در دریاچه ی نور اشرف بودیم که تعطیلات عید بود و وقتی افراد مقر هاي مختلف مي آمدند طوري محل استقرار را برنامه ريزي مي كردند که حتي […]
غلامعلی میرزایی : خانواده پاشنه آشيل فرقه مجاهدين خلق ـ آیا گذشت زمان ماهیت فرقه رجوی را تعغیر می دهد؟
بعد که به مقر آمدم گفتند آماده شو برای مصاحبه که فردا جواب همین اسامی که می گویی خوانده شده را بدهی .گفتم با بحال جلو دوربین صحبت نکردم ونمی […]
پرویز حیدرزاده: یگان سایبری فرقه مجاهدين خلق در آلبانى
دستور مریم رجوى به سران تشکیلات براى تبلیغات دروغین و شیطان سازى و سیاه نمایى از وضعیت ایران واینکه اربابش قصد حمله دارد و بلاطبع بالا بردن جنبه تبلیغى مثبت […]
حسن شهباز:از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت 7 – زندان اختيار و آگاهى
بدين گونه بود كه ما بعد از مدتي دريافتيم كه همه اين فعاليتها تحت عنوان كار اجتماعي چيزي نبود جز خوش خدمتي سران فرقه به نيروهاي ايالات متحده كه بعداز […]
حسن حیرانی : گزارشی از وضعیت اعضای نجات یافته از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی
خلاصه ما رفتیم کمیساریا و هرچه گفتند از جایمان تکان نخورديم تا رئیس که یک خانم بود با معاونش اومدند، همه موضوعات رو گفتیم و ازجمله اینکه آقاي سوکل شيدي گفته […]
هاجری: بعد از گذشت 40 سال ، هنوز دیدگاه ارتجاعی فرقه مجاهدین خش برنمیدارد
از جمله کارهایی که فرقه برای در بند نگه داشتن افراد میکرد و میکند بدور بودن آنها از پیشرفت و تکنولوژی است این در دیدگاه رجوی و ایدئولوژی عقب افتاده […]
برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت هشتم
صبح درب را باز کردند ومقداری نان ویک ظرف که داخل آن چای شیرین بود آوردند با تعدادی لیوان پلاستیکی . بعد از 24ساعت بدون چای وشب سرد را گذراندن […]
احسان بیدی : رجوی ماهیتابه به دست به امید تخم زیر کرکس های سیاه می دود
مریم رجوی این سیمرغ مزدورنشان نیز در عمل نشان داده که توان نشست و برخواست بر قله های خفت و خواری و وطن فورشی را دارد، یکبار با اربابان آمریکایی ، […]
غلامرضا شکری : فرقه مجاهدین خلق و آخرین سی خرداد
حالا هم در آلبانی دلار های امریکایی و عربستانی خوبی داره خرج میکنه ، دکور سالن درست میکنه و شبانه روز آدم های بیچاره رو به کار میگیره تا بگه […]
موسی دامرودی: ژوئن 2003 و دستگیری مریم عضدانلو ـ رجوی
باید سئوال کرد کدام آرمان ؟ آرمان سرنگونی ، بقول سران فرقه رجوی با اینکار آنها بدهکاری خود نسبت به مریم و آرمانهای مریم را پرداختند ، در اشرف هم […]
حسن حیرانی: ارتش سایبری مریم پاک رهایی ، مجاهدین خلق (قسمت سوم)
تقریبا همه نفرات در سازمان حتی آنهایی که در کار فضای مجازی نبودند و کارهای جاری اعم از آشپزخانه یا غیره انجام می دادند حساب توییتر داشتند که هر شب […]