Barani-Albani

اعلام جدایی رسمی بارانی دهقانی از فرقه مجاهدین خلق

من جزء گروه چهارم بودم که به آلبانی اعزام شدم. بعد از چند هفته ماندن در کمپ به جایی برده شدم که به آن پایگاه «گیتی» می گفتند. اما دراینجا یعنی کشور آلبانی هم سخت گیرهای تشکیلاتی ادامه داشت و بدتر هم شد. با اینکه بمدت 2سال تمامی مخارج معیشت و استقرار افراد بوسیله کمیساریا پرداخت می شد ما از هرگونه امکانی محروم بودیم وحتی وسایلی که کمیساریا به  افراد میداد جمع آوری و از نفرات دریغ می شد. بخاطر همین  سخت گیریها من تصمیم گرفتم که از این سازمان که بدتر از هر فرقه ای بود جداشوم!

اعلام جدایی رسمی بارانی دهقانی از فرقه مجاهدین خلق

بارانی دهقانی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 03.03.2022

من بارانی دهقانی اهل شهرستان خرامه  از توابع استان فارس؛ در سال 1366به خدمت سربازی اعزام شدم و در جبهه با تهاجم نیروهای فرقه رجوی به قسمت ما در 8. 1 . 1366 به اسارت این سازمان درآمدم.

بعد از مدتی با فریب و ترس مارا متقاعد کردند که بهتر است پیش آنها بمانیم، ما را می ترساندند که اگر به ایران برگردیم حکومت ما را زندانی یا سر به نیست می کند. من فریب این حرفها را خوردم و به آنها پیوستم در طی این سالها با نشست و بحث های طولانی مارا متقاعد می کردند که بهترین جا برای ما همان تشکیلات و سازمان مجاهدین است. این ادامه داشت تا اوضاع در عراق عوض شد و این سازمان بدامن نیروهای امریکایی چنگ زد اما دولت وقت عراق خواستار ادامه حضور آنها در عراق نبودو آمریکا هم نتوانست مشکل این سازمان در عراق را حل کند چون خودش رفتنی بود.

اوقات سختی برای ما اعضای مجاهدین در عراق ایجاد شده بود. تعدادی از کشورهای اروپایی حاضر شده بودند که گروهایی از اعضای این سازمان را بپذیرند اما سران این سازمان از اینکه افراد از سازمان جدا شوند می ترسیدند و حاضرنشدند این پیشنهادات را بپذیرند چرا که می خواستد که همه باهم باشند تا بتوانند مثل قبل افراد را در اختیار داشته و از آنان بعنوان لشکر سیاهی استفاده کنند.

در نهایت با کمک آمریکا وکمیساریای عالی پناهندگان قرار شد که کلیه نفرات به کشور آلبانی برده شوند.

من جزء گروه چهارم بودم که به آلبانی اعزام شدم. بعد از چند هفته ماندن در کمپ به جایی برده شدم که به آن پایگاه «گیتی» می گفتند. اما دراینجا یعنی کشور آلبانی هم سخت گیرهای تشکیلاتی ادامه داشت و بدتر هم شد.

با اینکه بمدت 2سال تمامی مخارج معیشت و استقرار افراد بوسیله کمیساریا پرداخت می شد ما از هرگونه امکانی محروم بودیم وحتی وسایلی که کمیساریا به  افراد میداد جمع آوری و از نفرات دریغ می شد…

بخاطر همین  سخت گیریها من تصمیم گرفتم که از این سازمان که بدتر از هر فرقه ای بود جداشوم!

اما هنگام جدا شدن کلی کاغذ و امضاء ازمن گرفتند و من چون می خواستم هرطور شده از آنها جدا شوم امضاء کردم.

بمن گفته شد اگر امضای هواداری بدهی و باما باشی بتو کمک مالی می کنیم وگرنه خبری از کمک نیست!

بعد از جدا شده از من می خواستند که هرچه از بقیه می بینم  به دفتر سازمان گزارش کنم. اینکه بقیه افراد جداشده چکار می کنند و با چه کسی در ازتباط هستند و حتی افراد داخل مناسبات وقتی آنها را در خیابان می بینم دقت کنم که کجا می روند وچکار می کنند! جلسات رمسا چگونه و چه کسانی شرکت و صحبت می کنند و …

مدتی که در تیرانا بودم از این نظر زیر فشار بودم و در سال 2018 تصمیم گرفتم که آلبانی را ترک کنم اما با اینکه به بقیه برای ترک آلبانی 3000 یورو پرداخت کرده بودند وقتی من مراجعه و قصدم را با آنان درمیان گذاشته وتقاضای کمک کردم بمن جواب منفی دادند.

من هرطور شده خودم را به یونان رساندم و بعد از مدتی که نتوانستم از آنجا راهی جای دیگری شوم مشکل مالی پیدا کردم. بعضی از افراد که برای مجاهدین کار می کردند بمن گفتند اگر از سازمان تقاضای کمک ماهانه کنی بتو کمک می کنند و من از همین طریق تقاضا و بعد از مدتی بمن کمی کمک کردند اما شرط وشروط همان بود. این کمک انقدر کم و دیر به دیر پرداخت می شد که جان را بلب من می رساند اما چاره ای نداشتم.

پارسال بازحمت و از طریق کوه ها و چند ماه آوارگی خودم را به صربستان رساندم ولی آنجا هم مشکلات باقی بود. بی کسی و بی پولی گریبان گیرم بود و دوباره دست کمک بسوی این سازمان دراز کردم اما توجهی نکرد و بعد از مدتها توسط رابطی که درآنجا داشتند  مقدار کمی بمن کمک کردند اما هم کم بود وهم دیر.

در هر حال من خودم را به بوسنی رساندم و اگر اینها بمن کمک می کردند می توانستم بهمراه خانواده هایی که در آنجا با آنها آشنا شده بودم بروم اما کمک نکردند و من بعد از مدتی خودم پیاده راه افتادم ومدتها در کوه ها بودم تا به کرواسی رسیدم ولی متاسفان پلیس آنجا مرا دستگیر و بعد مدتی زندان به بوسنی برگرداند.  در این دوران من مریض هم بودم و پول دوا ودرمان نداشتم. در بوسنی «سارایوو» با فروختن سیکار و جوراب کمی پول در می آوردم ولی کافی نبود.

الان که اینرامی نویسم در وضعیت بدی هستم و مریض شده ام. دریک کمپ هستم و با دست فروشی اموراتم را می گذرانم ولی هرچه فکر می کنم وصل بودن به این سازمان لعنتی مصیبت بیشتری است  و این سازمان جز نکبت و خواری برای کسی ارمغانی نداردو هرچه از این سازمان د ورتر باشم خودم راحت ترم. چون از این امامزاده خیری برنمی آید.

بدینوسیله از این تاریخ جدایی رسمی و علنی خودم رااز این فرقه جهنمی اعلام می کنم و از این ببعد بین من واین فرقه هیچ رابطه ودوستی وجود ندارد.

سازمانی که به مردم کشور خودش خیانت می کند و همدست دشمنان مردم ایران شده است لایق هواداری نیست.

بارانی دهقانی – اسفند 1400

پاسخ دهید