Albania-zendan ashar3 - Mojahedin-Rajavi MKO-260-410

گفتگوی محمد حسین سبحانی با حسن حیرانی قسمت سوم: آیا رجوی توانسته زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟

در رابطه با بردن نفرات به مزرعه حيوانات یا همان زندان اشرف 3 ، رجوی  مدعي بود كه ضرورت اين دوران است و خود ابريشمچي در نشست ميگفت اينكه ما اومديم اينجا فقط و فقط به دليل اين بحث دوسال است كه ما نياز به يك ظرف ارتش آزاديبخش داريم والا كه اصلا نيازي نبود و ….و الان هم كاملا مشخص شد كه چه دروغي ميگفتند. بعد از مدتی دوسال هم تموم شد و نيت اينها برملا شد. به لحاظ بگير وببندها هم اينا رفتند و يك سري شركتهاي سكوريتي رو استخدام كردند كه البته همه اونها هم از وابسته هاي حكومتي هستند و با درجه امنيتي بالايي اينا رو به كار گرفتند از جمله اينكه همشون تفنگهايي مثل مسلسهاي يوزي هاي اسرائيلي داشتند و پشت سياج  و سیم خاردار های حلقه ای ايستاده بودند و نگهباني ميدادند كه همون موقع هم افرادخيلي متناقض بودند و از اين موضوع ناراحت بودند چون در عراق كه سربازان عراقي دور و براشرف نگهباني ميدادند و اينقدر فرقه ميگفت چنين است وچنان است و پاسدار مالكي و ….. حتي يك مورد هم سربازان در حالت معمولي تفنگي دستشون به سمت داخل اشرف نبود اصلا حتي لباس هم تنشون نبود چون هواي اونجا گرم بود وبا لباس راحتي و تفنگشون هم تو كانكس شون بود خلاصه در اثر تناقضات افراد نشستي گذاشته شد كه اي واي اين حرفها چيه سازمان با كلي خون دل و زحمت و صرف هزينه گزاف سكوريتي استخدام كرده چون حفظ جون نفراتش واسش مهمه و …. ولي طنز قضيه اين بود كه اگه اينا كه مثلا فرقه به طرز مضحكي مدعي بود تهديد موشك زدن از جانب رژیم  به ما هست ، ولی اعضای سازمان در محفل ها می گفتند که پس چرا رو به داخل سر اسلحه رو گرفته بودند و نگهباني ميدادند و …

آیا رجوی توانسته زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟

گفتگوی محمد حسين سبحانی با حسن حيرانی از اعضای جداشده از مجاهدين خلق در آلبانی ـ قسمت سوم

لینک به قسمت دوم

لینک به قسمت اول

تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 04.09.2019

محمد حسین سبحانی :

با تشکر از پاسخ شما ، آقای حیرانی من خودم وقتی که اخبار سازمان مجاهدین را در آلبانی دنبال میکردم فکر می کنم آخرین دسته از نیروهای مجاهدین خلق در شهریور 95 از عراق خارج شدند و به آلبانی آمدند. به دلیل عدم ثبات استقرار و جا نیفتادن تشکیلات مجاهدین خلق در البانی  افراد اجازه داشتند یا میتونستند در شرایط عدم تثبیت سازمان مجاهدین میدیدم  توی خیابون ها می آمدند و هر کدام بعد از سال ها و بدون اغراق دهه ها مردم کوچه و بازار  را از نزدیک می دیدند، وضعیتی که در عراق برای آنها  وجود نداشت و هر کدام سال ها و دهه ها در همان چاردیواری قلعه اشرف در حبس بودند، حالا امده بودند توی خیابان های تیرانا ، بعضی توی خیابان های تیرانا عکس یادگاری می گرفتند ، حالا من اگر اشتباه میکنم شما تصحیح بفرماید، مثلا یک پول تو جیبی هم به آنها می دادند . اما الان به نظرمیرسد که این روند  کلا حذف شده و افراد را سازمان آورده  و در همان چاردیواری  که به عنوان اشرف 3 از آن یاد می کنه  دوباره در یک حصاری جدا داده است و کسی از این زندان دیگر  امکان خروج ندارد.

به نوعی میشود، گفت که در واقع ازنظر ما زندانی که دراشرف بوده و یا درلیبرتی بوده ، الان در آلبانی تواسنته این زندان را دوباره بازسازی کند و به زعم خودش یک تشکیلات و ظرفی که در واقع بتواند با اعمال کار اجباری و  شاق برای افرادی که بالای 50 و 60 عمر دارند و در نتیجه خسته کردن فکر و جسم افراد روند مغزشویی را دوباره احیا و اعمال کند.

آیا رجوی توانسته است زندان اشرف 3 در آلبانی را برای مغزشویی آماده کند؟
شما تصورتان چیه؟ آیا زندان اشرف 3 در  آلبانی  همان زندان اشرف 1 در عراق نیست؟
الان  شرایط سازمان مجاهدین در آلبانی چگونه است؟
آیا اونجا بقول خود سازمان مجاهدین زندان اشرف 3 را آب بندی کرده است؟
چرا ازتیرانا رفتند توی این روستای مانز  که دیگه کسی اجازه ورود وخروج نداشته باشه؟

حسن حیرانی:

عرضم به حضورتون در ابتدا كه ما اومديم به تيرانا و در مجموعه آپارتماني در منطقه كشار تيرانا كه توسط سازمان ملل اجاره شده بود مستقر بوديم كه البته اين محل و ظرفي كه ما در اون مستقر شده بوديم انتخاب فرقه نبود و كاري از دستش برنميومد و البته اينها يك كارهاي احمقانه اي هم اونجا انجام دادند از جمله اينكه اومده بودن در سر وته اين خيابوني كه ما توش در آپارتمانها مستقر بوديم درب نرده اي زده بودن و بالاي درب هم نيزه نيزه بود مثل درب اشرف و بارول بولت در آسفالت كف خيابون تثبيتش كرده بودند با اين استدلال كه در دو طرف اين كوچه اين ما هستيم اين خيابون هم واسه ماست يك درب نرده اي و يك كيوسك هم واسش گذاشته بودند. واقعا آدم شوك ميشد كه چطور وقتي عده اي درپيله افكار عقب مانده چهل پنجاه سال پيش خودش غلت ميزنه به چنين كارهاي مسخره اي دست ميزنه اصلا هيچ درك و دريافتي شعورنداشتند كه همسايه ها زنگ زده بودند به پليس و پليس اومده بود اونجا و حضرات هم همه در رفته بودند و كيوسك نگهباني هم خالي بود پليس هم اومده بود يقشون رو گرفته بود كه كي به شما اجازه داده كه وسط خيابون بياين و درب نرده اي بزنيد مگه ارث پدرته. اين درحالي بودكه درسته دو طرف اون كوچه آپارتمانهايي كه مابوديم وجود داشت ولي تو همون كوچه يك درمانگاه و يك داروخانه هم وجود داشت كه اينها اونا رو هم صاحاب شده بودن و در اعتراض اون دكتر داروخونه ايه بهش گفته بودن كه اشكال نداره مريضهاي شما ميتونن از اين درب رد بشن بيان داروشون رو بگيرن و ،،، خلاصه پليس دستور به جمع كردن درب داد و لي فرقه هفته بعد يا دو هفته بعد دوباره اينكار رو تكرار كرد و دوباره همين اتفاق افتاد والنهايه سه بار اين اتفاق افتاد. النهايه پليس به اين فرقه گفت باباجون اين كار جرمه تو اين كشور تو نميتوني بيايي خيابوني كه توسط ماليات مردم ساخته شده و متعلق به شهرادري هست رو تصاحب كني با اين دليل كه خونه من تو اين كوچه است و اينكه ميگي تهديد امنيتي داريم توهيني به سيستم پليس و امنيت اين كشوره. فرقه مجاهدین  درحالي مدعي بود كه اون آپارتمانها هم مال فرقه نبود توسط سازمان ملل اجاره شده بود. اينا همش ازماهيت اين فرقه در مياد و اينكه شما ميگي قبلا نفرات بيرون ميومدند به اين دليل بود كه امكان بگير وببند بيشتري فرقه مجاهدین نداشت و مثلا در زمان ورزش تحت ضوابطي به صورت دو و يا سه نفره افراد ميتوانستند در همون خيابونهاي اطرف محل اسكان كه خودش خارج شهر محسوب ميشد قدمي بزنند البته به صورت چند نفره كه البته در ادامه همونطوركه ميدونيد فرقه مجاهدین در زدوبندي با بخش فاسد دولت اينجا تيكه زميني در اطرف روستاي مانز خريد و با پولي كه ازسعودي واسش ميومد مزرعه حيوانات خودش رو ساخت و در رابطه با اينكه شما ميگين به نفرات پول داده ميشد من باب اطلاع شما پول تو جيبي كه به نفرات داده ميشد به هر نفر هزار لك در ماه بود كه ميشد نه دلار ودر واقع روزي سي لك به نفرات پول تو جيبي ميدادند درحاليكه يك پفك معمولي قيمتش 60 لك بود يعني يك نفر در روزي تنها يه نصفه پفك ميتونست بگيره يا اينكه هر دو روزي يك بار يه بستني قيفي كوچيك كه قيمتش شصت لك بود ميتونستي بگيري و يا من باب اطلاع شما قيمت يك بليط اتوبوس 40 و يا 50 لك است چون هدف فرقه مجاهدین وابسته نگه داشتن نفرات بود و بعد هم كه ما به رو به مزرعه حيوانات بردن اونجا همه جاش گل بود چون زمستون نبود و ساخته نشده بود كه خود من هم ريه هام عفونت كرده بود چون وسايل گرمايشي در ابتدا در اونجا نبود و نفراتي دچار مشكل شده بودند و….
در رابطه با بردن نفرات به مزرعه حيوانات یا همان زندان اشرف 3 ، رجوی  مدعي بود كه ضرورت اين دوران است و خود ابريشمچي در نشست ميگفت اينكه ما اومديم اينجا فقط و فقط به دليل اين بحث دوسال است كه ما نياز به يك ظرف ارتش آزاديبخش داريم والا كه اصلا نيازي نبود و ….و الان هم كاملا مشخص شد كه چه دروغي ميگفتند.

بعد از مدتی دوسال هم تموم شد و نيت اينها برملا شد. به لحاظ بگير وببندها هم اينا رفتند و يك سري شركتهاي سكوريتي رو استخدام كردند كه البته همه اونها هم از وابسته هاي حكومتي هستند و با درجه امنيتي بالايي اينا رو به كار گرفتند از جمله اينكه همشون تفنگهايي مثل مسلسهاي يوزي هاي اسرائيلي داشتند و پشت سياج  و سیم خاردار های حلقه ای ايستاده بودند و نگهباني ميدادند كه همون موقع هم افرادخيلي متناقض بودند و از اين موضوع ناراحت بودند چون در عراق كه سربازان عراقي دور و براشرف نگهباني ميدادند و اينقدر فرقه ميگفت چنين است وچنان است و پاسدار مالكي و ….. حتي يك مورد هم سربازان در حالت معمولي تفنگي دستشون به سمت داخل اشرف نبود اصلا حتي لباس هم تنشون نبود چون هواي اونجا گرم بود وبا لباس راحتي و تفنگشون هم تو كانكس شون بود خلاصه در اثر تناقضات افراد نشستي گذاشته شد كه اي واي اين حرفها چيه سازمان با كلي خون دل و زحمت و صرف هزينه گزاف سكوريتي استخدام كرده چون حفظ جون نفراتش واسش مهمه و …. ولي طنز قضيه اين بود كه اگه اينا كه مثلا فرقه به طرز مضحكي مدعي بود تهديد موشك زدن از جانب رژیم  به ما هست ، ولی اعضای سازمان در محفل ها می گفتند که پس چرا رو به داخل سر اسلحه رو گرفته بودند و نگهباني ميدادند و همون موقع به شوخي افراد به فرمانده هاشون ميگفتند كه اين سكوريتي ها كه استخدام كرديد و مسلسل به دست هستند حكم تير هم دارند كسي بره به رگبار مي بندند. و اما در رابطه با بيرون اومدن از مزرعه حيوانات جديدا بريفي كه در داخل فرقه خونده شده بر اساس اونچه كه فرقه مدعيه از داخل رژيم اخبار و اطلاعات سكرتي بدست آورده كه رژيم ميخواد با كمك مزدوراش در تيرانا كه مثلا ما باشيم اقدام به گروگان گيري و آدم ربايي بكنه و تا اطلاع ثانوي آماده باش است و تنها واسه موارد پزشكي تردد به بيرون آنهم با حضور فرمانده و چنين وچنان بايد باشه و ….. كه البته دليلي نداره جز اينكه هرچه بيشتر افراد رو در حبس نگه دارند و تنها واسه موارد پزشكي كه افراد به بيمارستان مادر ترزا ميان كه گاها ما هم باهشون برخورد داشتيم البته برخورد بدي از كسي نديدم حتي خيلي وقتها هم يواشكي بودن اينكه نفر كناري بفهمه واسه ما دستي هم تكون ميدن چون همشون دوستاي سابق ما هستن همشون مارو خيلي خوب ميشناسند و ماه اونها رو خوب خوب ميشناسيم خيلي خوب هم دردهاي همديگه رو ميدونيم  و حس می کنیم ، اما بخشی حالا به دليل بن بست و نااميدي و …. و مجموعه مسائلي كه باعث شده اونجا رو هنوز ترك نكرده اند ولی ریزش هم چنان ادامه دارد.

ادامه دارد

__________________________

Hassan Heyrani-260-410

گفتگوی محمد حسين سبحانی با حسن حيرانی : رباب های اینترنتی مجاهدين خلق در آلبانی چه می كنند؟

این اینترنت و فضای مجازی شده توپ وتفنگی بی سمت و سو که مدام به در و ديوار و زمين و زمان تشكيلات داشت شليك ميكرد و يك جورايی بيشتر داشت به انقلاب ايدوئولوژيك مريم پاك رهايی و ارزشهاي سازمان پر افتخار!!! مجاهدين شليك ميكرد تا به دشمن خدا و خلق. در هر حال آینده دور و نزدیک نشان خواهد داد که آیا واقعاً با این تروریسم اینترنتی و پشت کردن به واقعیتهای اجتماعی ایران و به رسمیت نشناختن نسل جدید و اندیشه جدید نسل ایران و صاحبان این اندیشه میتوان به قدرت رسید یا نه. اينها همه درحالي بود كه هر اتفاقي هم بيفته يك جنبش يا حزب وسازمان به راي مردم نياز داره ولي اين فرقه رايي نداره چون خيلي كارنامه قشنگ و درخشاني داره يا رنگ و لعاب مردم پسند داره و …..چون نميشه كه با عقايد و شيوه هاي خودت حركت كني و مدعي هم باشي و رجوي ميگفت ما پوپوليست نيستيم آرمانگرا هستيم خب اين آرمان رو بايد يكي بهش راي بده چون حتي اينا به خيال خودشون هم اگه موفق به ايجاد جنگي عليه ايران ميشدند مثل آنچه كه در عراق پيش آمده ولي خب رايي نداشتند بگذريم همون موقع كه خود سران فرقه از جرقه وجنگ عليه ايران كلي با آب و تاب صحبت ميكردند در نشستهاي دروني افرادي خيلي متناقض بودند كه اين چه كاريه كه ما تلاش كنيم كشورمون رو به دام يك جنگ خارجي بديم كه كلي كشت وكشتار بشه و زيرساختهاي مملكت از بين بره و …

رباب های اینترنتی مجاهدين خلق در آلبانی چه می كنند؟

گفتگوی محمد حسين سبحانی با حسن حيرانی از اعضای جداشده از مجاهدين خلق در آلبانی

تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 16.08.2019

محمد حسین سبحانی: بله خیلی متشکرم آقای حیرانی از توضیحات شما ،  واقعا باید متاسف بود  براي سازمانی که درواقع ادعای مردمی بودن داشت، ادعای دمکراسی داشت، ادعای جامع بی طبقه توحیدی داشت به این روز افتاده است که باافرادی که از پیکره خودشان بودند ، بیست سال، سی سال ، سی و پنچ سال  هر کدام در سازمان مجاهدین فعالیت کردند اینچنین ترور شخصیت و مورد خشونت کلامی و حتی فیزیکی قرار می گیرند.
افرادی که در این سازمان فعالیت تشکیلاتی کردند درهرصورت ابتدافکر میکردند که یک مسیری را درستی را دارند میروند ولی درعمل به هر دلیلی دیگه بعد از سی سال و سی وپنچ سال و بیست سال خب اینها ازاین سازمان جداشدند و مایل نیستند ادامه بدهند  ولی  سازمان مجاهدین حداقل ها را برای این افراد رعایت نمی کند . اگر کسی توی یک اداره و یک شرکت معمولی کار می کرد  بعد از این همه سابقه کاردرهرصورت یک حق و حقوقی داره ولی سازمان مجاهدین نه تنها درواقع همه افراد را فقط با یک دست لباس افراد توی خیابان رها می کند، البته بعد از بردن در قرنطینه های زندان اشرف 3 ، در گذشته که زندانهای انفرادی و زندان ابوغریب بود، حالا رها میکنه توی خیابان با یک دست لباس ، حتی برگه های هویتی آنها را نمیدهد . کارت های شناسایی و شناسنامه های این افراد را نمی دهد ، تا فرد حتی نتواند اثبات کند که چه کسی است، اسمش چی هست ، فامیلش چی هست، یک قرون یا یک سنت پول هم توی جیبشان نیست .
یک جوان   25 ساله و 30 ساله بوده  رفته توی این سازمان حالا  پنچاه و شصت آمده بیرون ، حالا تازه باید ازصفر شروع کنه. وقتی هم  تازه میخواهد ازصفرشروع کنه ، باز توطئه های رجوی و  سنگ اندازی های بزرگ در سر راهش قرار میگیره که واقعا ادم احساس تاسف میکنه و متاسف میشه ازاین شرایطی که وجود داره .
عجیب تر آنکه  یک سازمانی که وابسته به سازمان ملل است یعنی کمیساریای عالی پناهندگان حق و حقوق یک پناهنده را به رسمیت نمیشانسد.  و حق و حقوق و وظایف ذاتی خودش را انتقال داده به سازمان تروریستی و خشونت طلبی مثل فرقه مجاهدین . خب این دیگخ خیلی واقعا مصیبت بزرگی هست .
درهرصورت  نهادهای بین المللی ، دوستانی که صدای شما را می شنوند، مخاطبینی که صدای شما و تصویر شما رادیدند احتمالا متوجه میشوند که باید به افرادی مثل شما که توی آلبانی هستید و به نظر من در واقع در صف اول مبارزه با فرقه مجاهدین هستید، بیش از پیش توجه کنند چرا که  سازمان مجاهدین ازشما وحشت دارد ، از افشاگری های شماوحشت دارند.
بطور مثال  ارزیابی ها و روشنگری های افرادی مثل شماها بوده توی البانی که درواقع پرده ازاین راز ورمزی که زندان اشرف 3 ، جای جدیدی که سازمان مجاهدین تو تیرانا درحال ساختن است که درواقع یک ظرف چدید مغز شویی هست،  پرده برداشته اید.
بنابراین شماباید همه افرادی که مسایل سازمان مجاهدین را دنبال میکنند درواقع اعتراض خودشان را نسبت به عملکزد کمیساریا عالی پناهندگان و سازمان مجاهدین خلق به گوش نهادهای بین المللی برسانند وامیدواریم که ماهم به سهم خودمان تواین مسیر گام برداریم.
اقای حیرانی میخواستم خواهش بکنم با توجه به اخبار جدید در آلبانی و به قول رجوی نشست های 5 روزه ر اشرف 3 و بوق کردن جولیانی و راه انداختن یک خیمه شب بازی جدید در  آلبانی  تحت عنوان کنفرانس بین المللی و … میخواهند به یک شکلی  یگان سایبری افشا شده توسط شما و سایر دوستان را تحت الشعاع قرار بدهند  .

شما البته  توضيحاتي را درگذشته دادیدخود عکسهای منتشر شده  از ربات هاي اينترنتي مجاهدين خلق هم گویا است . یعنی مشخصا دارند یک کار جمعی تشکیلاتی میکنند در راستای ساختن دروغ و فروختن اون و خریدن تحریم و  جنگ و توجیه آن در بخشی از افکار عمومی درشبکه های اجتماعی . از معروف ترين ربات هاي ايترنتي فرقه مجاهدين خلق مي توان به نام مستعار حشمت علوي اشاره كرد  که ده‌ها مقاله و یادداشت،  در راستاي ساختن دروغ و فروختن ان و خریدن تحریم و  جنگ ، با همين اسم حشمت علوی در صدای آمریکا و سايت العربيه مربوط به  سعودي منتشر شده است اگر توضیحاتی آقای حیرانی در این ارتباط بفرمایید ممنون میشوم؟

 

حسن حیرانی: اين پروژه ها به موزات هم ديگه چندين هدف رو دنبال ميكرد و همون موقع هم كه ما در فرقه مجاهدین بوديم مثلا حبيب رضايي ميگفت كه ما هدفمون اينه كه با آوردن دوستان آمريكايي مون وزن خودمون رو به دولت اينجا نشون بديم كه بفهمه با كي طرفه ودر كل وزن سازمان رو تو چشم اينا بالا ببريم و بتونيم امتيازات بيشتري بگيريم.

در اين ارتباط سيستم فرماندهي فرقه روزانه دستور صبحگاهی در رابطه با شیوه کار ميداد. دستورهای صبحگاهی یک بخش ثابت و یك بخش متغیر داشت. بخش ثابت عبارت بود از لايک زدن تویيت کردن و ریتوييت کردن و کامنت گذاشتن بر روی حساب های فارسی، انگلیسی ،عربی و فرانسه مریم رجوی بود تا شماره ریتوييتها و كامنتهای مثبت به نفع مريم رجوی بالا بره. گفته ميشد هرکس با حسابهای خودش کامنت های احساساتی بگذارد که اینطور نشان بدهیم اینها انعکاسات و احساسات و عواطف مردم ایران نسبت به رئیس جمهور برگزیده!!! مقاومت ایران!!! است. اكانتها و يا حساب هایی که درست می شدند با عکسهای نفرات سازمان که قبلا کشته شده اند، یا سازمان آنها را به کشتن داده بود، درست میشد و هیچکس تقریباً حساب شخصی از خودش نداشت که با اسم و رسم خودش باشد.
بخش دیگر دستور که هر روز صبح می آمد، بخش متغیر آن بود که عبارت بود از یکسری لينك خبرهایی در سایتها توسط اسپانسرها یا دوستان به اصطلاح مقاومت علیه حکومت ایران مقاله نوشته شده بود یا در مطبوعات عربی یا در مطبوعات انگلیسی و نفراتی که عربی بلد بودند باید میرفتن روی آن ها به زبان عربی كامنت می گذاشتند و تعریف و تمجید میکردند. کسانی که انگلیسی بلد بودن همینطورباحساب هایشان بايد بر روی آدرس های انگلیسی رفته و براي مقاله هاي انگليسي کامنت انگلیسی می گذاشتند و به تعریف و تمجید از آن شخص نویسنده. به طور مثال اگر نویسنده مقاله جان بولتن يا توريسلی ويا مك كين ويا هر کسی دیگری كه بود. کسانی که هر دو زبان را مسلط بودند بر روی هر دو اینها می رفتند و كامنت ميگذاشتند. گاها اگر رادیو فردا خبری مثبت می زد یا خبری علیه حکومت ایران، همه باید می رفتند و کامنت مثبت میگذاشتند و اگر خبری علیه سازمان بود همه باید می رفتم و با جملات اعتراضی و بد و بیراه به رادیو فردا ابراز انزجار می كرديم.
خلاصه این یک بخش سازمان یافته بود که اين كار ها را میکردند. نفرات چندین جیمیل بايد باز میکردند باهر حساب جیمیل یک کامنت برای آن خبر که در دستور آمده بود چه مثبت چه منفی باید میگذاشتند.علاوه بر این لیستی از حساب ها داده می شد که گفته می شد اینها حساب های مزدوران رژیم و خیلی از این حساب گاها انگلیسی یا عربی بودند. در هر حال ما باید میرفتیم و همه آنها را با تمام حساب های توییتر که داشتیم ریپورت و بلاک می کردیم تقریباً هر کس چند حساب توییتری داشت که به این صورت این کار را انجام میدادیم.
رجوي و فرقه مجاهدين  با راه اندازي همين فضاي سايبري هم به دنبال چندين مسئله بودند:

اولا اينكه واسه انبوه نفرات كه بيكار بودند يك اشتغالي راه بندازند.

و دوم اينكه با فعاليت بر تحولات خاورميانه و آنچه كه در حال انجام است بتوانند تاثير گذاري بكنند و اين موضوع حتي در تابلوهاي استراتژيك فرقه مجاهدين هم بود مثلا ميگفتند تابلوي جرقه و جنگ كه اين در دوحالت تفسير ميشد ميگفتند در روند تحولات سياسي ايران در آينده نزديك دو تابلو متصوره يا جرقه و جنگ و تابلوي بعدي كه در مقابل آن بود تابلوي تثبيت نظام اين جمعبندي مال خود مسعود رجويست كه ميگويد چنانچه ما نتوانيم در آينده نزديك رژيم رو به سمت جرقه و جنگ ببريم اين حكومت تثبيت است و اين فرقه اصلا به هيچگونه تغيير از داخل معتقد نيست ومخالف آن است چون خودش به نوني در اين مسير نميرسه وهرگونه تغيير از داخل به اسم نيرنگ حاكميت براي اينكه پتانسيل انقلابي جامعه رو كاهش بده تفسير ميشد.
و چون حضرات روشون نميشد بگن كه ما داريم كشورمون رو به سمت جنگ خارجي ميبريم و ….. شروع به تئوريزه كردن اين خيانت ميكردند و همون برادر صمدشون نشست ميگذاشت ويك سري نمونه هاي تاريخي رو تفسير ميكرد كه مثلا در جنگ جهاني اول به هرحال به نفع انقلاب سوسياليستي شوري شد به دليل خلع قدرتي كه بعد از سرنگوني رومانف ودوران گذار و… همينطور در جنگ جهاني دوم علي رغم اونهمه كشت كشتارو ….. ولي به نفع انقلاب چين شد و مائو تونست از اون چالش به وجود اومده استفاده كنه و انقلاب به پيروزي برسه و …. النهايه اينا هدفشون عراقيزه كردن روند تحولات ايرانه كه مثلا با تحريك جناج جنگ طلب جمهوري خواه كه نونش تو جنگ افروزيه با لابي گري آيپك كه خيلي با اين فرقه جيك تو جيك هستند بتونن به خيال خودشون مثلا آمريكا رو به جون ايران بندازند و خلاصه سبويي بشكند ودنيا به كام كاسه ليسان باشد.
اينا البته راه ديگه اي نداشتند چون مثلا يك دفعه محمد محدثين يا همون برادر بهنامشون كه اومده بود ويك نشست سياسي براي نفرات تبليغاتشون گذاشته بود و درپاسخ نفراتي كه گفته بودند كه چرا ما متمركز روي ارتباط با خود جامعه ايران و …. كار نميكنيم وبيشتر روي كشورهاي عربي يا غربي متمركز هستيم كه البته دررابطه با كشورهاي عربي خود رجوي ميگفت كه موتور ژئوپولتيك منطقه يعني اينكه به سركردگي عربستان سعودي و اتحاد كشورهاي عربي عليه ايران كار روبه يك جنگي بكشه و ….. كه گفته بود الان ديگه در ايران نسل عوض شده شما با هركسي هم كه بخوايي وارد صحبت بشي در داخل ايران صد تا سوال در مورد سازمان و تاريخچه سازمان وكارهايي كه كرده داره و ….تو بيايي كلي انرژي بگذاري وتك تك سوالاتش رو هم كه جواب بدي و برفرض اونهم قانع بشه و قبول كنه حالا بهش بگي بيا يك كاري بكن و مثلا يك كار نظامي بكن و ياعملياتي انجام بده ميگه نه يا ميترسه با به اين شيوه مبارزه معتقد نيست و به شيوه دموكراتيك ميخواد تغيير در ايران انجام بشه كه امكان پذير نيست و …. در حالي كه معتقديم تنها به شيوه قهرآميز اين حاكميت بايد بره و ….. و خب با اين وضعيت چرا ما بايد انرژي هاي سازماني خودمون رو تو اين چاه ويل بريزيم خب پس بهتره كه بريم و روي همين مسير جرقه وجنگ متمركز بشيم يعني جنگ افروزي بشه. يك دفعه خود من شخصا در نشست زهرا مريخي رفتم گفتم كه در هر دوحالتي كه داريم تابلو كشي ميكنيم كه ادامه مسيرمبارزه يا در تابلوي ارتش قيام و يا جرقه وجنگ خواهد بود چه در تابلوي ارتش قيام كه ما معتقديم افسرهاش در اين نشست هستند و سربازهاش اونور مرز هستند اون سربازها بايد اين افسرها رو به افسري قبول داشته باشند يا اصلا اينكه بشناسند و يا حتي در حالت وتابلوي جرقه و جنگ بر فرض هم كه جنگي بشه و …. بعدش ما به راي اين مردم نياز داريم و بايد اين مردم راي بدن درحالي كه ساليان اين نفرات ازجامعه قطع بودن كه علت اصلي آن هم عقايد پس مانده خود فرقه بود كه نفرات رو ساليان در محبس تشكيلات زنداني كرده بود و…..

محمد حسین سبحانی: تجربه شخصي خودتان داريد ؟ ايا شما وقتي هنوز در تشكيلات سازمان در ألباني بوديد و كار سايبري در شبكه هاي مجازي مي كرديد از اينترنت نمي توانستيد استفاده كنيد؟

حسن حیرانی: ما در حین کار در اینترنت حق نداشتیم کار دیگری انجام بدهیم کما اینکه گفته می شد که این امکانی که سازمان برای شما تهیه کرده برای جنگ شما است. این همان کلاش شماست که دارید به دشمن شلیک می کنید که مدام باید روی همین صفحه سازمان کار کنید. رفتن شما به هر صفحه دیگر مثل این است که لوله سلاح را چرخانده ای به سمت دیگری و داری به جای ديگری شلیک می کنی. یا اگر به صفحه یا آهنگی گوش کنید که در دستگاه جامعه عادی باشد شما دارید به انقلاب خواهر مریم شلیک میکند. به هرحال اين فضای مجازی هم شده بود هم بلای جان ما که مدام باید حرف می شنيدیم از فرمانده ها و هم شده بود بلای جان سران فرقه چون افرادی که در احمقانه ترين فضای فكري و كودنيسم تشکیلاتی سازمان مجاهدین نگه داشته شده بودند در فضای مجازی کم کم داشتند دارای شعورو اندیشه میشدند و همین برای فرقه رجوی بلای جان شده بود.
این اینترنت و فضای مجازی شده توپ وتفنگی بی سمت و سو که مدام به در و ديوار و زمين و زمان تشكيلات داشت شليك ميكرد و يك جورايی بيشتر داشت به انقلاب ايدوئولوژيك مريم پاك رهايی و ارزشهاي سازمان پر افتخار!!! مجاهدين شليك ميكرد تا به دشمن خدا و خلق. در هر حال آینده دور و نزدیک نشان خواهد داد که آیا واقعاً با این تروریسم اینترنتی و پشت کردن به واقعیتهای اجتماعی ایران و به رسمیت نشناختن نسل جدید و اندیشه جدید نسل ایران و صاحبان این اندیشه میتوان به قدرت رسید یا نه. اينها همه درحالي بود كه هر اتفاقي هم بيفته يك جنبش يا حزب وسازمان به راي مردم نياز داره ولي اين فرقه رايي نداره چون خيلي كارنامه قشنگ و درخشاني داره يا رنگ و لعاب مردم پسند داره و …..چون نميشه كه با عقايد و شيوه هاي خودت حركت كني و مدعي هم باشي و رجوي ميگفت ما پوپوليست نيستيم آرمانگرا هستيم خب اين آرمان رو بايد يكي بهش راي بده چون حتي اينا به خيال خودشون هم اگه موفق به ايجاد جنگي عليه ايران ميشدند مثل آنچه كه در عراق پيش آمده ولي خب رايي نداشتند بگذريم همون موقع كه خود سران فرقه از جرقه وجنگ عليه ايران كلي با آب و تاب صحبت ميكردند در نشستهاي دروني افرادي خيلي متناقض بودند كه اين چه كاريه كه ما تلاش كنيم كشورمون رو به دام يك جنگ خارجي بديم كه كلي كشت وكشتار بشه و زيرساختهاي مملكت از بين بره و تا كي دوباره به سرجاي خودش برگرده كه درجواب اين نكات برخي افراد فرقه اينجوري تئوريزه ميكرد كه بهاي آزادي و دموكراسيه. حتي در تظاهراتهاي اجتماعي پيارسال كه اسم رضا پهلوي در اعتراضات بود حضرات كارد بهشون ميزدي خونشون درنميامد خود اين ابريشمچي فحش ركيكي نبود كه در نشست به جد و آباد اين رضا پهلوي نده از حسادت. امروز هم يك تصويري در فضاي مجازي بود به نام ارتش پير شيطان كه واقعا خيلي درست بود هم اينكه همه نفرات فرقه در سن كهولت و پيري هستند و هم اينكه خود سران فرقه شيطاني ترين اعمال رو عليه كشورشون انجام ميدهند.

ادامه دارد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

Sobhani_hassan Heyrani 260-410

گفتگوی محمد حسين سبحانی با حسن حيرانی از اعضای جداشده از مجاهدين خلق در آلبانی

فکرکنم شما یکی ازنکات خیلی مهمی را که بعد ازجدایی ازسازمان مجاهدین اعلام کردید و در مورد آن  افشاگری کردید یک روشی بوده که درسازمان مجاهدین خلق بوده و آن تشکیل یگان هاي سایبری از ربات هاي اينترنتي در شبكه هاي اجتماعي بوده است که به یک ترتیبی سازمان مجاهدین ازاین طریق دروغ را میفروخته تا اینکه بتونه باهاش جنگ  و تحریم  و غیره را بخره  تا در آن مسیری که خودش مایل هست  در چارچوب  استراتژی ترور و خشونت  بتونه بکاربگیرد و …

در رابطه با تشريح وضعيت اعضاي جدا شده بايد كمي از پروسه امر بگم در واقع وقتي كه ما در كمپ ليبرتي بوديم طبق قرادادي كه اون زمان بسته شده بود قرار بود كه آلباني به عنوان يك سرپل امن براي استقرار دركشورثالث باشه كه حتي خود مسعود رجوي هم همون زمان در نشستي اين رو خاطر نشان كرد كه البته الان معلوم نيست كدوم گوري هست و اما در مورد نفراتي از اولين دسته ها وگروههايي كه به اينجا اومدن برگه هاي اقامتي كه داده شده بود وضعيت حقوقي پناهنده سياسي داده بودند به موازات اين حركت انتقال نفرات خب فرقه هم دست به لابي گريهاي خودش زد و با كمك لابي هاي آمريكايي كه در اين كشور كه خيلي تحت نفوذ آمريكاست شروع به شرارت و تغيير ماهيت قرارداد اوليه كرد و وضعيت حقوقي نفرات رو از پناهندگي سياسي به اقدام انساني تغيير دادند يعني اينكه افراد صرفا به صورت انساني اينجا پذيرفته شدند تا شرايط كشورشون تغيير كنه و بتونن برگردن كشورشون كه اصلا مزيتهاي يك پناهند رو نداشته باشه صرفا براي اينكه فرقه نفرات خودش رو در چنگ خودش نگه داره چون همونطور كه ميدونيد اين فرقه كارش همينه كه نفراتش رو در بن بست نگه داره و افراد ديگه جايي رو نداشته باشند.

گفتگوی محمد حسين سبحانی با حسن حيرانی از اعضای جداشده از مجاهدين خلق در آلبانی

وضعيت نگران كننده اعضاي اعضای جداشده از فرقه مجاهدين در آلبانی

تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 19.07.2019

محمد حسين سبحاني: سلام میکنم خدمت بینندگان عزیز و گرامی .درخدمت شما هستیم دراین برنامه با رویدادها و اتفاقاتي که توسط سازمان مجاهدین خلق درآلبانی صورت گرفته و میگيرد . همچنين میخواهیم وضعیت اعضای جداشده از سازمان مجاهدین خلق را در آلبانی بررسی بکنیم . همانطور که مطلع هستید سازمان مجاهدین در شهريور سال بعد از سه دهه استراتژی مبارزه مسلحانه و تروريستي و خشونت بار و جاسوسی برای صدام حسین و راه انداختن مغزشویی در اشرف و لیبرتی سرانجام به آلبانی آمد تا دور از ـ جوار خاك ميهن ـ دوباره مبارزه ! را از فرنگ آغاز كند. رجوي فراموش كرده بود كه يكبار در  سال هاي گذشته مبارزه ىر فرنگ را حرام اعلام كرده بود تا رفتن به دامن صدام حسين حلال و توجيه شىده  باشد.  رجوي گفته است اینکه در آلبانی به تعبير ما زندان اشرف 3 را مي سازد و به تعبير خودشان اشرف 3  يعني اشرف اول و  دوم  در قلعه هاي اين فرقه ىر عراق بوىه است و اشرف 3 هم ىر آلباني خواهد بود.

که البته از نظر ما  زندان است بخاطر وضعیتی که قربانیان دردرون تشکیلات فرقه در آنجا دارند دارند و همينطور شرايطي كه بر  اعضای  جداشده از سازمان مجاهدين در آلبانی و تیرانا تحميل شىه است. شرايطي كه براساس توطئه های  سازمان مجاهدین خلق  و کم کاری های کمیساریاي عالي پناهندگان  ايجاد شده بنابراين وضعیت اعضای جداشده دراینجا بسیار  نگران کننده است. هرچند  این دوستان جداشده از سازمان مجاهدين با قاطعیت و شهامت و صبرو بردباری  این شرایط را تحمل میکنند تا ازاین شرایط عبور بکنند تا گامی باشه برای اینکه سایر دوستانشان ازان حصار  زندان اشرف 3 رهايي يابند.

ولی بخاطراینکه دقیق تر این مسایل و اخبار را دنبال كنيم میخواهیم که با آقای حسن حیرانی گفتگویی را داشته باشیم. آقای حسن حیرانی را احتمالا شما دوستان با مطالبشون و مصاحبه هایی که  بعد از جدایی از سازمان مجاهدین كرده اند را تا تاحدودی اشنایی دارید.  من خدمت آقای حسن حیرانی سلام عرض میکنم و خواهش میکنم ابتدا  مختصری از بیوگرافی خودتان را بفرمایید ،‌ نحوه ورودتان به سازمان ،‌ درهرصورت کی وازد سازمان شده اید؟ کی توی اشرف بودید؟ کی توی لیبرتی بودید؟ و چرا در آلباني ازسازمان مجاهدین جداشده اید؟
بعد من بپردازم به سوالهایی که وجود داره  باتوجه به اخبار و رویدادهاییکه درچندروزگذشته مریم رجوی درالبانی اعلام کرده است بفرمایید اقای حیرانی خواهش میکنم .
حسن حيراني: با عرض سلام حضور شما جناب سبحاني و بيننده هاي محترمتون من حسن حيراني هستم و همونطوركه قبلا هم در مصاحبه هاي و مقالات قبلي هم بدان اشاره كرده ام در سال 2003 در سفري به عراق تحت تاثير تبليغات سازمان و شعارهايي كه ميداد و بالاخره تو اون سن وسال با احساسات وطن پرستانه و بطور خاص در اون دوران پس از يك سرخوردگي كه در زمان دولت اصلاحات بعد از وقايع 18 تير 1388 پيش اومد و خلاصه مجموعه عواملي بود وبخشي هم كنجكاوي باعث شد كه به اين سازمان بپيوندم و در ابتدا هم كه وارد شديم صبحتها و بحثها و آموزشهايي تئوري بود كه در ظاهر جذاب به نظر ميومد و مدتي گذشت تا اينكه ماهيت و محتواي فرقه اي اين سازمان براي ما آشكاربشه. و در طي ساليان گذشته در قسمتهاي مختلف اين فرقه دوسال اول در قسمت پذيرش و چند سال بعد در قسمت توليد انتفاعي كه كارمون درست كردن كانتينر بود و بعدش هم بعد از وقايع شيش و هفت مرداد و نوزده فرودين تا اينكه رفتيم به كمپ ليبرتي كه محل ارتش آمريكا بود قبل از خروج از عراق و طي ساليان آخر هم در قسمت سياسي فرقه بودم. در ليبرتي هم كه بوديم در هنگامه آمدن به اينجا وعده هاي زيادي داده بودند كه مشكلات حل خواهد شد و خودشون هم قبول ميكردن كه يك سري موضوعات تشكيلاتي سازمان درست نبود و ….. و حتي خودشون هم ميگفتن كه خود مسئولين هم موافق اين برخوردهاي نبودند وشرايط زمان ومكاني به تحميل كرده توي محيط جديد كه برسيم ديگه اينچنين نخواهد بود و حتي خود مريم رجوي تو نشستهاي اوليه اي كه در آلباني گذاشته ميشد ميگفت كه مثل علم شيمي و فيزيك و زيست شناسي كه از هر مرحله به مرحله ديگر وارد ميشود همه قوانين قبلي كنار گذاشته ميشود ما هم با سربلند همه قوانين قبلي رو كنار ميگذاريم و با قوانين جديد تو زمين جديد حركت خواهيم كرد كه متاسفانه اين نشد و دقيقا بعد از اومدن ترامپ اينا شروع كردن به طي طريق فرقه اي خودشونز

سازمان يك  زمين بزرگي را در اطراف تيرانا خريد و به شيوه فرقه و سكتاريستي خودشون شروع به ساخت مزرعه حيوانات خودشون رو كردند ودقيقا به شيوه همون سي چهل سال پيش كه در عراق زندان ساخته بودند شروع كردند به زندان سازي و دقيقا نشون دادند كه اون وضعيت اسفناك تشكيلاتي كه در عراق به اسم مبارزه و انقلاب و ارزشهاي مبارزاتي حاكم كرده بودند به نفرات نه به دليل شرايط زمان و مكاني وموضوعاتي كه سازمان رو احاطه كرده بود بلكه به دليل ماهيت ارتجاعي و پست وفرقه اي سران فرقه بود . تا اينكه اين شرايط ميگذشت كه هم من و هم سايرين ديديم كه نه اينها علي رغم وعده و وعيدهايي كه داده بودن كه همش دروغ و فريب و ريا بود دقيقا مسير انقباض روبه جاي مسير انبساط رفتند و به اسم آرمانشهر همين مزرعه حيوانات خودشون رو ساختند.

به موازات اين وضعيت آزار دهنده هم موضوع ديگري هم براي ما پيش اومده بود و اونهم اينكه ما ساليان از داخل وارتباط با خانواده قطع بوديم و ارتباطي نداشتيم تا اينكه ما در اينجا ارتباطي با خانواده در داخل پيدا كرديم و دوست من حسن شهباز كه باهم به اينجا به سازمان اومده بوديم و فرقه در سال 86 بهش گفته بوده كه تماسي بگيره و خانواده اش رو به اشرف دعوت كنه و البته در طي اين ساليان حسن شهباز فكرميكرد كه خانواده اش نيومدن چون تماسي هم نداشتيم در اين ساليان كه كانفرم كنيم كه در اينجا متوجه شديم كه خانواده حسن كه در اسفند 86 به فرموده فرقه به اشرف دعوت شده بودند و حدود يكي دو ماه بعد كه اوايل سال 87 ميشد به اشرف اومدن ولي تو اين يكي دوماه خط كار فرقه عوض شده بوده حالا به چه دلايلي ….. و خلاصه وقتي خانواده حسن ميان مسئولين برخورد فرقه دم درب اشرف ميرن ميگن كه نه همچين كسي رو اينجا نداريم البته مثل اينكه تهديدهايي هم كرده بودن و اينكه اگه اينجا رو ترك نكنيد ميگيم آمريكاييها بيان و…… كه خانواده حسن ميگن كه ما رو خودتون دعوت كردين و در ايران با ما تماس گرفته شده حتي پيك خودتون اومده و ….. كه ميگن اگه هم اينجا بوده رفته ديگه اينجا نيست و حتي فرداي اون روز دوباره خانواده اش ميان و عكس من و حسن شهباز رو نشون ميدن كه اينا باهم ديگه تو دانشگاه درس ميخوندن و باهم ديگه اومدن اينجا و لااقل دوستش حسن حيراني رو بگين بياد كه ما ببينيمش و …. كه دوباره ميگن اين هم نيست اگه بوده رفته و ما الان ديگه همچين كساني رو نداريم بطوري كه در طي اين ساليان گذشته خانواده حسن فكر ميكردن كه حسن شهباز اصلا زنده نيست و يا بلايي سرش اومده و ….. خلاصه اين موضوع رو ما به مسئولين فرقه گفتيم اولش كه انكار و بعدش گفتن ببينيم موضوع چي بوده و …. بعد از چند ماه مچل كردن كه ديگه حرفي نداشتن بگن اومدن گفتن حالا مگه چي شده يه توك پا اومدن عراق و برگشتن خب يك زيارتي هم كردن و ….. چرا اينقدر موضوع رو عمده ميكنيد.

اين رفتار فرقه خيلي تاثير منفي روي حسن شهباز كه صادقانه ساليان در اين فرقه خدمت كرده بود شد و خيلي باعث دلشكستگي و سرخوردگي حسن شهباز شد كه النهايه در سيزده بدر پارسال كه نفرات رو برده بودن بيرون از مزرعه حيوانات دريك فرصتي كه پيش اومده بود حسن از اونجا فرار كرد. البته من از قبلش به همه مسئولين فرقه گفته بودم كه اين رفتاري كه شما با حسن شهباز ميكنيد اين ميگذاره ميره. خلاصه حسن شهباز در روز سيزه بدر فرار كرد و چند روز بعدش من و صدا زدند و گفتن كه بيا و اون دوست خائنت رو محكوم كن كه فائزه نشسته بود وجواد خراسان و افشين ابراهيمي و من تو روي همشون گفتم نه خائن شما هستيد شما از اول اين كارها رو كرديد و…. كه جر و بحث لفظي درگرفت و گفتن اگه اينكار رو نكني اخراجت ميكنيم كه گفتم به درك اين زندان هارون الرشيدي كه اينجا درست كردي فكر كردي خيلي آش دهن سوزيه كه منو تهديد به اخراج هم ميكني كه جر و بحث خيلي بالا گرفت و گفتند كه فردا صحبت ميكنيم و… و خودشون هم انتظار نداشتند كه در مدت ده دقيقه كار به اخراج بكشه و …. و فائزه هم خيلي ديوانه شده بود و دستش رو روي ميز ميكوبيد و ميگفت تو به اينجا ميگي زندان هارون و…. كه گفتم بله چرا كه نه . خلاصه فرداي اونروز منو صدا زدند و جانوري به اسم احمد واقف كه همين مهدي برائي باشه كه يك حكم اخراج آورد كه من هم گفتم باشه من حكم اخراج رو مي پذيرم ولي حاضر نيستم كه به دروغ اون چيزي كه شما ميخواهيد را انجام بدهم  و بيام به دروغ كسي رو محكوم به خيانت به نون و نمك سفره انقلاب خواهر مريم تون بكنم. خلاصه اين موضوع سكوي پرشي براي ترك فرقه مجاهدين  و كلا اين مجموعه عواملي بود كه به خروج من از اين فرقه منجر شد.

محمد حسين سبحاني: مرسی از توضحیاتی که دادید . خب آقای حیرانی من خودم در واقع مطالب شما را دنبال کردم . فکرکنم شما یکی ازنکات خیلی مهمی را که بعد ازجدایی ازسازمان مجاهدین اعلام کردید و در مورد آن  افشاگری کردید یک روشی بوده که درسازمان مجاهدین خلق بوده و آن تشکیل یگان هاي سایبری از ربات هاي اينترنتي در شبكه هاي اجتماعي بوده است که به یک ترتیبی سازمان مجاهدین ازاین طریق دروغ را میفروخته تا اینکه بتونه باهاش جنگ  و تحریم  و غیره را بخره  تا در آن مسیری که خودش مایل هست  در چارچوب  استراتژی ترور و خشونت  بتونه بکاربگیرد.
خب شما مصاحبه های  خوبی کردید با الجزیره ،‌ تلویزیون شبكه 4 انگلستان  و سایر رسانه ها من خیلی مایل هستم به ویژه که این چند روزگذشته ام عکس هایی از اين یگان سایبری در تشكيلات فرقه مجاهدين  منتشرشده که بسیارجالب است .  در  گروه هاي هفتاد هشتاد نفره همینطوری پشت کامپیوتر نشسته اند که نشانه اي  از همین موضوع است که شما فکر کنم هفت هشت ماه قبل به ان اشاره کرده اید و درتایید آن مطالب هست. اگر مایل هستید ابتدا به این بپردازید البته  خودم هم دوست دارم به یک موضوع دیگری هم بپردازیم.

وضعيت بچه های جداشده در البانی چگونه است ؟ درهرصورت شرایطی که در اونجا دارند  شرایط بسیارسخت و ناجوری هست که سازمان مجاهدین برای اونها تحمیل کرده ازیک سو و ازسوی دیگر هم کمیساریا پناهندگان رسیدگی لازم رانمیکند . مقامات آلباني هم احتمالا یک واکنش جدی و دقیقی در این مورد ندارند که بهرصورت شما را بعنوان پناهنده هايي که توی عراق ازهمون جا کمیساریای عالی پناهنده گان بعنوان پناهنده شما را شناسایی کرده و له البانی آورده است  ولی كميساريا بر خلاف وظايف اصلي اش این پناهنده را ولش کرده است.
مشخص نیست  ـ که البته  ازنظرمن مشخصه ـ  که گاوبندی که سازمان مجاهدین و کمیساریا پناهنده گان و بعضی ازمقامات البانی با هم بسته اند چيست ؟  روشنه که نتیجه أن را در وضعيت و شرایط فعلی اعضای چداشده سازمان مجاهدین درالبانی مي توان ديد که امکانات بسیار ناچیزی دارند و شاید اصلا چیزی ندارند و درشرایط بسیاربدی بسر میبرند. این دوتا سوال را من خدمتتان اقای حسن حیرانی دارم. حالا شما هرکدام را مایل هستید.

حسن حيراني: در رابطه با سوالي كه فرموديد موضوع ارتش سايبري من يك مقاله سه قسمتي در اين رابطه قبلا نوشتم وبه تفصيل درمورد چگونگي پيدايش و شكل گيري اين موضوع پرداختم.  اما الان شخصا بيشتر مايلم به دليل آنچه كه هم اكنون در حال وقوع است و خيلي حالت اورژانسي داره و آنهم وضعيت افراد جدادشده از فرقه رجوي است بپردازم.

در اين رابطه با تشريح وضعيت جدا شده بايد كمي از پروسه امر بگم در واقع وقتي كه ما در كمپ ليبرتي بوديم طبق قرادادي كه اون زمان بسته شده بود قرار بود كه آلباني به عنوان يك سرپل امن براي استقرار دركشورثالث باشه كه حتي خود مسعود رجوي هم همون زمان در نشستي اين رو خاطر نشان كرد كه البته الان معلوم نيست كدوم گوري هست و اما در مورد نفراتي از اولين دسته ها وگروههايي كه به اينجا اومدن برگه هاي اقامتي كه داده شده بود وضعيت حقوقي پناهنده سياسي داده بودند به موازات اين حركت انتقال نفرات خب فرقه هم دست به لابي گريهاي خودش زد و با كمك لابي هاي آمريكايي كه در اين كشور كه خيلي تحت نفوذ آمريكاست شروع به شرارت و تغيير ماهيت قرارداد اوليه كرد و وضعيت حقوقي نفرات رو از پناهندگي سياسي به اقدام انساني تغيير دادند يعني اينكه افراد صرفا به صورت انساني اينجا پذيرفته شدند تا شرايط كشورشون تغيير كنه و بتونن برگردن كشورشون كه اصلا مزيتهاي يك پناهند رو نداشته باشه صرفا براي اينكه فرقه نفرات خودش رو در چنگ خودش نگه داره چون همونطور كه ميدونيد اين فرقه كارش هيمنه كه نفراتش رو در بمبست نگه داره و افراد ديگه جايي رو نداشته باشند.

در اينجا هم كه ما افراد جداشده زير نظر كميساريا بوديم و همچنين سازمان رمسا كه متعلق به كميساريا بود كه اين رمسا عبارت بود از تعداد كارمند تعدادي مترجم يك سري كلاسهاي آموزش زبان گذاشته بودند و همچنين دكترو رسيدگي هاي پزشكي و …. داشت كلاسهاي كاريابي و افراد رو به كلاسهاي مهارت فني فرستاده بودند كه مدرك بگيرن به لحاظ تامين هزينه هم ماهيانه نزديك به 240 نقدي به نفرات داده ميشد يك كارت آبونه اتوبوس بود كه 15 يورو و با هزينه داروهاي نفرات كه به صورت رايگان ارائه ميشد نزديك به سيصد يورو كمك ميشد علاوه بر اين هم هزينه دندانپزشكي و اپتيشن و فيزيوتراپي و … رايگان بود و خلاصه طوري بود كه نفري كه از فرقه ميزد بيرون اگه ميخواست زير بيرق فرقه نباشه ميتونست با اين خدمات و كمك ماهيانه نه در يك شرايط خوب ولي در يك شرايط معمولي بطوريكه چند نفري باهم يك خونه اشتراكي بگيرن ميتونستند بدون وابستگي به فرقه زندگي كنند. اين وضعيت ادامه داشت كه هفت هشت ماه پيش كه يك دفعه اينا يك ساز جديد كوك كردن كه نه ديگه ماموريت كميساريا و رمسا تموم شده و ما ديگه بودجه نداريم و ماهم بهشون گفتيم خب شما بودجه ندارين اين دولت ما رو تحويل نگرفته . اين دولت بايد ما رو تحويل بگيره كه گفتن نه اين دولت هر دفعه يك حرفي ميزنه و الان هم به ما قول داده كه به شما اجازه كار بده و واسه كار هم شما رو معرفي كنه و آيدي كارت ميخواد بده و …. به طرز مهوء و فضيحت باري يك ناهار هم تو هتل مونديال دادند مثلا به عنوان جشن پاياني ماموريت رمسا و كميساريا كه من هم همونجا چند تا كليپ تهيه كردم كه منتشر شد. بعد از اين ما رفتيم كميساريا و من خودم شخصا سوال كردم كه آيا واقعا در دنيا همچين چيزي وجود داره كه كميساريا يك پناهنده اي يا پناهجويي رو برداره بياره تو يك كشوري بعد بدون اينكه دولت اون كشور اين پناهنده رو تحويل بگيره طرف رو ول كنن برن. خود كارمندان كميساريا هم سرشون پايين بود و ميگفتند ولله ما هم چنين تجربه اي نداريم و اين دستورات داره از ژنو مياد و ماهم هرچي در رابطه با وضعيت شما گزارش ميديم كه وضعيت اين افراد روشن نيست به ما گفته ميشه كه شما كاري نداشته باشيد و پرونده اين افراد بسته شده و كسي در تيرانا بلاتكليف نيست كه البته كاملا مشخص بود كه اين موضوع از آبخور كدوم رذلهاي روزگار آب ميخوره نه تنها كميساريا كارمندان مربوط به قسمت مارو از اين كشور منتقل كرد و برد بلكه حتي سازمان رمسا رو هم قسمت اعظمش رو تعطيل وكليه كارمندان مربوط به قسمت ما رو هم اخراج كردند و الان ديگه هيچي وجود نداره و ما مونديم و وزارت كشور دولت آلباني كه قراره مثلا جواب ما رو بده من باب اطلاع شما الان سه ماه است كه به كسي حقوقي داده نشده و ما هم به وزارت كشور گفتيم كه لااقل به نفرات يك اجازه كار داده بشه كه نفرات بتونن كار كنند و مدام اين هفته به اون هفته ميكنن و الان سه ماه كه گذشته و خبري نشده دفعه پيش هم كه من با چند تا از نفرات به وزارت كشورمراجعه كردم خود شخص سوكل شيدي كه يكي از معاونتهاي وزارت كشور هست اومد و خيلي از موضع بالا و با منت گفت كه نه برگه شما انساني و در يك اقدام انساندوستانه اينجا پذيرفته شده ايد و كسي كه با اين استاتو باشه اجازه كار نداره ولي با اين حال دولت آلباني داره تلاش ميكنه ببينه در آينده واسه شما ميتونه كاري بكنه و ….. و بهش گفتم كه خب اينجور كه شما ميگين ما تنها تو اين كشورفقط حق نفس كشيدن داريم.

من باب اطلاع شما الان اكثر نفرات دارن ميرن وكار سياه انجام ميدن يعني بدون مجوز كار دارن ميرن كار ميكنند كه هم حقوق كمتري بهشون داده ميشه ويا گاها داده نميشه و مورد سوءاستفاده قرار ميگيرن و از اونطرف هم از داخل فرقه دوستان سابقمون واسمون پيام ميفرستن كه آره اينجا هر روز مسئولين فرقه ميان با آب وتاب بريف سر وضعيت شما ميخونند و با جست و خيزهاي بسيار ميمون واري ابريشميچي و امثالهم شروع ميكنن به گفتن اينكه بله ديگه رمسا بسته شده و كميساريايي ديگه وجود نداره و جداشده ها آواره كوچه وخيابون شدند و …. پولي ندارند و … كه البته ازداخل فرقه هم به ما ميگن كه همه ميدونند كه اين بريفها رو واسه ما نميخونند كه از موضوعات آگاه باشيم در واقع غير مستقيم دارند به نفرات ميگن اگه قصد جداشدن داري از فرقه بيرون خبري نيست و …. و الان همون بمبستي رو كه فرقه ميخواست لااقل تا اين نقطه ايجاد كرده حتي نفراتي كه ازفرقه پول ميگيرند درسته كه اين افراد از فرقه پول ميگرفتند ولي خب خدمات رمسا شامل داروي رايگان و خدمات دندانپزشكي و چشم پزشكي و ….. خيلي كمك كننده بود و الان كه اين خدمات قطع شده فرقه يك قرون به مستمري نفراتش اضافه نكرده و اين نفرات كه وضعيت نامناسبي افتادند وفرقه كثيف هم كه ككش نميگزد چون داره انتقام خودش رو ميگيره چون اينا همه خائنين به انقلاب خواهر مريمشون هستند و نفرات ماهم كه وضعيتشون روشنه كه مريم رجوي ميگفت كه گلوله آخر رو واسه ايناگذاشتيم كه رژيم هم سرنگون نشد ولي اينا رو …..
ماهم تا جايي كه امكان داشته اطلاع رساني كرديم و به همه جا مراجعه كرديم به تمام مقامات نامه نگاري شد حتي به خود سفارت آمريكا مراجعه كرديم كه متاسفانه همه درها تا الان بسته شده اينجا افراد در وضعيتي هستند كه بعد از چند سال نه اجازه كار نه اجازه مسافرت و …. حتي يك برگه اقامت كه ميخوان واسه نفرات به روز كنند شايد يك ماه نفر رو از كار وزندگي ميندازند. هدفشون هم كاملا مشخصه از وزارت كشورو سكرت سرويس و …. بارها به ما گفته اند كه شما نبايد اينجا بمونيد به نفعتونه كه از اين كشوربرين و…. و ما حتي به كميساريا هم گفتيم اگه دولت آلباني نيمخواد و يا در توانش نيست ما رو بپذيره خب كميساريا كه مسئول پرونده ماست ما رو به سفارتهاي ديگه معرفي كنه يا نه اگه هم نميكنيد اصلا ما رو ريجكت كنيد به عراق ما ازخير اين اروپاي شما گذشتيم كه زير بار اين موضوع هم نرفت. ما حتي به وكلا هم مراجعه كرديم ميگن ما اصلا تا حالا چنين وضعيتي نديديم كه واسه يك پناهنده ايجاد كنند كه كاملا مشخصه كه اين چيزي نيست جز حاصل يك زد و بند كثيف و رذيلانه اي كه اين فرقه با بخش فاسد اين كشور انجام داده تا انتقام كشي هاي خودش رو از نفرات جدا شده بكند.

ادامه اين گفتگو را مي توانيد در ويديوي زير را مشاهده كنيد

 

 

پاسخ دهید

پاسخ دهید