حسن حیرانی: هیچ آرایشی شخصیت زشت رجوی را نمی پوشاند
آیا به کشتن دادن افراد دراشرف که خود ما زمانی آلت دست شما بودیم وبه دستور تشكيلاتي عراقی ها را تحریک میکردیم که شلیک کنند و بالطبع نفرات کشته شوند آیا اینها اعدام نیست؟ آیا نفراتی که به دلیل اهمال های پزشکی و بعضاً تبعیض آمیز شما در رسیدگی به آنها فوت شدند یا نقص عضو شدند آیا اینها اعدام نیست؟ اما روي سخن من در اينجا بيشتر رو به اعدامهاي شخصيتي و رواني شماست كه چگونه شخصيت و هويت افراد را سعودي وار گردن زديد. آيا غير از اين است فردیت ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تأکید میکند يعني که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق اساسی است که در هر شرایطی میبایست محترم شمرده شوند و هر انسان ادراکی از وجود خویشتن دارد که آن را میتوان هویت شخصی یا خود نام نهاد. درحاليكه شما با تغير مفاهيم و دريك رمال بازي منحصر به فردتان با گذاشتن يك نام فرديت فروبرنده براي خودتان حكم شرعي هر كاري را صادر نموديد و در يك گردش به عقب تاريخي چنان خود پنداشتهاي دروني و بروني افراد را كه پايه هويت فردي وجمعي است را در كارخانه انقلاب مريم پاك رهايي لعابيزه كرديد كه افراد به جاي رسيدن ازخودپنداشت فردي به خودپنداشت جمعي كه يك هويت ملي و فرهنگي را نمايندگي كند همگي شدن بازجو وشكنجه گر رواني يكديگر ازخودبازجويي و تا روانپريشي و ديگرپريشي تا ….. كيست كه نداند در اجتماعی که فردیت اشخاص شکل نگرفته افراد از نظر روانی و احساسات و افکار و واکنشها و سرنوشت منبعث از مفاهیم مبهمی از قبیل «نظر جمع» یا رسم و رسوم ويا قول شما ارزشهاي خواهرمريم و…
هیچ آرایشی شخصیت زشت رجوی را نمی پوشاند
حسن حیرانی ـ تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی
با سلام دوستان
من باب اطلاع شما جلسه پر طمطراقی در ۱۱ اکتبر در سالن کنفرانس هتل اینترنشنال توسط سازمان پر افتخار و مزدور پرور مجاهدین برگزار شد که در آن شخصیت های بسیار بسیار مهمی از جمله یک کمونیست بریده آلبانيايي ازحزب مسقوطه انورخوجه ديكتاتورسابق كشورآلباني که اکنون جیره خوار رجويست هاست و چطور همین فرد در نقش بازجوی تشکیلاتی در يك شوي مسخره از سمیه محمدی سوالات دیکته شده می پرسید و جواب های دیکته شده را ميگرفت. این فرد به عنوان مجری جلسه و آقای بومدرا که یکی از شخصیت های بسیار انسانی در سازمان ملل بودند که البته ایشان هم به جرگه مزد بگیران و پول بگیران فرقه رجوي همانند مقامات آمریکایی پیوسته است و غیر از این هم چند برنامه هنری به سیاق همه جلسات مهم و بسیار نقش آفرین در فلک سیاسی آینده ایران و چند صحبت کلیشه ای و پذیرایی از میهمانان.
ناگفته نماند که مهمتر از همه اینکه موضوع جلسه به مناسبت روز جهانی نه به اعدام در رابطه با مسئله اعدام در ایران بود. البته نگارنده قصد دفاع از اعدام در ایران را ندارد چرا که به اعتقاد خود من در آینده نزدیک شاهد حذف اعدام در بسیاری از زمینه ها خواهیم بود چرا که رشد اجتماعی و شور تک تک افراد و بالا رفتن سواد و آگاهی و شعور اجتماعی از پایه های اصلي حذف اعدام است و تا وقتي كه در افكارعمومي جامعه انتقام و يا حذف فيزيكي عنصر موثر در كاهش جرائم است صرفا قانون چاره ساز نيست. کما اینکه به آمار اعدام ها در ایران هم که نگاه میکنیم به طور مثال در یک سال گذشته تعداد خانواده های مقتول كه قاتل را بخشیدهاند و از درخواست قصاص صرف نظر كرده اند ۹۰ درصد قتلهاي عمد درايران بوده است در حالیکه همین آمار در سی سال پیش یعنی در سال ۱۳۶۶ برعکس و تعداد خانواده های که تقاضای قصاص میکردهاند ۹۰ درصد بوده و تنها ۱۰ درصد بخشش. به هر حال همین دو آمار وجهت فلش این دو نقطه زمانی در یک مکان واحد به ما نشان می دهد حذف اعدام در ایران چه دراعدام هایی که خاستگاه اجتماعی دارد مثل قصاص و چه اعدام هایی که خاستگاه حکومتی دارد که البته حتما استقبال افكار عمومي بخشی از جامعه را با خود دارد و الا که به هیچ وجه قابل اجرا نبود كما اينكه وقتي به مسئله پدافيل در ايران نگاه ميكنيم اين اصلا موضوعي نيست كه در اين نقطه زماني براي جامعه اي مثل ايران قابل پذيرش باشد و درچند حادثه اي هم كه دريك سال گذشته متاسفانه رخ داد چه اجتماعات بزرگي بوجود آمد بطوري كه قوه قضاييه قول داد كه در اسرع وقت و خارج ازنوبت به اين پرونده رسيدگي شود تا با مجازات هرچه سريعتر فرد جاني مرهمي بردل خانواده و بستگان داغدار باشد و….
اما الان روی سخن من با قاتلان فردیت و شخصیت و انسانیت و مجموعه ای از ارزشها که کرامت انسانی نامیده می شود می باشد کسانی که خودشان سالیان سال است که بدون ذره معرفت و شناخت تلاش در سر بریدن فردیت انسان ها کرده اند. شما را چه به نه به اعدام. شما که اعدام های بدتری را داريد روزانه انجام می دهید. شما که بخاطر عقاید پوسیده خودتان افراد تان را به دور از چشم دیگران به یک مرداب برای شنا می برید به طوری که حتی مردم عادی و بومی منطقه از آن مرداب براي شنا استفاده نمی کنند و مالک شراعي را به کشتن می دهید آیا این اعدام نیست؟
آیا به خاطر خط و خطوط های نه اشتباه بلکه عامدانه شما برای اینکه پروژه شهید سازی خودتان را تكميل کنید تا بهره سیاسی آن را مریم خانم در پاریس ببرد و کشته شدن آن افراد آیا این اعدام نیست؟
آیا به کشتن دادن افراد دراشرف که خود ما زمانی آلت دست شما بودیم وبه دستور تشكيلاتي عراقی ها را تحریک میکردیم که شلیک کنند و بالطبع نفرات کشته شوند آیا اینها اعدام نیست؟
آیا نفراتی که به دلیل اهمال های پزشکی و بعضاً تبعیض آمیز شما در رسیدگی به آنها فوت شدند یا نقص عضو شدند آیا اینها اعدام نیست؟
اما روي سخن من در اينجا بيشتر رو به اعدامهاي شخصيتي و رواني شماست كه چگونه شخصيت و هويت افراد را سعودي وار گردن زديد.
آيا غير از اين است فردیت ایدئولوژی یا مرام اجتماعی است که بر ارزش اخلاقی فرد تأکید میکند يعني که هر آدمیزاد دارای خلوت و حریم خصوصیِ فیزیکی و روانی، و عقیده فردی و دیگر حقوق اساسی است که در هر شرایطی میبایست محترم شمرده شوند و هر انسان ادراکی از وجود خویشتن دارد که آن را میتوان هویت شخصی یا خود نام نهاد. درحاليكه شما با تغير مفاهيم و دريك رمال بازي منحصر به فردتان با گذاشتن يك نام فرديت فروبرنده براي خودتان حكم شرعي هر كاري را صادر نموديد و در يك گردش به عقب تاريخي چنان خود پنداشتهاي دروني و بروني افراد را كه پايه هويت فردي وجمعي است را در كارخانه انقلاب مريم پاك رهايي لعابيزه كرديد كه افراد به جاي رسيدن ازخودپنداشت فردي به خودپنداشت جمعي كه يك هويت ملي و فرهنگي را نمايندگي كند همگي شدن بازجو وشكنجه گر رواني يكديگر ازخودبازجويي و تا روانپريشي و ديگرپريشي تا …..
كيست كه نداند در اجتماعی که فردیت اشخاص شکل نگرفته افراد از نظر روانی و احساسات و افکار و واکنشها و سرنوشت منبعث از مفاهیم مبهمی از قبیل «نظر جمع» یا رسم و رسوم ويا قول شما ارزشهاي خواهرمريم و….
درآن هاله ارزشها افراد نه تنها تشویق نميشدند که از خود نظری داشته باشند بلکه اغلب فقط تنها هنگامي تأیید مي شدند که به نظر جمع اقتدا ميكردند و همرنگ جماعت ميشدند ويا به قول خودتان ارزش در اثبات ارزشهاي خواهر مريم بود. طبيعست كه در چنین جمعي حتی در مواردی کاملاً شخصی و فردی نیز تصمیمات به صلاحدید یا دستور بزرگان!؟!؟!؟ گرفته ميشد. در چنین جمعی افراد شعورمندي و تعقل و پنداشتهاي فكري ومهمتر از همه استقلال خود را بايد به بهای جلب محبت و رضایت اطرافیان فدا ميكردند. نتيجه اين فرايند مزورانه آنچيزي شد كه شما ميخواستيد كه نقش احساسات و عواطف در تعاملات جمعی بسی و چه بسيار بيشتربرجسته تر از نقش عقلانیت و اندیشه شد و به جاي شايسته سالاري خروجي آن يك حاشيه امن تشكيلاتي براي خودتان و نورچشمي هاي خودتان و تربيت مشتي بيشعور كه تنها بايد در پشت ميكروفن شما را اثبات كنند و مدام احساس وعاطفه نثار مريم خانم و سيد الرجال العالمين مسعود موعود كنند. يك جمع رواني كه تنها خود سران ميدانند چه ساخته اند در اين ساليان. اينها را از سر بدگويي نميگويم ما خودمان هم نميدانستيم رواني هستيم و اشكالاتي داريم. گواه اين گفتار هزينه اي است كه سازمان ملل توسط سازمان رمسا در تيرانا كرده و تمام افرادي كه از سازمان جدا شده اند همگي تحت درمان رواني توسط روانپزشكاني هستند كه توسط سازمان ملل استخدام شده اند تا به وضعيت نرمال برگردند. در ابتدا براي خود ما كمي سخت بود كه برويم وتحت نظر روانپزشك قرار بگيريم و فكر ميكرديم نه ما مشكلي نداريم اما بعد فهميديم كه در طي اين ساليان چه به سرما آمده كه البته در اين مختصر نميگنجد و باشد درجايي و وقتي ديگر.
به قول كارل کسی که به بیرون نگاه می کند رویاپردازی می کند اما کسی که به درون نگاه می کند بیدار می شود كاري كه شما هرگز نكرديد و از انجام آن واهمه داريد براي همين هم خودتان بيدارنميشويد و هم همه تلاشتان را ميكنيد كه افراد تحت سيطره تان هرگز بيدار نشوند براي همين است كه شما مدام اعدامهاي بيرون را ميبيند وهرگز تمايلي به ديدن اعدامهاي شخصيتي در درون خودتان ولودرحد نيم نگاهي نداشتيد. كما اينكه تاريخ نشان داده كه چيزي هولناک تر از آن نيست که انسان خود را تمام و کمال قبول داشته باشد كه متاسفانه شما خودتان را نوك پيكان تكامل ميدانيد و اين راهم چقدر به گوش ما ميخوانديد و ماهم در مقاطعي چه احمقانه باورمان شده بود كه عضويت درسازمان پرافتخاري را داريم كه نوك پيكان تكامل است و …
خلاصه كلام بدون آزادی اخلاقي نمی تواند وجود داشته باشد حال اين چه خاورميانه باشد كه دارد از قرون وسطاي خودش عبور ميكند كه البته ايران ما در انتهاي مسيرآن است چه ميخواهد سازمان پرمدعاي شما باشد.
كما اينكه هیچ آرایشی شخصیت زشت را نمیپوشاند پس با اين همه آرايشها وژست و پوزيشن هاي سياسي و دموكراتيك كه همه اش با پول سعودي درحال انجام است خوتان را خسته نكنيد چون كسي را نميفريبد.
در انتها من باب طنز هم كه شده یادآوری می کنم که انعكاس اين كنفرانس كه در يوتيوب توسط سازمان پرافتخار كه مدعي داشتن دهها ميليون هوادار در ايران وسرتاسر گيتي است گذاشته شده است و جالب است که بینندگان از ده ها نفر هم تجاوز نمی کند.لطفا به عدد ويوي اين ويديو و همچنين تعداد صفر كامنتهايي كه در زير اين كليپ گذاشته شده آن هم بعد از 12 روز از پخش آن توجه كنيد وقضاوت باخودتان.
با تشكر
حسن حيراني
/////////////////////////////
محمد عظیم میش مست: ” خاطرات من ” قسمت اول ـ مهرماه 1359 بعد از تجاوز ارتش صدام حسین به خاک ایران اسیر شدم
همانطور كه در اعلام جدايي خودم گفتم با توجه به آنچه كه در اين ساليان سياه برمن و امثال من گذشت بر آن شدم كه صداي خفته و خسته قربانيان […]
غلامعلی میرزایی خطاب به مریم رجوی: جرم ما این است که بعد از شنیدن سی سال دروغ دیگر سکوت نکردیم
چرا اطلاع ندادید که خانواده های ما برای دیدن ما به پشت دیوار اشرف آمده بودند؟ خانواده هایی که با درد و رنج و هزينه شخصی خود آمده بودند، چرا از جانب […]
علی هاجری با سابقه 28 سال عضویت در سازمان مجاهدین رسما جدایی خود را از این فرقه در آلبانی اعلام کرد
بله با فریبکاری نیرو را حفظ میکردند یکی از کارهای چندش آور فرقه قرار دادن اعضای تشکیلات در مقابل خانواده هایشان بود که پشت دیوارهای اشرف و لیبرتی در عراق […]
پاسخ آقای محمد عظیم میش مست یکی از آخرین اعضای جداشده از فرقه مجاهدین در آلبانی به مریم رجوی
ببینید سقوط تمامی ارزشهای اخلاقی و انسانی را در این مدعیان دروغین آزادی و دمکراسی. من خطاب به سردسته این باند جانی و فاسد ، یعنی مسعود رجوی و مریم […]
حسن شهباز: از پیوستگی تا جدایی از مجاهدین خلق در آلبانی ـ قسمت دوم
البته اين حرف را من از خودم نميگويم گواه و سند اين حرف من همين روانپزشكانى هستند كه توسط كميسارياى عالى پناهندگان سازمان ملل متحد استخدام شده اند و تمام […]
اعلام جدایی رسمی آقای موسی دامرودی عضو سی ساله مجاهدین خلق در آلبانی ـ ریزش نیرو در فرقه مجاهدین ادامه دارد
رهبری فرقه مجاهدین اينگونه كارهايشان را بزك ميكردند که بتوانند قدرت اعمال نفوذ بیشتری بر نفرات داشته باشند. در این شرایط بود که علیرغم اینکه هیچ اشراف و شناختی از زندگی و […]
احسان بیدی: سفیدکردن گذشته سیاه و تاریک مجاهدین خلق در آلبانی توسط اربابانش
بدون تردید اربابان رجوی بخوبی کشتار افسران امریکایی را در زمان مبارزه تروریستی و مسلحانه علیه رژیم شاه را به خاطر دارند ، همچنین به یاد دارند که سازمان مجاهدین […]
جدایی آقای محمد عظیم میش مست از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی ـ وی از سال 1368 عضو سازمان مجاهدین بوده است
اما در طول سالیان هر آنچه را که دیدم ،تماما عکس تبلیغاتی بود که قبلا شنیده بودم و بخاطرش به آنها پیوسته بودم. همه دروغها و ناصداقتی ها در زیر […]
جدايی رسمی آقای غلامعلی میرزایی عضو سی ساله مجاهدين از فرقه رجوی در آلبانی
و اما به آلبانی که آمدیم: تقریبا دست حضرات وسران فرقه مداهدين رو شد وماهیت فرقه ای آنها روز به روز برای ما روشن تر شد. اجحافات تشکیلاتی تحت پوشش […]
خاطرات من در فرقه مجاهدین خلق ـ 2 ـ پرورش خبرچین و جاسوس
وقتی آنجا رفتیم گفتند باید زن و زندگی را طلاق بدهید . در یک لحظه احساس عجیبی به من دست داد پیش خودم گفتم که دیگر من خلاصی از اینجا […]