Bahman Azami-Albania 260-410

مصاحبه با بهمن اعظمی، نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی

مصاحبه با بهمن اعظمی، نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی

بنیاد خانواده سحر، تیرانا، آلبانی، دوازدهم نوامبر ۲۰۱۷:…  مصاحبه اختصاصی بنیاد خانواده سحر با آقای بهمن اعظمی که به تازگی از فرقه رجوی فرار کرده و نجات یافته است به صورت خلاصه با ویراستاری در زیر از نظرتان می گذرد: من بهمن اعظمی  متولد ۱۳۴۸ در کرمانشاه  هستم. بخاطر فقر و بدبختیهایی که میدیدم و این در من سنگینی میکرد و نمیتوانستم بی تفاوت باشم برای درآمد و زندگی بهتر به ترکیه رفتم … 

مصاحبه با بهمن اعظمی، نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی
لینک به منبع

بهمن اعظمیمصاحبه اختصاصی بنیاد خانواده سحر با آقای بهمن اعظمی که به تازگی از فرقه رجوی فرار کرده و نجات یافته است به صورت خلاصه با ویراستاری در زیر از نظرتان می گذرد:

من بهمن اعظمی  متولد ۱۳۴۸ در کرمانشاه  هستم. بخاطر فقر و بدبختیهایی که میدیدم و این در من سنگینی میکرد و نمیتوانستم بی تفاوت باشم برای درآمد و زندگی بهتر به ترکیه رفتم. من یک ارتباطی با فردی از سازمان مجاهدین خلق در ترکیه پیدا کردم و با او آشنا شدم و او مرا با وعده و وعید به عراق برد و سپس ناخواسته گرفتار سازمان شدم.

در آنجا دیدم که تمامی وعده ها فریب بود و آن چیزهایی که سازمان به ما میگفت تماما دروغ بود و من از همان ابتدا میخواستم جدا بشوم ولی امکان آن نبود و در واقع مرا ترساندند. تا وقتی که در عراق بودم جرأت فرار و جداشدن نداشتم. وقتی که به آلبانی آمدم بعد از مدتی متوجه شدم که دیگر این امکان براحتی وجود دارد تا بتوانم فرار کنم.

تکرار می کنم که سازمان مجاهدین خلق آن چیزی که میگوید نیست و ۱۸۰ درجه با آن فرق می کند و حیف که دیر به این نتیجه رسیدم که راه فرار وجود دارد.  من  در سال ۱۳۷۰ وارد سازمان شدم و کمتر از یک ماه پیش در سال ۱۳۹۶ فرار کردم و خودم را به کمیساریا رساندم. یعنی ۲۶ سال از بهترین سالهای زندگی ام را به صورت شبانه روزی اسیر فرقه رجوی بودم.

شرایط فرقه الان در آلبانی حقیقتا اسفبار است. دلیلی که قابل مشاهده است اینست که مریم رجوی مدام می آید و نشست میگذارد و التماس می کند تا بچه ها جدا نشوند. اما وضع خیلی از این خراب تر است که مریم رجوی بتواند کاری انجام دهد. همه در درون تشکیلات مأیوس و دلسرد هستند و امیدی برای سرنگونی ندارند و آلبانی را پایان راه می دانند.

علت اینکه بعضی از نفرات بیرون  نمیایند اینست که عمری در سازمان سپری کرده اند و تغییر در زندگی برایشان سخت است و علنا می گویند چند سال آخر عمرشان را هم مثل گذشته طی می کنند تا از این دنیا بروند.

سازمان مجاهدین خلق حداقل در این ۱۰ سال گذشته هیچ جذب نیرویی نداشته است در حالیکه درصد بالایی از این فرقه جدا شده اند. الان در آلبانی یک سیاق ثابت شده که هر هفته جداشده داشته باشیم و بعضا ۲ الی ۳ نفر در یک هفته جدا می شوند.

آنچه مشاهده می شود اینست که سازمان فقط تلاش می کند تا نیروهایش بمانند و جدا نشوند و خط و برنامه دیگری ندارد. اینهم بخاطر اینست که همه سازمان مجاهدین خلق را با نفراتش میشناسند و اگر نیرویی نباشد و اگر هواداری وجود نداشته باشد پولی هم به سازمان داده نمی شود. مریم رجوی بخاطر وجود همین نیروها است که توانسته خودش را مطرح کند و اگر همین نیروها نباشند در کل سازمان هم تمام شده است و مریم رجوی هم باید مانند شوهرش گورش را گم کند.

به نظر من مسعود رجوی ملعون مرده است و دیگر وجود ندارد. اینرا همه در تشکیلات می گویند و با هم صحبت میکنند ولی مخفیانه این کار را انجام می دهند چون هیچکس جرات این  را ندارد که به صورت علنی اسم او را بیاورد یا سر او صحبت کند و اگر این کار را بکند باید جوابگو باشد چون این مرز سرخ سازمان است و مؤاخذه می شود و انواع تهمت ها نثارش می گردد، ولی اکثر نیروها در بین خودشان می پرسند که مسعود رجوی کجاست؟ چرا پیام علنی با صدا و تصویر خودش نمیدهد؟ در صورتی که آلبانی به مراتب امن تر از عراق است.

در پیامی که معلوم نیست مال خود رجوی بود یا نه، ولی بهرحال به اسم او داده شد، گفته شد امثال سال سرنگونی است. دلیل آوردند که امسال آمریکا به ایران حمله میکند و سازمان تنها آلترناتیو ایران است. به نیروها گفتند صبر کنید یک سال دیگر همه چیز تعیین تکلیف میشود  وبا خوشی و شادی به ایران میرویم و شما هم افسران ارتش آزادی بخش هستید که باید جوانان را سمت و سو بدهید و سازماندهی کنید. واقعا افراد را با خیالات واهی در هپروت نگاه داشته اند.

این سازمان مثال بزنم مثل آفتاب پرست میماند که مدام رنگ عوض می کند. این سازمان در درون یک چیز است و در بیرون یک چهره دیگر دارد. خود نفرات در درون تشکیلات می دانند که تمام حرفهایی که مجاهدین خلق میزدند پوچ و توخالی است. آنها از آمدن نفراتی مثل مک کین و دیگر جنگ طلبان آمریکایی که میلیونها دلار خرج آنها می شود ناراضی هستند. علنا می گویند که چرا برای این آدمهای شرور و جانی فرش قرمز پهن میکنیم ولی برای ده دلار هزینه ضروری به نفرات می گوئید پول نداریم.

هیج کدام از نفرات در درون تشکیلات از وضعیت موجود راضی نیستند اما راه نجاتی نمی یابند. خانواده ها در بین آنها نیستند و حرفهای افراد در درون محفل ها را نشنیده اند ولی حتی اگر به شکل و قیاقه آنها که در خود فرو رفته و گرفته هستند نگاه کنند معلوم است که در ذهنشان چه می گذرد. تعداد زیادی از نجات یافتگان زن هستند که فرار برای زن ها به مراتب مشکل تر است چون مراقبت آنان خیلی بیشتر است. این زنان به زنان دیگر انگیزه داده اند تا خود را نجات دهند. در عراق امکان فرار زنان وجود نداشت.

شرایط جداشدگان در بیرون از تشکیلات خیلی سخت است اما هرگز راضی نمی شوند به شرایط قبل برگردند. همگی می گویند که احساس می کنند که تازه از غار بیرون آمده اند و برای اولین بار طعم آزادی را می چشند. از این بابت که پا به دنیای آزاد گذاشته اند خیلی راضی هستند و تمامی سختی های آنرا به جان می خرند. افراد از بابت مسائل مالی و معیشتی به شدت تحت فشار قرار دارند چون پول آنها را فرقه رجوی میدهد و به هر بهانه ای پول را قطع میکند. نمونه اش خود من که بی جهت مارک خائن زدند و اینکه مزدور ایران هستم و پولم را قطع کردند در حالیکه تا آن زمان با هیچکس ارتباط نگرفته بودم. من ابتدا قصد افشاگری نداشتم اما دیدم که با من که عمری را با آنها سپری کردم چه رفتاری کردند و چگونه مرا غریب و تنها و بی پول رها کردند. لذا تصمیم گرفتم ماهیت این فرقه را برای همه روشن کنم و تا جایی که بتوانم این کار را خواهم کرد و به همه نشان خواهم داد که مسعود رجوی کذاب و دجال است و فرقه اش اسارتگاه می باشد.

پیام من به تمامی دوستانم در درون تشکیلات، که بی اندازه دوستشان دارم و جز آنها کسی را ندارم، این است که درست است که در بیرون مسائل و مشکلات مالی هست ولی موضوع اصلی همان کلمه مقدس آزادی است. خانواده های شما در انتظار شما هستند و همین پشتوانه ای برای خود شما خواهد بود. نمونه اش اینست که من پولی از سازمان نمی گیرم ولی کمیساریا کمک مختصری میکند و دیگر نجات یافتگان همه جوره هوایم را دارند. من این دنیای آزاد را با بهترین امکانات مجاهدین خلق عوض نمیکنم چون نوکر خودم و ارباب خودم هستم و تصمیم گیرنده خودم هستم. ای کسانی که اسیر در فرقه رجوی هستید، بدانید که در آلبانی با آزادی تنها یک قدم فاصله دارید.

من از بنیاد خانواده سحر و تلاش هایی که میکند هم تشکر میکنم. همچنین از سایت سحر که این فرصت را به من داد، تا بتوانم حرفهای خودم که سالیان سال در خودم نگه داشته بودم را به خانواده های عزیزم برسانم، ممنونم.

پاسخ دهید