Albania-Hassan shahbaz 260-410

حسن شهباز: تناقض در آرمان شهرفرقه رجوی ـ قسمت پنجم ـ زندان هویت

محدودیتهایی که سران فرقه درهمین آرمان شهر اشرف اعمال مینمایند حتی در بدترین زندانها هم دیده نمیشود و مهمتر ازهمه اینست که افراد زندانی در این حصار هیچگونه هویتی  نه فردی و نه اجتماعی از خود ندارند؛ وهمه این اعمال با همان القاب مشروعیت می یابد وقتی که جسم و روح، فکر و ذهن، چشم وگوش روی یک موضوع متمرکز باشد وطی سالیان فقط یک چیز ببینند و بشنوند، بنظر شما عاقبت این گونه اشخاص چیست و چگونه شخصیتی خواهند داشت؟ حتی کارشان را خودشان نمیتوانند انتخاب کنند !! آیا این انتخاب آگاهانه است؟ یا کورکورانه؟ این یکی از روشهای ماکیاولیست که به آن میپردازیم، اما حال میتوان بجواب این سوال رسید که چرا رجوی اینهمه القاب خیرات میکند؟

تناقض در آرمان شهرفرقه رجوی ـ قسمت پنجم زندان هویت

سر و بدنه، دو پدیده متضاد در فرقه مجاهدین خلق

حسن شهباز ، تیرانا،  سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی  ـ 27.09.2021

لینک به قسمت اول

لینک به قسمت دوم

لینک به قسمت سوم

لینک به قسمت چهارم

 

زندان هویت

برکسی پوشیده نیست که چرا سران فرقه مجاهدین خلق در مورد زندانی که درآلبانی ساخته اند چنین ادعاهای دارند، اظهارتی از قبیل این که :

این قلعه یک جامعه توحیدیست!

سر منزل  مقصود است!

کمال انسانیت است!

در نوک پیکان تکامل،بر بام دنیا قراردارد! واعضای داخل این حصار،ساکنان حرم ستر و عفاف وغیره خوانده میشوند!

اینکه چرا اینگونه القاب صد من یه غاز را زیر بغل اعضای نگونبخت میگذارند آنروی دیگر سکه ای است که در ورای آن  رذالتی کثیف خوابیده  است! این رذالت بلایی است که سران فرقه در پس این ادعاها بر سر اعضإ می آورند و این آواریست که فقط و فقط بر سر اعضای نگوبخت فرقه خراب میشود. آنروی این سکه؛ مکانی که با حصار و سیم خار دار و نیروی امنیتی خصوصی و دوربین های مدار بسته زیر شدیدترین مانیتورینگ قراردارد و نفراتی که در درون این حصار زندانی هستند واجازه هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون از قلعه خودشان را ندارند و حتی برای چند ساعت خروج از حصار مجبورند به هر دروغی متوسل شوند! و در خیلی از اوقات با درخواستشان موافقت نمیشود.

محدودیتهایی که سران فرقه درهمین آرمان شهر اشرف اعمال مینمایند حتی در بدترین زندانها هم دیده نمیشود و مهمتر ازهمه اینست که افراد زندانی در این حصار هیچگونه هویتی  نه فردی و نه اجتماعی از خود ندارند؛ وهمه این اعمال با همان القاب مشروعیت می یابد وقتی که جسم و روح، فکر و ذهن، چشم وگوش روی یک موضوع متمرکز باشد وطی سالیان فقط یک چیز ببینند و بشنوند، بنظر شما عاقبت این گونه اشخاص چیست و چگونه شخصیتی خواهند داشت؟

حتی کارشان را خودشان نمیتوانند انتخاب کنند !! آیا این انتخاب آگاهانه است؟ یا کورکورانه؟

این یکی از روشهای ماکیاولیست که به آن میپردازیم، اما حال میتوان بجواب این سوال رسید که چرا رجوی اینهمه القاب خیرات میکند؟

مسئله اصلی اینست: نداشتن هویت آنهم در برهۀ کنونی اززمان، که واقعا تمامی عرصه های زندگی فردی و اجتماعی بصورتی جدایی ناپذیری با این “هویت” عجین گردیده، چیزی نیست که بتوان بسادگی کسی را از آن محروم نمود! اما سران این فرقه نه تنها توانسته اند اعضاء را از این حق طبیعی و ابتدایی شان محروم کنند بلکه زوایای پنهان این زندان “هویت” واقعا جنایتی غیر قابل تصور و آسیب های ناشی از آن بسیار دردناک وغیر قابل انکارمیباشد. نفراتی که هیچگونه اراده ای از خود ندارند، وقتی که براحتی خانواده را دشمن میخوانند؛ چه ارزش دیگری را میتواند پاس بدارند؟!

این یکی از شناخته شده ترین روشهای حکومت داری ماکیاولی است، در درون فرقه یکی از مهم ترین مسائلی که  هموار بین سران متوهم فرقه و اعضای نگونبخت، مورد مجادله بوده است اینست که آیا هدف وسیله را توجیه میکند؟

یعنی براى رسیدن به مقصود، مى توانیم هر گونه ابزار و وسیله اى را به کار ببریم؟ به بیان دیگرگروهی که مى خواهد به قدرت و حکومت برسد؛ آیا بدین جهت مى تواند از نیرنگ و فریب استفاده کند؟ آنهم برای کسانی که بوسیله خود آنها میخواهد هدف خود را محقق نماید!

نظر واقعى وعملکرد بسیارى از سیاستمداران چه دیروز و چه امروزه چنین بوده و هست که، آرى، هدف وسیله را توجیه مى کند و به کار بردن هر وسیله اى هر چند هم که ضد اخلاق و دین وحتی انسانیت باشد، براى تأمین هدف رواست، که البته این نظر بسیار تأسفّ آور است؛ اما واقعیت تلخ اینست که عقل سلیم را در پاسخ مثبتی که به این سوال میدهند، میسنجند.

(البته از دیدگاه اسلام ، وسیله نیز باید مشروع باشد چرا که تفکیک هدف و وسیله از یکدیگر دشوار است)

از این نمونه ها درصفحات تاریخ بسیارند. انسانها و سیاستمدارانى که شعار و ادّعاى اصول انسانى و حقوق بشر و دین و اخلاق داشته و دارند امّا اعمال و رفتارشان دقیقا بر طبق دستور ماکیاول است. این افراد زشت ترین اعمال را براى اهداف خود مرتکب مى گردند.  رفتارشان  نشان میدهد که بویى از انسانیّت نبرده اند.نیکولو ماکیاولی که برخی او را به اتهام حمایت از حکومتهای اقتدارگرا و ستمگر، همواره مورد حمله قرار میدادند،بطور مفصل به این موضوع پرداخته است. ماکیاولی در فصل سوم کتاب «شهریار» می‌گوید “هرکس سببِ قدرت، عظمت و بزرگی دیگری می‌شود کار خود را ساخته و باید آن را تمام شده دانست”  و بلاشک هیچ‌گاه به این مسئله فکر نمی‌کنند که بر سر انسان‌های دیگر چه می‌آید!

حال رهبرخودخوانده ای که کارنامه نامبارکش به مزدوری برای صدام مزین است،اکنون هم به دست و پای آمریکا افتاده! آنهم امریکایی که سردم دار امپریالیسم جهانخوار بوده که با تمامی ارزشهایی که سازمان سنگش را به سینه میزد در تعارض است، چرا اینقدر ذلیل وبی مقدار شده است و دردش چیست که به این روش ها تمسک می جوید؟

تنها چیزی که می ماند همان القاب صد من یک غازی است که سران فرقه نثار این اعضا میکنند( تحمیق و مسخ کردن افراد)  و تمام هم وغم سران فرقه اینست که نفرات در داخل این خانه سالمندان عمرشان زودتر بپایان برسد تا رازهایشان برملا نشود!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ دهید