Hassan-shahbaz 260-410

نجات یافتگان در آلبانی: اعلام جدایی حسن شهباز از فرقه مجاهدین ـ ما برده های یک “برده دار “بودیم

مسعودرجوی که میگفت مجاهد خودش باید تصمیم بگیره ولی این یک دروغ بزرگ بود. سازمان مجاهدین به خودش اجازه می داد که به جای تک تک اعضای سازمان تصمیم بگیرد ، از جمله اینکه نباید ملاقاتی با خانواده های خود داشته باشند و حتی تنفر از “خانواده” را در در درون افراد جایگزین عشق و عاطفه می کردند و به این طریق میخواستند نفاق و دوگانگی ایجاد کنند و ما را به عنوان “برده های نوین ” استثمار هر چه بیشتر کنند. به همین دلیل  من در روز چهاردهم فروردين سال 1397 بدون هيچگونه اطلاع قبلي در روزي كه نفرات را براي سيزده بدر به بيرون برده بودند …

اعلام جدایی حسن شهباز از فرقه مجاهدین در آلبانی

ما برده های یک “برده دار ” بودیم

حسن شهباز ـ سایت نجات یافتگان در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 19.07.2018

iran-azadi-albania

من حسن شهباز دانشجوی رشته مديريت در سفر به عراق با سازمان مجاهدین بیشتر آشنا شدم . من البته از سال 1360 خاطراتی از حوادث و وقايع آنزمان داشتم، به پيشنهاد من براي ديدن و آشنايي با دوستم حسن حیرانی  به اشرف رفتیم.  در بدو ورود با برخورد گرم و عاطفی مسئولین سازمان مجاهدین شدیم و آنها با صحبت هایشان حس وطن پرستی را در درون و ذهن ما تحریک می کردند و من با برانگيخته شدن حس وطن پرستي و… تصميم به ماندن گرفتم ،اما آنچه كه در اين ساليان بر من گذشت در اين مقال نميگنجد.

بعد از پذیرش ما را در کارهای تولیدات سازماندهی کردند و پروژه های ساختمانی و کارهای سخت و نفس گیررا به عبارتی به من و سایرین می دادند درصوتیکه نفرات نزدیک به خودشان و زاده های خودشان بهترین امکانات را داشتند و از اعتماد و انقلاب گری ما نهایت سواستفاده را میکردند.
در لیبرتی توی کار گونی برای سنگرسازی ما را به کار میگرفتند و برده های نوین انقلابی شده بودیم و توی آلبانی در کار انتفاعی  و  کار تویئت و کارهای بازاریابی و نرم افزاری انجام می دادم. آنچنان فرد در تشکیلات مشغول به کار می کردند و انبوهی کار پوشال بر سرش می ریختند که نمی توانستی شب را از روز و گذر زمان را حس کنی. زمانی به خودم امدم ودیدم برخلاف گفته هایشان که میگفتند جامعه بی طبقه توحیدی در عمل اینطوری نبود، چرا که تبیعض درسازمان انقلابی به اوج خودش رسیده بود. از تبیعض و در اختیار گذاشتن بهترین امکانات سازمان و کارهای شیک که در اختیار ملیشاها بود ویاآنهاییکه پدر و مادرشان درون سازمان بودند از بهترین امکانات و حتی ارتباط با خانواده هایشان در خارج داشتند در صورتیکه شعار میدادند ارتباط با خانواده سم و مرز سرخ است ولی برای طبقه ملیشاها وطبقه  مسولین و بچه ملیشاها اینطوری نبود که سوالی بودهمیشه میگفتم وجوابی نداشتند.

بعد از آمدن به آلباني و دسترسي به دنياي بيرون به اين واقعيت رسيدم كه حرفها و استدلالها در مورد تمامي مسائل ، اعم از سياسي ، استراتژيك و تشكيلاتي دروغ هایی بيش نبوده است و خودخواهي و غرور سردمداران اين سازمان جزء ذات اين دستگاه بوده و هست ، و يا بايستي كوركورانه آنرا قبول كرد و هيچوقت دم برنياورد و يا اينكه با غلبه بر اين جبر كور  راه درست را انتخاب كرد .

نطقه دوگانگی و انتقادات من به سازمان مجاهدین در مقطعی شروع شد که در آلبانیا بودم و توانستم زمانی بیرون بروم. سازمان در آلبانی ابتدا اجازه می داد که افراد به صورت گروهی و چند نفره به شهر بروند. من وقتی توانستم با دنیای بیرون ارتباط برقرار کنم و با خانواده ام ارتباط گرفتم و متوجه شدم که آنها برای ملاقات با من به اشرف آمده بودند ولی سازمان به من  چیزی نگفته بود و خانواده من که با زحمت و تلاش و ریسک خطر خوشان را به عراق و اشرف رسانده بودند را به من اطلاع ندادند.  این مسله باعث بی اعتمادی من به سازمان مجاهدین شده بود . من از آنها جوابی برای این بی احترامی به خانواده ام و همچنین عدم اطلاع رسانی در این مورد به من کردنم که متاسفانه دربالاترین سطح تشکیلات رجوی کسی پاسخگو به این مسله نبود و وجود خانواده را برای یک تشکیلات بسته و ساختار فرقه گرایانه سم می دیدند و حتی برخلاف شعار مسعودرجوی که میگفت مجاهد خودش باید تصمیم بگیره ولی این یک دروغ بزرگ بود. سازمان مجاهدین به خودش اجازه می داد که به جای تک تک اعضای سازمان تصمیم بگیرد ، از جمله اینکه نباید ملاقاتی با خانواده های خود داشته باشند و حتی تنفر از “خانواده” را در در درون افراد جایگزین عشق و عاطفه می کردند و به این طریق میخواستند نفاق و دوگانگی ایجاد کنند و ما را به عنوان “برده های نوین ” استثمار هر چه بیشتر کنند. به همین دلیل  من در روز چهاردهم فروردين سال 1397 بدون هيچگونه اطلاع قبلي در روزي كه نفرات را براي سيزده بدر به بيرون برده بودند بصورت مخفيانه از آن محل دور شدم و بلافاصله خود را به كميسارياي ملل متحد در شهر تيرانا معرفي كردم ،و بدين وسيله اعلام ميكنم كه از زمان خروجم از اين سازمان هيچگونه واسبتگي به سازمان مجاهدین خلق ندارم .

 Hassan-shahbaz 260-410

پاسخ دهید