حسن شهباز: تناقض در آرمان شهرفرقه رجوی سر و بدنه، دو پدیده متضاد در فرقه مجاهدین خلق ـ قسمت دوم
ما چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم از کسانی که در اطرافمان هستند تأثیرات عمیقی میگیریم ،طی دو سالی که فرقه در شهر تیرانا در آپارتمانهای شهری مستقر بود بسیاری از چارچوبهای تشکیلاتی و ضوابط کنترلی مخصوصا کنترل اطلاعاتی فرو ریخته بود و این شکاف بر فرقه بسیار گران میآمد چرا که نمیتوانست آنگونه که باید روی نفرات کنترل داشته باشد از طرف دیگر با دسترسی نفرات به اینترنت و ارتباطات آزاد، دورغهایی که با فریبکاری در این سالیان بخوردشان داده شده بود برملاء میگردید بهمین دلیل فرقه نیاز مبرمی به بستن این شکاف داشت. بهترین راه برایش همان انزوایی بود که قبلا تجربه کرده بود. سران فرقه مجاهدین خلق میدانست بمیزانی که اطلاعات واقعی در دسترس نفرات قرارمیگیرد،چشمشان بازمیشد و آگاه میگردند که در نتیجه جایگاه واقعی این فرقه مخصوصا در داخل کشور بیشتر برایشان روشن میشود و در نهایت به ظلمی که در این سالیان برآنان رفته واقف میگردند! همه اینها فرقه را برآن داشت که “بدنه” را این بار آگاهانه محصور کند! از این جهت آگاهانه بود که قبل از انتقال در یک نشست عمومی از همه امضاء گرفتند! که درباره آن توضیح خواهم داد. حال جایگاه این آرمان شهرکم کم روشن میشود ، این بدنه که نفرات درونش اکنون در حصار هستند ، زمانی در شش و هفت مرداد و نوزدههم فروردین و … گوشت دم توپ بود تا سران فرقه بتوانند استفاده سیاسی خود را ببرند و به مطامع پلید خود دست یابند !! این بدنه زمانی مجبور به زدن تهمت مزدوری به خانواده خود میشود!! این بدنه حتی ممکن است نفرات درونش بعد از یک عمر بیگاری یکدفعه تبدیل به مزدور شوند!! و همه اینها از برکات همان آرمان و همان آرمان شهراست!!
تناقض در آرمان شهرفرقه رجوی
سر و بدنه، دو پدیده متضاد در فرقه مجاهدین خلق
برکات آرمان شهر رجوی !؟
حسن شهباز ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 24.05.2021
همانطور که قبلا اشاره کردم، رهبر این فرقه ادعا میکند که بشریت با پیروی ازاوست که نجات می یابد! او همچنین ادعا میکند که هم اکنون کسانی که در این فرقه هستند نجات یافته اند و نه تنها آخرت شان تضمین شده بلکه ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت هستند و توانسته اند “جامعه بی طبقه توحیدی” را بوجود بیاورند واینکه برابری و مساوات در این آرمان شهر جامه عمل بخود پوشانده است!
اما عجیب اینجاست که نفرات این جامعه مثلا آرمانی، جدا از خانواده ، اجتماع ،ارتباطات عادی و زندگی نرمال، خودشان بدور خودشان حصار کشیدند!!
سران فرقه تلاش میکنند که بدنه فرقه هیچگونه ارتباطی چه فیزیکی ومجازی( وسایل ارتباط جمعی) با دنیای بیرون نداشته باشند!! چرا ؟
بگفته خودشان در مدتی بسیارکوتاه ، توانستند مجتمعهای مسکونی ، سالنهای کنفرانس،بیمارستان، نانوایی، فروشگاه، رستوران، میادین و نمادهای تاریخی، موزه، کتابخانه، فروشگاه، پارک ، سالن ورزشی، استخر، کارگاههای نجاری و آهنگری و …بسازند!! اما واقعا چرا؟
چرا سران فرقه نمیخواهند که بدنه این سازمان رابطه ای با دنیای بیرون داشته باشند؟
آیا این جامعه در کنش و واکنش با دنیای بیرون فاسد میشود! از بین میرود ! دشمن نفوذ میکند !چه خواهد شد؟
دلیلش واقعا چیست؟
تنها رابطه این بدنه با دنیای بیرون از طریق اکانت های فیکیست که در فضای مجازی بایستی طبق دستور روزانه حسابها و اخبار خاصی حمایت ولایک و کامنت گذاری میشد (که اخیرا تعدادی ازاین حسابها توسط فیس بوک و توییتر بسته شد).
اما حقیقت تلخی که در ورای این به انزوا کشاندن و ایزوله نمودن نهفته است نشان از رذالتی پست دارد که سران فرقه مجاهدین خلق درحق اعضا و بدنه تشکیلات اعمال مینمایند! رذالتی که به بهانه رجوی ساخته دشمن به آن مشروعیت داده میشود. در درون فرقه این حربه بسیار قابل باور و کارآمد است، چرا که با بمیان آمدن پای دشمن دیگر کسی نمیتواند نسبت به این زندان سازی اعتراضی داشته باشد واینگونه است که حصار کشی بدور “بدنه” نگون بخت این فرقه مشروعیت یافت!
اما آنروی سکه این اسارت خود خواسته که آگاهانه نفرات به آن تن داده اند،کنترل اطلاعاتیست! که نیاز ذاتی فرقه است !
اما این کنترل اطلاعاتی یعنی چه؟
درحقیقت وقتی اطلاعات را کنترل میکنیم فرد را هم براحتی میتوانیم کنترل کنیم پس کنترل اطلاعات یعنی کنترل ذهن ، کنترل ذهنی بدین صورت است که به اعضا گفته میشود هر گونه اطلاعاتی خارج از فرقه ، خصوصا اگر در مخالفت با فرقه باشد، را باور نکنند و آنها را نخوانند. فقط اطلاعاتی که از بلندگوهای فرقه پخش میشود صحت دارد! از طرفی دیگر فقط اطلاعاتی به افراد داده میشود که سران فرقه تشخیص دهند مورد نیازاوست! اینک بخوبی مشخص میشود که اطلاعات چه نقش مهمی ایفا میکند و کنترل آن چقدر برای سران فرقه حیاتی است.
ما چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم از کسانی که در اطرافمان هستند تأثیرات عمیقی میگیریم ،طی دو سالی که فرقه در شهر تیرانا در آپارتمانهای شهری مستقر بود بسیاری از چارچوبهای تشکیلاتی و ضوابط کنترلی مخصوصا کنترل اطلاعاتی فرو ریخته بود و این شکاف بر فرقه بسیار گران میآمد چرا که نمیتوانست آنگونه که باید روی نفرات کنترل داشته باشد از طرف دیگر با دسترسی نفرات به اینترنت و ارتباطات آزاد، دورغهایی که با فریبکاری در این سالیان بخوردشان داده شده بود برملاء میگردید بهمین دلیل فرقه نیاز مبرمی به بستن این شکاف داشت. بهترین راه برایش همان انزوایی بود که قبلا تجربه کرده بود.
سران فرقه مجاهدین خلق میدانست بمیزانی که اطلاعات واقعی در دسترس نفرات قرارمیگیرد،چشمشان بازمیشد و آگاه میگردند که در نتیجه جایگاه واقعی این فرقه مخصوصا در داخل کشور بیشتر برایشان روشن میشود و در نهایت به ظلمی که در این سالیان برآنان رفته واقف میگردند!
همه اینها فرقه را برآن داشت که “بدنه” را این بار آگاهانه محصور کند! از این جهت آگاهانه بود که قبل از انتقال در یک نشست عمومی از همه امضاء گرفتند! که درباره آن توضیح خواهم داد.
حال جایگاه این آرمان شهرکم کم روشن میشود ، این بدنه که نفرات درونش اکنون در حصار هستند ، زمانی در شش و هفت مرداد و نوزدههم فروردین و … گوشت دم توپ بود تا سران فرقه بتوانند استفاده سیاسی خود را ببرند و به مطامع پلید خود دست یابند !!
این بدنه زمانی مجبور به زدن تهمت مزدوری به خانواده خود میشود!! این بدنه حتی ممکن است نفرات درونش بعد از یک عمر بیگاری یکدفعه تبدیل به مزدور شوند!! و همه اینها از برکات همان آرمان و همان آرمان شهراست!!
در واقع بدنه این فرقه را مردگان متحرکی تشکیل میدهند که هرگاه نیاز باشد بعنوان سیاهی لشگر بمیدان آورده میشوند و این همان نقش و جایگاهیست که ” سر و بدنه”در این آرمان شهر ایفا میکنند.
ادامه دارد.
_________________________________________________