Bagher Mohammadi 2-Albani 260-410

باقر محمدی: سران فرقه مجاهدین خلق مزدور و جاسوس هستند

من هم بارها در فرقه مجاهدین مورد تحقیر سران فرقه رجوی قرار گرفتم ، زندان را تحمل کردم ، بایکوت ها را تحمل کردم ، در نشست ها و مناسبت ها گروهی مورد انتقاد واقع میشدم و از گرفتن دست نوشته ها و اعتراف و اقرار های اجباری خسته میشدم . در خارج از فرقه زندگی سختی را متحمل میشدم و هر بار برای گرفتن مستمری به دفتر فرقه مراجعه میکردم به اجبار از من  تعهد و التزام می گرفتتد و تهدید میکردند اگر بر علیه سازمان افشاگری کنم و یا  با سایر جدا شدگان ارتباط برقرار کنید ضمن تهدید  جانی ، با قطع مستمری روبرو خواهید شد .بارها مرا به دفتر فرقه در تیرانا احضار میکردند و به زور اسنادی را به من می دادند که آن را امضاء کنم و هر بار مورد تهدید و آزار آنان قرار میگرفتم .اینک که رسما از فرقه کثیف رجوی اعلام جدایی کرده ام  و دیگر از بند قید این فرقه آزاد شده ام و انگار که تازه به دنیا آمده ام و هر چه زمان می گذرد اعمال کثیف فرقه برای من و دیگران برملا  و آشکار می شود . در خاتمه به سایر اعضای در بند فرقه پیام میدهم که هر چه زودتر خود را از اسارت فرقه رجوی آزاد کنند و به جامعه آزاد دست پیدا کنند و به امید آن روز که کمپ اسارتگاه رجوی در روی نقشه تیرانا محو و سران آن به درک واصل شوند و مطمئن باشید که آن روز نزدیک است …

سران فرقه مجاهدین خلق مزدور و جاسوس هستند

باقر محمدی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 02.12.2020

من ۳۲ سال از عمرم را در اسارتگاه کثیف رجوی گذراندم . ۳۲ سال دور از خانواده ، دور از اجتماع و دنیای امروز . فرقه با علم به این مساله ، با زندگی آزاد افراد در جامعه تیرانا مخالفت نمیکرد چون میدانست انسانی که ۳۲ سال از زندگی خود را در زندان سپری کرده باشد با چشم ها و گوش هایی بسته مطلقا” توانایی زندگی مستقل در جامعه اروپایی را نخواهد داشت از این رو با اختصاص مستمری ناچیز سعی داشت افراد را تحت سیطره خود داشته باشد تا هر زمان که نیاز باشد از آنها در جهت مقاصد شوم خود استفاده نماید بدین ترتیب افراد زندگی به اصطلاح آزاد خود را مدیون سازمان میدانستند . اگر افراد جدا شده اقدامی یا صحبتی بر خلاف میل و اهداف سازمان عنوان میکردند بلافاصله از اهرم فشار قطع مستمری استفاده میکردند. گاهی نیز تهدید به سلب آرامش میشدند.

فهمیدم که کثیف ترین فرقه در جهان ، فرقه رجوی است و حتی به اعضای خود هم رحم نمی کند و آن دسته از  اعضایی که در کمپ اشرف ، لیبرتی و مانز جانشان را از دست می دادند هر کدام به نحوی توسط دسیسه های فرقه رجوی از بین رفته اند و در آخر لقب به اصطلاح مجاهد صدیق می دادند.

هر عضوی که نسبت به فرقه سوال داشت ، انتقادی مطرح میکرد و یا به نحوی نارضایتی خود را به مناسبات داخل فرقه ابراز می نمود ، آن را مستعمل ، جاسوس رژیم و مزدور می خواندند .

هیچ کس در داخل فرقه جرات بروز این مسائل را نداشت و به محض آنکه اعتراض خود را به نحوی اعلام میکرد ، مورد خشم غضب سران فرقه رجوی قرار می گرفت.

اعضایی که در فشار روحی و روانی قرار میگرفتند و  نمی توانستند این مصائب ها را تحمل نمایند ، مجبور می شدند که فرقه را رها کنند .

من هم بارها در فرقه مجاهدین مورد تحقیر سران فرقه رجوی قرار گرفتم ، زندان را تحمل کردم ، بایکوت ها را تحمل کردم ، در نشست ها و مناسبت ها گروهی مورد انتقاد واقع میشدم و از گرفتن دست نوشته ها و اعتراف و اقرار های اجباری خسته میشدم .

در خارج از فرقه زندگی سختی را متحمل میشدم و هر بار برای گرفتن مستمری به دفتر فرقه مراجعه میکردم به اجبار از من  تعهد و التزام می گرفتتد و تهدید میکردند اگر بر علیه سازمان افشاگری کنم و یا  با سایر جدا شدگان ارتباط برقرار کنید ضمن تهدید  جانی ، با قطع مستمری روبرو خواهید شد .

بارها مرا به دفتر فرقه در تیرانا احضار میکردند و به زور اسنادی را به من می دادند که آن را امضاء کنم و هر بار مورد تهدید و آزار آنان قرار میگرفتم .

اینک که رسما از فرقه کثیف رجوی اعلام جدایی کرده ام  و دیگر از بند قید این فرقه آزاد شده ام و انگار که تازه به دنیا آمده ام و هر چه زمان می گذرد اعمال کثیف فرقه برای من و دیگران برملا  و آشکار می شود .

در خاتمه به سایر اعضای در بند فرقه پیام میدهم که هر چه زودتر خود را از اسارت فرقه رجوی آزاد کنند و به جامعه آزاد دست پیدا کنند و به امید آن روز که کمپ اسارتگاه رجوی در روی نقشه تیرانا محو و سران آن به درک واصل شوند و مطمئن باشید که آن روز نزدیک است .

////////////////////////////////////////////////////////////////

Bagher Mohammadi va madarash 2-260-410

نقض حقوق بشر آشکار در فرقه مجاهدین خلق، پاسخ آقای باقر محمدی به رجوی

یا اینکه به دستور رجوی باز هم سر خانواده به نفر گير مي دهد و براي خودشان فكر ميكنند که انگار فرد هنوز در تشكيلات است در اين راستا به بهانه هاي مختلف از نفرات تعهد و امضا ميگيرد كه نفر را زير سلطه خودش نگه دارد .   در این شرایط متاسفانه فرد هم مجبور است سکوت کند كه مبادا روزي و پول نا چيز او قطع شود ودر اين راستا د من چنين بودم . سرکرده های فرقه رجوی ميگفتند برادر تو با وزارت اطلاعات كار ميكند و تو بايد بر عليه او موضع گيري كنيد و گرنه پول تورا قطع ميكنيم و يا مادرم که براي ديدن من به اشرف وليبرتي آمده بود، مزذور است. مادر بيچاره من چه گناهي داشته است؟ او براي ديدن بچه اش آمده است ولي فرقه ضد بشر و ضد خانواده عكس مادر من را در سايت چاپ كرده و اورا مزدور لقب داده است . كسي نيست به اين فرقه جاني بگويد مادر 75 ساله چه ربطي به وزارت دارد..  با هر چيز ديگري نفر را در منگنه ميگذارد و فرد را مجبور به اين كار ميكند كه بتواند روزي بر عليه او بكار بگيرد .واين هم يكي از شگرد هاي فرقه مجاهدین خلق است که نشان از تفکر استثمار گرایانه اندیشه رجوی بر عليه نفرات جدا شده است، یک نقض حقوق بشر عریان…

نقض حقوق بشر آشکار در فرقه مجاهدین خلق

پاسخ آقای باقر محمدی با سابقه 32 سال عضویت در مجاهدین به رجوی

باقر محمدی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 24.11.2020

باسلام قبل از جواب دادن به داستان ياوه گوي فرقه رجوي بر عليه من سر هم بندي كرده است ودروغهاي زيادي سرهم كرده كه از غافله جانماند و از اعلام جدايی رسمي اين جانت باقر محمدي جا خورده و بطور اساسي سوخت كه فقط مي تواند با دروغ سرهم كردن جواب دهد ،و به قول معروف آبو بريز همون جايي كه ميسوزه.

ودراين راستا من خودم خيلي خوشحال هستم كه با اعلام جدايي رسمي به دنياي جديدي پا گذاشتم وخودم را از قيد وبند اسارت فرقه رجوي آزاد و رها كردم و اميدوارم ديگر نفرات كه در اسارت هستند چنين كاري را انجام دهند ولذت رها بودن را احساس كنندوپابه جامعه بيرون بگذارند وازآن چارديواري بيرون بزنند وخود را از سيطره فرقه رجوي آزاد كنند، در ضمن نفراتي كه از فرفه جدا ميشوند وچون جاي براي زندكي ندارند فرقه به آنها پول ناچيزو بخورو نمير ميدهد وفرد مجبور است با آن بسازد چون پناه ديگري ندارد و فرقه آنها را زير نظر و سيطره خود ميبرد و فرد مجبور است با آنها بسازد وبراي زنده ماندن از آنها مستمره بگيرد ودر اين راستا فرقه از او سو استفاده ميكند به بهانه هاي مختلف كه هر چيزي كه بگويد انجام دهند و دست از پا خطا نكنند چون ريششان در گرو آنها است و سر بهانه هاي مختلف به آنها گير ميدهد كع اگر فلان كار را نكنيد پول تو را قطع ميكنيم .يا فلان موضع گيري را نكنيد،يا با نفرات جدا شده رابطه نداشته باشيد ،و خلاصه همه را نسبت به هم بي اعتماد كرده است ،ويا موردهايي از اين قبيل .

یا اینکه به دستور رجوی باز هم سر خانواده به نفر گير مي دهد و براي خودشان فكر ميكنند که انگار فرد هنوز در تشكيلات است در اين راستا به بهانه هاي مختلف از نفرات تعهد و امضا ميگيرد كه نفر را زير سلطه خودش نگه دارد .   در این شرایط متاسفانه فرد هم مجبور است سکوت کند كه مبادا روزي و پول نا چيز او قطع شود ودر اين راستا خود من چنين بودم . سرکرده های فرقه رجوی ميگفتند برادر تو با وزارت اطلاعات كار ميكند و تو بايد بر عليه او موضع گيري كنيد و گرنه پول تورا قطع ميكنيم و يا مادرم که براي ديدن من به اشرف وليبرتي آمده بود، مزذور است. مادر بيچاره من چه گناهي داشته است؟ او براي ديدن بچه اش آمده است ولي فرقه ضد بشر و ضد خانواده عكس مادر من را در سايت چاپ كرده و اورا مزدور لقب داده است . كسي نيست به اين فرقه جاني بگويد مادر 75 ساله چه ربطي به وزارت دارد..  با هر چيز ديگري نفر را در منگنه ميگذارد و فرد را مجبور به اين كار ميكند كه بتواند روزي بر عليه او بكار بگيرد .واين هم يكي از شگرد هاي فرقه مجاهدین خلق است که نشان از تفکر استثمار گرایانه اندیشه رجوی بر عليه نفرات جدا شده است، یک نقض حقوق بشر آشکار.

//////////////////////////////////

khanevade-bagher mohammadi 260-410

باقر محمدی: خانواده ها فاتحان جنگ نابرابر با فرقه مجاهدین خلق خواهند بود

نقش خانواده ها  و حضور مستمر آنان در پشت دیوارهای بلند اشرف و لیبرتی، در شکست فرقه مجاهدین خلق و اخراج از عراق و  فروپاشی قلعه اشرف ، همان که رجوی آن را ” کانون استراتژیکی نبرد ” می نامید، از از اهمیت بالایی برخوردار بوده است  رجوی از حضور خانواده ها در اشرف در هراس بود و می دانست که این خانواده ها هستند که می توانند ریشه ساختار فرقه گرایانه او را در عراق بخشکانند . این حضور مستمر خانواده ها بودند که توانستند قلعه اشرف را به فروپاشی برسانند ، مگر این شعارهای رهبران عقیدتی نبود که می گفتند : اشرف ناموس هر مجاهد خلق است  یا چو اشرف نباشد تن من مباد یا اگر کوهها بجنبند اشرف از جایش تکان نخواهد خورد ، پس چه شد؟  این خانواده ها بودند که توانستند با دست خالی دژ فرقه رجوی موسوم به اشرف را نابود کنند  .هر گاه خانواده ها در کنار باب اسد ( درب اصلی ) اشرف و در ضلع هایی جنوبی اشرف حضور پیدا می کردند خبرها در داخل تشکیلات فرقه می پیچید و همه در جریان بودند که خانواده ها آمده اند و هرگاه صدای بلند گو ها در فضای اشرف می پیچید ، حس خوبی به همه دست میداد و مشتاقانه تمایل داشتیم که به نزدیک آنها رفته و آنان را ببینیم و بدانیم که بستگان چه کسانی حضور دارند …

خانواده ها فاتحان جنگ نابرابر با فرقه مجاهدین خلق خواهند بود

 عامل اصلی فرو پاشی قلعه اشرف در عراق خانواده ها بودند

باقر محمدی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 19.11.2020
Bagher Mohammadi -Albani 2- 260-410

نقش خانواده ها  و حضور مستمر آنان در پشت دیوارهای بلند اشرف و لیبرتی، در شکست فرقه مجاهدین خلق و اخراج از عراق و  فروپاشی قلعه اشرف ، همان که رجوی آن را ” کانون استراتژیکی نبرد ” می نامید، از از اهمیت بالایی برخوردار بوده است .

رجوی از حضور خانواده ها در اشرف در هراس بود و می دانست که این خانواده ها هستند که می توانند ریشه ساختار فرقه گرایانه او را در عراق بخشکانند . این حضور مستمر خانواده ها بودند که توانستند قلعه اشرف را به فروپاشی برسانند ، مگر این شعارهای رهبران عقیدتی نبود که می گفتند : اشرف ناموس هر مجاهد خلق است  یا چو اشرف نباشد تن من مباد یا اگر کوهها بجنبند اشرف از جایش تکان نخواهد خورد ، پس چه شد؟

خانواده ها بودند که با دست خالی دژ فرقه رجوی موسوم به اشرف را نابود کنند  .هر گاه خانواده ها در کنار باب اسد ( درب اصلی ) اشرف و در ضلع هایی جنوبی اشرف حضور پیدا می کردند خبرها در داخل فرقه می پیچید و همه در جریان بودند که خانواده ها آمده اند و هرگاه صدای بلند گو ها در فضای اشرف می پیچید ، حس خوبی به همه دست میداد و مشتاقانه تمایل داشتیم که به نزدیک آنها رفته و آنان را ببینیم و بدانیم که بستگان چه کسانی حضور دارند .

متاسفانه رهبری فرقه مجاهدین  به عناوین مختلف مانع میشد تا صدای خانواده ها در داخل اشرف به قربانیان نرسد . سران ارشد این فرقه  هر شب نشست هایی برگزار میکردند و طوری وانمود می کردندکه کسانی که جلوی درب اشرف هستند جاسوسان رژیم هستند و از طرف وزارت اطلاعات مامور شده اند که به عراق اعزام شده اند . این حرف ها برای همه ما تکراری بود و ارزشی نداشت و حضور خانواده ها بر روحیه اکثر اعضاء تاثیر گذاشته بود . خیلی ها دوست داشتند که خود را به خانواده ها برسانند ولی هر بار فرقه با ترفندی خاص مانع این کار میشد و فرقه به ما میگفت اگر بیرون بروید حکم اعدام خود را تایید کرده اید .

با این اوصاف خروج اعضاء به خارج از سازمان روز به روز قوت می گرفت و خیلی از دوستانم توانستند خود را به خانواده ها برسانند و مورد استقبال گرم خانواده ها قرار می گرفت. پایگاهی که از قبل بیابان بود و با حمایت های مالی بعث عراق و به پشتوانه آمریکایی ها و نوچه خودش در منطقه ( اسرائیلی ها ) و با بیگاری اعضاء  به دژ مستحکمی تبدیل شده بود یک شبه فرو پاشید و بر خلاف میلش عراق را ترک کرد.

این نابودی به نظر من چیزی جزء حضور پررنگ خانواده ها نبود و ضمن اینکه پایگاه به تل خاکی تبدیل شد خیلی  از اعضاء نیز از فرقه رجوی جدا شدند و به دامن گرم خانواده ها برگشتند .

رجوی  سایر اعضای در بند را وادار میکرد که علیه خانواده ها شعار دهند و آنان را جاسوس بخوانند و به این روش قانع نمی شدند و به طرف خانواده ها سنگ پرتاب می کردند .

پیامی که ما از خانواده ها می شنیدیم چیزی جزء اظهار محبت نبود متاسفانه در پاسخ به محبت های آنان سنگ پرتاب می کردیم .

این است مرام یک سازمان به اصطلاح مدافع خلق ، این فرقه به خانواده ها هم رحم نکرد و سازمانی که به پدر و مادر احترام قائل نشود چطور می تواند مدافع خلق شود .

در این مدتی که از فرقه رجوی جدا شده ام برایم کاملا روشن شده که مناسباتی که در درون فرقه مجاهدین حاکم است ، چیزی جزء دروغ و نیرنگ و وابستگی به سرویس های اطلاعاتی اسرائیل و عربستان سعودی نیست .

/////////////////////////////////////////////

Bagher Mohammadi -Albani 2- 260-410

اعلام جدایی باقر محمدی از فرقه مجاهدین خلق با 32 سال سابقه عضویت

هدف از این حرفها جز اینکه انسان را از آگاهی و اختیار خودش تهی و بی محتوا کنند و ان محیط کذایی را مدینه فاضله جلوه دهند، چیز دیگری نبود. رجوی با راه اندازی طلاق های اجباری تحت عنوان ” انقلاب ایدئولوژیک ”  مسیر فرقه گرایی را تکامل بخشید تا جاییکه خانواده هم از سوی رجوی ” مزدوران ارتجاع ” نامیده شد. در آن دوران که خانواده ها به اشرف می آمدند چندین بار خانواده من آمده بودند، برادر و مادرم آمده بودند ولی هیچ بار ابن را به من نگفته بودند و این از پنهان کاریهای فرقه رجوی با اعضای خودش بود که نکنه کسی باخبر شود . من زمانی از این موضوع با خبر شدم که از فرقه بیرون زدم و در تماسهای خانواده فهمیدم که آنها چندین بار به اشرف و لیبرتی آمده اند ولی من هیچ گونه خبری نداشتم .الان میفهمم که رجوی هیچ موقع با نفرات و اعضای خودش صادق نبوده و همیشه با نیرنگ و فریبکاری و ایجاد رعب و وحشت در نشست های مغزشویی  در تلاش بوده است که اعضای سازمان را کنترل کند تا مبادا کسی از تشکیلات سازمان مجاهدین جدا شود.
در پایان برای سایر دوستان اسیرم در زندان اشرف 3 در آلبانی  این توصیه را دارم که نترسید  از آن چار دیواری های تو در تو بیرون بزنید . هر وقت ماهی را از آب بگیرید، تازه است. فرصت ها را از دست ندهید. خانواده هایمان پشتیبان ما هستند.
اعلام جدایی باقر محمدی از فرقه مجاهدین خلق با  32 سال سابقه عضویت
باقر محمدی ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 13.11.2020
Bagher Mohammadi -Albani 2
اینجانب باقر محمدی که از مرداد ۱۳۶۷ به مدت 32 سال  عضو تشکیلات فرقه مجاهدین خلق بودم، جدایی خود را از فرقه خشونت طلب و تروریستی رجوی اعلام می کنم.
من باقر محمدی سربازی بودم که برای حفاظت از خاک و ناموس میهنم در شوش در حال خدمت سربازی بودم . در هشتم فروردین 1367  سازمان مجاهدین  با کمک تسلیحاتی و لجستیکی ارتش صدام حسین عملیات نظامی را تحت عنوان ” عملیات آفتاب” در منطقه خوزستان ـ شوش انجام داد که من به همراه تعدادی دیگر اسیر شدیم و من  به مدت چند ماه در زندان فرقه مجاهدین بودم . رجوی با تبلیغات وسیع که با پخش سخنرانی های مختلف وی  همراه بود و همچنین دادن وعده آزادی در قبال همکاری موقت و شرکت تنها در یک عملیات نظامی سازمان تعدادی از اسرای این عملیات ها را جذب خودشان کردند، من هم متاسفانه فریب وعده های دروغین آنها را خوردم و  حرف های رجوی را باور کردم و به فرقه مجاهدین خلق پیوستم و در این مسیر متاسفانه 32 سال از عمر خودم را دور از خانه و خانواده و دور از همه چیز سپری کردم.
تبلیغات فرقه مجاهدین و مغزشویی های مستمر در نشستهای مختلف اراده هر تشخیص و تصمیم جدی را از  انسان می گرفت  و طوری وانمود میکردند که ترک سازمان مجاهدین   خیانت و بی مرزی با دشمن خدا و خلق است .
هدف از این حرفها جز اینکه انسان را از آگاهی و اختیار خودش تهی و بی محتوا کنند و ان محیط کذایی را مدینه فاضله جلوه دهند، چیز دیگری نبود. رجوی با راه اندازی طلاق های اجباری تحت عنوان ” انقلاب ایدئولوژیک ”  مسیر فرقه گرایی را تکامل بخشید تا جاییکه خانواده هم از سوی رجوی ” مزدوران ارتجاع ” نامیده شد.
در آن دوران که خانواده ها به اشرف می آمدند چندین بار خانواده من آمده بودند، برادر و مادرم آمده بودند ولی هیچ بار ابن را به من نگفته بودند و این از پنهان کاریهای فرقه رجوی با اعضای خودش بود که نکنه کسی باخبر شود . من زمانی از این موضوع با خبر شدم که از فرقه بیرون زدم و در تماسهای خانواده فهمیدم که آنها چندین بار به اشرف و لیبرتی آمده اند ولی من هیچ گونه خبری نداشتم .
الان میفهمم که رجوی هیچ موقع با نفرات و اعضای خودش صادق نبوده و همیشه با نیرنگ و فریبکاری و ایجاد رعب و وحشت در نشست های مغزشویی  در تلاش بوده است که اعضای سازمان را کنترل کند تا مبادا کسی از تشکیلات سازمان مجاهدین جدا شود.
در پایان برای سایر دوستان اسیرم در زندان اشرف 3 در آلبانی  این توصیه را دارم که نترسید  از آن چار دیواری های تو در تو بیرون بزنید . هر وقت ماهی را از آب بگیرید، تازه است. فرصت ها را از دست ندهید. خانواده هایمان پشتیبان ما هستند.
باقر محمدی
___________________________________________________________________________
Rajavi-Izzat-Ibrahim-al-Douri maryam rajavi 260-410

رحمان محمدیان: صدام حسین، عزت ابراهیم الدوری و رجوی

رجوی که فکر می کرد روزگار بهمین منوال خواهد بود قهقه سر داد و گفت: بله ما اینیم هرکس به صاحب خانه ما چپ نگاه کند ماهم هستیم . – من این صحنه را یادم هست که پیش خودم گفتم؛ این آقا مست است و نمی فهمد چی می گوید وقتی به یکی از اف جی ها که باهاش رابطه خوبی داشتم اینرا گفتم گفت آها تو فهمیدی  و با دستش اشاره کرد (دستش را انگاری لیوان دستش هست بطرف دهانش برد) و گفت بدجور هم زده! البته رجوی در جایی که همه بقول خودش خودی بودن لاف می زد و زمین سفت ندیده بود، چرا که وقتی امریکا بطور جد قصد زدن عراق را کرد رجوی زرد کرده مختصات تمام قرارگاهها را به آمریکا داد (وکسی چه می داند شاید گراهای خیلی از جاهای عراق را هم داده بود)وهرگونه رابطه با عراق دوستانش را حاشا کرد که همه میدانند و نیاز به ذکر نیست که چطوررنگ عوض کرد و دنب قدرت جدید یعنی آمریکا شد و بارها همه شنیدند که می گفت حالا صاحب خانه عوض شده و صاحب اصلی این مملکت آمریکا است و بهتر است با اوباشیم و… به هرحال چند روز پیش که خبر عزت ابراهیم الدوری را دیدم یاد آن دوران و تملق های دستگاه رجوی از این افراد افتادم اما واقعا چه دورانی وچه سرنوشتی آن از سران حزب بعث و این همان از سرنوشت نوچه آنها رجوی و چه عبرتی !

صدام حسین، عزت ابراهیم الدوری و رجوی

رحمان محمدیان ، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 11.11.2020

Albania-RTV Nwes- nejatyaftegan az ferghe Mojahedin khalgh 260-410

چند روز پیش خبرگزاری ها فوت عزت ابراهیم الدوری معاون صدام را از قول دختر صدام و یکی از شاخه های حزب بعث را اعلام کردند.

وقتی که رجوی به قول خودش برای استفاده از امکانات بالقوه عراق بر علیه دولت ایران به عراق رفت جنگ بین ایران و عراق در جریان بود و حزب بعث به ریاست صدام حسین بر مقدرات و کل کشور و ملت عراق مسلط بودند و کسی شاید تصور نمی کرد که روزی این حزب باتمام سرانش سرنوشتی به سرنوشتی که بعدا ما شاهد بودیم دچار شود وچنین عبرت انگیز همه چیز را از دست بدهند!

عزت الدوری بنظر می رسد آخرین نفر از نفرات سرشناس این حزب باشد که توانسته بود از سیر تحولات عراق تاکنون جان سالم بدر ببرد.

بعضی نوشته اند عزت ابراهیم دست راست صدام بود ولی نمی شود اینرا دقیق دانست چراکه در برهه های مختلف افراد مختلفی را دست راست صدام معرفی کرده اند. زمانی طارق عزیز را بااین این عنوان مطرح و برخی هم طه یاسین رمضان وحتی برخی هم حسن عبدالمجید که پسر عمو وشباهت زیادی هم به صدام داشت را دست راست صدام دانسته اند. هرچه بود و هرکه بود عزت الدوری رسما وعملا و در دوران طولانی بعنوان معاون صدام معرفی و عملا هم بعد از صدام همه امور در دست اوبود.

مقصود من از این نوشته اشاره به رابطه رجوی با این افراد بود که هرروز یکی از این افراد در داخل مناسبات رجوی مطرح وبر سر زبانها می افتاد. بسته به اینکه رجوی برای دریافت جیره مزدوری به پابوس کدامیک  از این افراد می رفت همان فرد در مناسبات ورد زبان و تا مدتها از محاسن و مراتب ان شخص سخن گفته می شد. همه این داستانها هم از خود رجوی در می آمد که چه در نشست های عمومی و چه در جلسات با اطرافیان خودش به تعرف و تمجید نفرات فوق می نشست و تا مدتی هم نقل محافل و نشست های کوچکتر بود.

رجوی که بظاهر بدعوت و پادرمیانی طارق عزیز به عراق آمده بودتا مدتها می گفت که طارق عزیز سیاست مداری برجسته است واز اینکه  با در ارتباط بود کلی هندوانه زیر بغل خودش می گذاشت. رجوی همیشه می گفت که ما وعراق در این همکاری سود دوجانبه داریم ولی باز نمی کرد که این سود برای هرکدام چیست! که البته الان دیگر بر کسی پوشیده نیست که صدام که با ایران درجنگ بود به یک نوچه بظاهر ایرانی که درباطن به ایران و ایرانی گری اعتقادی ندارد احتیاج داشت .

بعدها یادم هست که وقتی رجوی توانسته بود با دکتر سعدون حمادی دیدار کند کلی از او تعریف و تمجید که این فرد چقدر باسواد و از نوادر است.!

همه بیاد دارند که مثلا یک مدت طه یاسین رمضان عزیرو تعریف و تمجیدها نثار او می شد چرا که در تحویل سلاح به رجوی کمک و سفارش کرده بود. بهر حال هرزمانی یکی از سران حزب بعث مطرح می شد مثلا عدنان خیراله و یا وزیر دفاع آنزمان سلطان هاشم و یا وزیر دفاع بعدی و…

اما در بین همه اینها عزت ابراهیم الدوری متفاوت تر از همه بود طوری که دربین افراد در مناسبات اینطور مطرح بود (و هنوز هم اگر از نفرات چه جدا شده و داخل مناسبات بپرسید همین را می گویند، چون این توی ذهنشان حک شده است)که نفر اصلی همان عزت الدوری است و مهمتر از صدام است ولی چون مساله عربیت و پان عربیسم در میان است صدام چون عرب است او را مطرح می کنند.

در بین مناسبات این حرف می چرخید که عزت ابراهیم که همان نفر اصلی دولت عراق است با برادر(مسعود رجوی) رابطه ویژه دارد و او را اخ مسعود خطاب می کند همان که ما خودمان در مناسبات می گوییم برادر مسعود ( توهم )و همین است که تا این حزب هست خیال ما راحت است. و همه هم بیاد دارند که رجوی چطور و با چه آب و تابی ماجرای دیدارش و اینکه عزت ابراهیم گفته است در جنگ اول کویت و ماجراهای بعدی آن اگر اخوان مجاهدین نبودند عراق شاید سقوط می کرد .

بیاد دارم که در یک نشستی قبل از جنگ دوم کویت وسقوط عراق رجوی داشت ماجرایی را تعریف می کرد که عزت ابراهیم به او گفته است روزی برای درگیری در قره تپه  می رفته است وفقط سه تانک داشته که روی کمر شکن بودند اما در میسر اخوان مجاهدین را دیده است که با تانکها ونفربرها تمامی اماکن مهم و نقاط کلیدی را در کنترل دارند و با دشمنان عراق می جنگند و…

بعد از تفریف رجوی که فکر می کرد روزگار بهمین منوال خواهد بود قهقه سر داد و گفت: بله ما اینیم هرکس به صاحب خانه ما چپ نگاه کند ماهم هستیم . – من این صحنه را یادم هست که پیش خودم گفتم؛ این آقا مست است و نمی فهمد چی می گوید وقتی به یکی از اف جی ها که باهاش رابطه خوبی داشتم اینرا گفتم گفت آها تو فهمیدی  و با دستش اشاره کرد (دستش را انگاری لیوان دستش هست بطرف دهانش برد) و گفت بدجور هم زده!

البته رجوی در جایی که همه بقول خودش خودی بودن لاف می زد و زمین سفت ندیده بود، چرا که وقتی امریکا بطور جد قصد زدن عراق را کرد رجوی زرد کرده مختصات تمام قرارگاهها را به آمریکا داد (وکسی چه می داند شاید گراهای خیلی از جاهای عراق را هم داده بود)وهرگونه رابطه با عراق دوستانش را حاشا کرد که همه میدانند و نیاز به ذکر نیست که چطوررنگ عوض کرد و دنب قدرت جدید یعنی آمریکا شد و بارها همه شنیدند که می گفت حالا صاحب خانه عوض شده و صاحب اصلی این مملکت آمریکا است و بهتر است با اوباشیم و…

بهرحال چند روز پیش که خبر عزت ابراهیم الدوری را دیدم یاد آن دوران و تملق های دستگاه رجوی از این افراد افتادم اما واقعا چه دورانی وچه سرنوشتی آن از سران حزب بعث و این همان از سرنوشت نوچه آنها رجوی و چه عبرتی !

//////////////////////////////////////////

Rajavi-talagh-Ezdewaj 260-410

رضا اسلامی: نگاهی به طلاق و ازدواج مریم رجوی تحت خیمه شب بازی ” انقلاب ایدئولوژیک”

در مقطع سالهای 1363 و 1364 با قرار گرفتن رجوی در موضع ولایت مطلقه،  رجوی برای کنار زدن تمام رقبای احتمالی، نیاز داشت در مقامی قرار گیرد که کسی یارای نزدیک شدن به آن و شریک شدن در تصمیم گیری هایش را نداشته باشد. لذا با کمک مریم قجرعضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی – و اولین فرد پیشنهاد دهنده برای قرار گرفتن مسعود در جایگاه رهبری عقیدتی)، توانست جایگاه رهبری عقیدتی را برای خود تثبیت کند و از آن پس فرامین خودش را به صورت نامحسوس بعنوان دستوری از جانب خدا به مجاهدین تحمیل کند، و مریم عضدانلو  در نشست های خود به صراحت گفت که مسعود فقط پاسخگوی خداست!، به این معنا که سخنان او الهام گرفته از سوی خداست و دارای هیچگونه عیب و نقصی نیست و اگر نقصی هم باشد بخاطر عدم انجام درست آن توسط اعضای مجاهدین است. در اینصورت کسی نباید فرامین او را زیر سوآل ببرد و وی تنها باید پاسخگوی خدا باشد . و رجوی  در نشست های در اشرف برای ما بر گذار می کرد می گفت:

نگاهی به طلاق و ازدواج مریم رجوی تحت خیمه شب بازی ” انقلاب ایدئولوژیک”

رضا اسلامی، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 07.11.2020

ازدواج رجوی با مریم عضدانلو یک سرکوب برای اعضا” در درون فرقه بود .که رجوی به عنوان رهبر عقیدتی  هر گونه اعتراض وانتقاد را در درون تشکیلات خفه کند وخود را جانشین خدا در روی زمین به دیگران القا” کند ..

سال 1363 (یا سال 1364) در درون این فرقه با طلاق مریم از همسرش مهدی ابریشمچی و ازدواج او با مسعود رجوی در درون فرقه همه گیر شد و در آن دوران که در پاریس بودند این  بحث فقط برای رده های  بالای  فرقه بود که بایستی وارد این طلاق وازدواج می شدند . واز آن  عبور می کردند. واگر در همان زمان کسی با این بحث  مخالفت می کرد  کنار گذاشته می شد . اما استفاده مسعود رجوی ازاین انقلاب ایدئولوژیک دردرون  چه بود؟

این انقلاب درونی، در یک کلام چیزی نبود جز جهش مسعود رجوی از موضع مسئول اول در این گروه و به درجه رهبری عقیدتی (=ولایت مطلقه فقیه) و این شروع   یک انحراف بزرگ در درون این فرقه تروریستی و وطن فروش بود  تا پیش از آن  رجوی دبیرکل فرقه به حساب می آمد. پس از این انقلاب درونی (که قرار بود همگانی و آنگاه جهانی شود)،  در همین رابطه برخی از مسئولین فرقه و به طور خاص مهدی ابریشمچی نیز (با تأثیر از آموزه های  رجوی و نظرات خاص مریم قجرعضدانلو، در مباحث انقلاب ایدئولوژیک) آنرا نهادی شرک آلود در کنار جایگاه رهبری عقیدتی نامید و از مشرک بودن خود در آن ایام سخن گفتند. اما رجوی در جایگاهی قرار گرفت که همفکر شدن با وی مساوی با “شرک” قلمداد می شد.

با استفاده از انقلاب تمامی شرکای سازمانی خویش را از میدان بدر می کرد و تنها مقام تصمیم گیرنده در این گروه می شد.

و رجوی کوچکترین انتقاد یا مخالفت را بشدت سرکوب می کرد و اجازه هیچگونه ابراز نظری جز در راستای منافع خودش به کسی نمی داد).

و بعدها در نشستهای درونی برای ما بیشتر آشکار شد)، در مقطع سالهای 1363 و 1364 با قرار گرفتن رجوی در موضع ولایت مطلقه،  رجوی برای کنار زدن تمام رقبای احتمالی، نیاز داشت در مقامی قرار گیرد که کسی یارای نزدیک شدن به آن و شریک شدن در تصمیم گیری هایش را نداشته باشد. لذا با کمک مریم قجرعضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی – و اولین فرد پیشنهاد دهنده برای قرار گرفتن مسعود در جایگاه رهبری عقیدتی)، توانست جایگاه رهبری عقیدتی

را برای خود تثبیت کند و از آن پس فرامین خودش را به صورت نامحسوس بعنوان دستوری از جانب خدا به مجاهدین تحمیل کند، و مریم عضدانلو  در نشست های خود به صراحت گفت که مسعود فقط پاسخگوی خداست!، به این معنا که سخنان او الهام گرفته از سوی خداست و دارای هیچگونه عیب و نقصی نیست و اگر نقصی هم باشد بخاطر عدم انجام درست آن توسط اعضای مجاهدین است. در اینصورت کسی نباید فرامین او را زیر سوآل ببرد و وی تنها باید پاسخگوی خدا باشد . و رجوی  در نشست های در اشرف برای ما بر گذار می کرد می گفت:

«رهبر عقیدتی گناه پیروان خود را بر دوش می کشد و در روز معاد، خداوند هرگز از انسان نمی پرسد که تو کیستی، بلکه می پرسد رهبر شما کیست و از چه کسی پیروی می کنید؟ و بر همان اساس بهشت و جهنم تعیین می شود». در واقع وی صراحتاً می گفت خداوند به گناهانی که ممکن است هر مجاهد در طول زندگی مرتکب شده باشد کاری ندارد، فقط کافی است آن مجاهد در روز قیامت پشت سر وی (مسعود) قرار گرفته باشد، در آن صورت بخشوده خواهد شد. و در طی “جلسات متعدد و مباحثی مفصل و مبسوط” به مجاهدین القا می شد نه به این سادگی و خلاصه گویی که اینجا شرح می دهم. یعنی در میان انبوه “مقدمه چینیهای که با تفسیر خودش از قرآن و تاریخ میکرد .وبا  مباحث سیاسی و ایدئولوژیکی مرتبط به اقدامی که مریم به انجام رسانیده بود. در طی نشست جمعی برای سلسله مدارهای مختلف تشکیلاتی، به نحوی که برای من و دیگر مجاهدین هیچ شک و شبهه ای ایجاد نمی کرد و ما قانع می شدیم که اینها همه واقعیت محض است. بدین ترتیب، انقلاب ایدئولوژیک، پذیرش مسعود رجوی به عنوان رهبر عقیدتی بلامنازع بود،  و داستان از اینجا  شروع شد در داخل این فرقه نمیشود کوچکتر انتقاد را کرد زیرا با  سرکوب ، شکنجه ، مواجه میشدی که نمونهای زیادی از این گونه افراد بود بخصوص رده های بالا که نقشه شوم سرکرده فرقه را خوانده بودند وبعد همانها به  خاطر  اظهار نظر خودشان به چه بلاهایی دچار شدند ودر بین جمع تحقیر ومورد آزار واذیت و..قرار گرفتند که همه با چشم خود دیدند وهمین زهر چشم گرفتن از بالا موجب این شد که بقیه ساکت وحق هیچ گونه اظهار نظر نداشته باشن .بله این هم دمکراسی خودساخته  رجوی و مریم عضدانلو بود که می خواستند انرا به مردم ایران هدیه بدهند .البته این یک اپسیلون  از اتقلاب کذایی بود که  من و دوستانم در درون فرقه شاهد بودیم .

////////////////////

موسی دامرودی: مگر می شود در زندان و اسارتگاه شاد بود ؟

 اما امسال در چنین شرایطی که کرونا بیداد میکند دیگر رمقی هم برای ته مانده های اسیر در فرقه مجاهدین باقی نمانده است. هر سال می گفتند که امسال سال آخر است ، و سال دیگر در تهران جشن می‌گیریم و اما باز هم سال بعد همان وعده و وعید ها تکرار می شد! فرقه ی رجوی دور باطلی را می چرخد که هیچ راه برون رفتی از آن در چشم انداز نیست. نیروها بیشتر از هر زمان دیگر سرخورده و افسرده شدند، اما مریم رجوی برای بزرگداشت خودش چاره ای جز این ندارد که این نمایشات مسخره را راه بیاندازد! دیگر سیمرغی نمانده  که جشنی برایش برگزار گردد! اسرای حاضر در تشکیلات فرقه مجاهدین در آلبانی ، همه در این امیدند که در یک صبحگاه دل انگیز ، درب های فرقه باز شود و بسوی زندگی آزاد پر بکشند! اما این کار هم یک عزم جزم می خواهد و یک انتخاب نو! تک تک زندانیان رجوی ، باید بدانند که برای پر کشیدن بسوی آزادی باید ، حصارهای سست اطراف خود را در هم بشکنند و فقط در این صورت است که از شر این فرقه ی جهنمی خلاص خواهند شد.

مگر می شود در زندان و اسارتگاه شاد بود ؟

موسی دامرودی، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 22.10.2020

Albania-Maryam rajavi-Musa Damroudi 260-410

ماه مهر هیچگاه از ذهن و ضمیر ما جداشدگان از فرقه مجاهدین خلق پاک نخواهد شد و شاید یادآور تلخ ترین مراحل حضور در تشکیلات مخوف رجوی باشد. البته مطمئن هستم که برای سایر جداشدگان نیز این ماه نفس گیر در بردارنده خاطرات خوبی نیست. زیرا در پس جشن ها و پایکوبی هایی که در این ماه صورت می گرفت سرکوب و خفقان عجیبی نهفته بود که اجازه عرض اندام و صحبت کردن را به هیچ منتقدی نمی دادند و شبانه روز باید برای دو روزجشن از یک ماه قبل آماده سازی و کار می کردیم  و هیچکس در فرقه دل خوشی از جشن گرفتن نداشتند چرا که باید شبانه روز کار میکردی و حق هیچ حرفی هم نداشتی!

انتخابی که مستمسکی بود برای سرکوب تشکیلاتی اعضای دگر اندیش و منتقد مجاهدین!

من که حاضر بودم سر هر کار سختی بروم ، اما در این مراسم مشمئزکننده و پوچ شرکت نکنم.

برنامه های هنری تدارک دیده شده بقدری سرد و مصنوعی و فرمایشی بود که احساس هیچ کسی را برنمی انگیخت و بیشتر نفرات برای دیدن دوستان خود از این برنامه ها استفاده میکردند. در چنین شرایطی بودند نفراتی که بخاطر برخوردهای تشکیلاتی و فشارهای روحی و روانی نشست های سرکوب گرایانه موسوم به عملیات جاری دل و دماغ شرکت در مراسم را نداشتند ولی بالاجبار آنها را به این مراسم می آوردند !

Rajavi-entesabe masoula awal 260-410

اما امسال در چنین شرایطی که کرونا بیداد میکند دیگر رمقی هم برای ته مانده های اسیر در فرقه مجاهدین باقی نمانده است

هر سال می گفتند که امسال سال آخر است ، و سال دیگر در تهران جشن می‌گیریم و اما باز هم سال بعد همان وعده و وعید ها تکرار می شد! فرقه ی رجوی دور باطلی را می چرخد که هیچ راه برون رفتی از آن در چشم انداز نیست. نیروها بیشتر از هر زمان دیگر سرخورده و افسرده شدند، اما مریم رجوی برای بزرگداشت خودش چاره ای جز این ندارد که این نمایشات مسخره را راه بیاندازد!

دیگر سیمرغی نمانده است که جشنی برایش برگزار گردد!

اسرای حاضر در تشکیلات فرقه مجاهدین در آلبانی ، همه در این امیدند که در یک صبحگاه دل انگیز ، درب های فرقه باز شود و بسوی زندگی آزاد پر بکشند! اما این کار هم یک عزم جزم می خواهد و یک انتخاب نو!

تک تک زندانیان رجوی ، باید بدانند که برای پر کشیدن بسوی آزادی باید ، حصارهای سست اطراف خود را در هم بشکنند و فقط در این صورت است که از شر این فرقه ی جهنمی خلاص خواهند شد.

//////////////////////////////////////////

Rajavi-entesabe masoula awal 260-410

برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت 19 ـ مسعود رجوی خود را رسما رهبر مادام العمر و ایدئولوژیک فرقه مجاهدین کرد

نشستهای پی درپی بعداز این در جریان بود.ولی نفرات گوششان از این حرفها پربود .ولی چاره ای نداشتند چراکه اگر اظهارهرگونه مخالفت میکردی یا مارک نفوذی می خوردی یا اینکه […]

khiyanat-be-etemad-MEK-members-Rajavi

مالک بیت مشعل: خیانت رجوی به “اعتماد”

بله فرقه مجاهدین خلق به هزاران اعتمادی که در تشکیلاتشون بود، به معنای واقعی کلمه  خیانت کردند و اخر عاقبت اعتماد ما همین شد که دارید میشنوید و هنوز ادامه […]

پاسخ دهید