khalil Ansarian 2-Nejatyaftegan az mojahedin khalgh dar albani-260-410

خلیل انصاریان: فکاهی انتصاب مسئول اول فرقه رجوی

 همچنین باید از رجویها سوال کرد چرا رای گیری شما با دست بلند کردن است اگر راست می گويید مانند رای گیری متعارف به نفرات برگه بدهید تا اگر خواستند رای بدهند چرا رجوی ( یا کسانی بنیابت از او)از بالای سن فریاد می زند أیا  این کاندید موافق هستید؟ هر کس موافق است دستش را بالا ببرد!  باید از أقای رجوی سوال کرد مگر کسی جرئت دارد که دستش را بالا نبرد چون می داند چه عواقبی دارد باید جساب پس بدهد که چرا چیزی برخلاف حرف رهبری بذهنش خطور کرده است! بنابراین حتی اگر صوری هم شده عضو مورد نظر باید دستش را بعنوان تائید بلند کند. بله هموطنان اینست سازمان دمکراتیک که دم از أزادی و برابری زن و مرد می کند این أزادی برای آنهاست که با دست باز اعضاء را بفریبد و نه مردم ایران!

فکاهی انتصاب مسئول اول فرقه رجوی

خلیل انصاریان، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 14.09.2021

khalil Ansarian-260-410

در فرقه رجوی طبق معمول هر دو سال یکبار )البته در شرایط بقول خودشان معمول باشد وگرنه هرچند وقت یکبار و بنا به مصلحت و از ترس بهم ریختگی همان منتصب قبلی را ابقاء می کنند و رجوی با یک عوامفریبی مختص خودش می گوید بدلیل شرایطی که درآن هستیم ما می خواهیم مسئول اولی خواهرمان ؟ را تمدید کنیم) رجوی مسئول اول فرقه را انتصاب می کند  اما امسال مسئول اولی زهرا مریخی را با کلی تعریف و تمجید تمدید کرد واعضا نگون بخت را مجبورکردند که بیایید شور و فطور کنید و مسئول اولی برایتان آوردیم انتخاب کنید و دهانتان را شیرین کنید.

ممکن است بعضی ها این سازمان را نشناخته اند و ممکن است بذهن بزند که چقدر این سازمان خوب است و چقدر دمکراتیک است ولی بعنوان کسی که سالها در بین آنها بودم و چندین سری از این نمایشات را پشت سر گذاشتم باید بگویم این نمایش مانند دیگر انتخابات معمول نیست و بالای سازمان یعنی مسعود خودش یک نفر را منتصب می کند سپس به رده بالاها و مسئولین معرفی می کند و می گوید انتخاب من اینست و لا غی.

بنابر این انتخاب شما هم همین و گزینه دیگری نیست و هیچ کاندیدی و رقابتی در کار نیست !!! در ضمن همینجا هم باید بگویم که در ابتدای رای گیری خود مسعود(آنزمان که بو د) بالای سن می ایستاد  و می گفت: مخالف نداریم؟

ممتنع نداریم ؟

یکبار در اشرف رجوی گفت ما در سازمان نمی توانیم مانند بیرون رای گیری داشته باشیم چون ما یک سازمان انقلابی هستیم و تشکیلات ما پولادین است ونیازی نیست انتخابات مانند بیرون داشته باشیم چرا که ما آگاهانه در این راه وارد شدیم و خودمان انتخاب کرده ایم !!

همچنین بدلیل خراب بودن وضعیت داخل مناسبات و مسئله دار بودن اعضای بیچاره ٬ این فرقه شرایط را که به تحلیل خودش بحرانی می داند نفر قبلی را ابقاو جرات  تغییر حتی با  همان نمایش خودشان را هم ندارد و بعدش به اعضاء می گوید؛ اینکار به نفع سازمان و رزمندگان و اعضا می باشد بنابر این همه باید فعال باشند و شرایطی که در آن هستیم را در نظربگیرند!!!

البته باید به رجویها گفت دیگر حنایتان برای مردم ایران رنگی ندارد و دستتان رو شده است هر چقدر می توانید روی اعضا نگون بخت فشار بیاورید ولی روزی خواهد رسید که همین اعضا یقه شما آقایان را گرفته و باید حساب این همه شالاتانیزم سیاسی را پس بدهید.

همچنین باید از رجویها سوال کرد چرا رای گیری شما با دست بلند کردن است اگر راست می گويید مانند رای گیری متعارف به نفرات برگه بدهید تا اگر خواستند رای بدهند چرا رجوی ( یا کسانی بنیابت از او)از بالای سن فریاد می زند أیا  این کاندید موافق هستید؟ هر کس موافق است دستش را بالا ببرد!  باید از أقای رجوی سوال کرد مگر کسی جرئت دارد که دستش را بالا نبرد چون می داند چه عواقبی دارد باید جساب پس بدهد که چرا چیزی برخلاف حرف رهبری بذهنش خطور کرده است! بنابراین حتی اگر صوری هم شده عضو مورد نظر باید دستش را بعنوان تائید بلند کند.

بله هموطنان اینست سازمان دمکراتیک که دم از أزادی و برابری زن و مرد می کند این أزادی برای آنهاست که با دست باز اعضاء را بفریبد و نه مردم ایران!

درپایان باید گفت انتصاب زهرا مریخی نشان از اینست که چند صباحی صورت خود را سرخ نگه دارند و اعضا را مشغول بکنند و باید گفت استیصال و درماندگی وضعیت اسفبار تشکیلات فرقه رجوی آنهم در بالاترین سطوح می باشد. باید به رجویها گفت با این شعبده بازیها نمی توانید افراد را با زور نگه دارید و این نشانی از اضمحلال و اشفته بازار رجوی است که باید منتظر ریزش زیاد نیرو در روزهای آینده باشیم .

____________________________________

mehdi soleymani -260-410

اعلام جدایی رسمی مهدی سلیمانی از فرقه مجاهدین خلق

 در واقع داستان ربودن من از ایران به عراق به شرح زیر است: من در همدان مشغول کار خیاطی بودم که دوستم امیر برای کار به ترکیه رفته بود بعد از مدتی برگشت و من هم چند ماهی بود تازه سربازی تمام کرده بودم  به من گفت یک شرکت در ترکیه است برویم انجا کار بکنیم. بعد از انجام کارهای قانونی ما به ترکیه رفتیم. درترکیه امیر رفت که با صاحب کار صحبت کند و وقتی برگشت گفت کار ما در عراق است، دو سال باید آنجا باشیم و ماهی چهار صد دلار میدهند و من اعتماد کردم. در همان ترکیه یکی از نفرات سازمان کارهای اعزام ما را درست کرد، بدون این که بدانیم چه بلای سر مادارد میاید. بعد از اعزام به عراق درمحلی ما را تحویل دو نفرکه مسلح بودند، دادند و ما را به پایگاه طبا طبایی در بغداد بردند. نزدیک به بیست روز آنجا بودیم و بعد ما را به اشرف بردند که دیگر نه راه پس داشتیم نه راه پیش.  بعد از مدتی فهمیدم که من چه اشتباه و چه فریب بزرگی خورده ام. نزدیک به دوازده سال توی سازمانی بودم که خودش میگفت سرلوحه آن فدا و صداقت است اما باید گفت سرلوحه این سازمان دروغ و بی صداقتی است.

اعلام جدایی رسمی مهدی سلیمانی از فرقه مجاهدین خلق

مهدی سلیمانی، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 08.09.2021

اینجانب مهدی سلیمانی متولد ۱۳۵۹ از همدان بدین وسیله اعلام جدایی رسمی خودم را از سازمان مجاهدین اعلام میکنم.

علت جدایی من در حقیقت این است که از زمانی که ما به البانی امدیم سازمان تعهد پزیرفته بود که پرداختی ماهیانه را ثابت و بدون هر گونه  مشکلی بدهد ولی سازمان از همان ابتدا بین ما و بچه های خودشان فرق میگذاشت چون به آنها هفتصد دلار می داد اما به ما پانصد دلار می داد .و بعدا رفته رفته مستمری ما راکم وکمتر کرد.

من متوجه شدم که سازمان فکر میکند قیم من است که هر چه میگوید ما باید حرف اورا گوش کنیم .

بعد از این که آمریکایی ها همان بچه های سازمان را از البانی بردند کم کم فشارها روی ما زیاد شد.  در ابتدا مستمری ما را به تعویق میانداخت، در مرحله بعدی مستمری را به چهل و پنج هزار لک کاهش داد و کم کم فشار را بیشتر کرد که مستمری را به سی و پنج هزار لک کاهش داد فقط بخاطر این که به ما فشار بیاورد البانی را ترک بکنیم و یا نیازمند سازمان بشویم و هر چه میگوید را گوش بکنیم و مطیع سازمان باشیم ، بعداز گذشت چند سال که مشکلات این سازمان دررابطه با جدا شدگان بیشتر شد باتهدید و فشاراز نفرات میخواست که برای سازمان مقاله بنویسند و از دیگران خبر چینی کنند تا مستمری را بدهند که من شاهد دو نمونه از این موارد بودم که حتما در جای دیگر باز گو خواهم کرد.

این همان سازمانی است که با فریب کاری من و امسال من را به عراق کشاند و حالا هم در البانی به پا بوس و به دامان امریکاه پناه اورده است که کاری برایش بکنند (به قول معروف شتر در خواب بیند پنبه دانه)

بعد از این فشارها تصمیم گرفتم بدین وسیله اعلام جدایی خودم را اعلام بکنم و برای هرچه بهتر زندگی کردن شرافتمندانه مسیر خودم را مشخص کنم و روی پای خودم بدون هیچ مشکلی پیش بروم.

در واقع داستان ربودن من از ایران به عراق به شرح زیر است:

من در همدان مشغول کار خیاطی بودم که دوستم امیر برای کار به ترکیه رفته بود بعد از مدتی برگشت و من هم چند ماهی بود تازه سربازی تمام کرده بودم  به من گفت یک شرکت در ترکیه است برویم انجا کار بکنیم. بعد از انجام کارهای قانونی ما به ترکیه رفتیم.

درترکیه امیر رفت که با صاحب کار صحبت کند و وقتی برگشت گفت کار ما در عراق است، دو سال باید آنجا باشیم و ماهی چهار صد دلار میدهند و من اعتماد کردم. در همان ترکیه یکی از نفرات سازمان کارهای اعزام ما را درست کرد، بدون این که بدانیم چه بلای سر مادارد میاید.

بعد از اعزام به عراق درمحلی ما را تحویل دو نفرکه مسلح بودند، دادند و ما را به پایگاه طبا طبایی در بغداد بردند. نزدیک به بیست روز آنجا بودیم و بعد ما را به اشرف بردند که دیگر نه راه پس داشتیم نه راه پیش.

بعد از مدتی فهمیدم که من چه اشتباه و چه فریب بزرگی خورده ام. نزدیک به دوازده سال توی سازمانی بودم که خودش میگفت سرلوحه آن فدا و صداقت است اما باید گفت سرلوحه این سازمان دروغ و بی صداقتی است.

بعد از سرنگونی صدام تصمیم به خروج از سازمان گرفتم و نزدیک به هشت سال است که از سازمان جدا شده  و زندگی خودم را دارم و میخواهم از این پس آزاد زندگی کنم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

 

 

پاسخ دهید