علی هاجری: سال ۱۳۷۷ در فرقه رجوی چه گذشت
این نام به معنی آمادگی برای سرنگونی در سال ۱۳۷۷بود ولی مثل همیشه این سال هم به پایان رسید و در انتهای سال دست به سازماندهی جدید زد و باز بازی دیگر شروع شد در پایان سال افراد ناراضتی زیاد شده بود و کسی به حرف سران گوش نمیکرد. بخاطر دارم فردی بدلیل تضاد جدی با تشکیلات دیگر به نشست و غیره نمیآمد و خواهان جدا شدن از فرقه رجوی بود چند نفر به سراغ او رفته و دست و پای او را گرفته به نشست آوردند و برای ساکت کردن اعتراضات او را محاکمه کردند این فقط برای زهر چشم گرفتن از دیگران بود .فرمانده هان مستمر از مسئولین زیر دست میخواستند که افراد با دیدن نوارهای به اصطلاح انقلاب مریم گزارش نویسی کنند برای آنها مهم نبود تکراری باشد دستور باید انجام میشد .
سال ۱۳۷۷ در فرقه رجوی چه گذشت
علی هاجری ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 07.04.2107
با سلام خدمت دوستان عزیز و هر آنکس که این چند سطر از واقعیتهای موجود در بازار شام رجوی را میخواند . در سال ۱۳۷۶رجوی و ستاد سرگرم کننده آن تمرینات و سپس ماموریت های مرزی را شروع کردند رجوی بر خلاف همیشه که برای کمین و بمبگذاری و شلیک و کشتن نیروهای ایرانی فرمان صادر میکرد در این مقطع قرار شد که تیمهای مختلف بدون درگیری یک راهپیمایی را انجام بدهند ولی از آنجایی که رجوی در غفلت بسر میبرد چندین بار درگیری مرزی پیش آمد و تعدادی جان خود را بدلیل بی کفایتی مسئولین و سران فرقه رجوی از دست دادند رجوی وقتی دید لقمه ای که برداشته در گلویش گیر کرده است دست به ترفند جدیدی زد .
رجوی بعد از یک نشست مبسوط ( آ۷۷ )را اعلام کرد حالا این بدرد چه میخورد خدا داند ولی حسب المعمول برای سرگرمی وفریب اعضای نگونبخت بود چون راه و چاره ایی نداشت .این نام به معنی آمادگی برای سرنگونی در سال ۱۳۷۷بود ولی مثل همیشه این سال هم به پایان رسید و در انتهای سال دست به سازماندهی جدید زد و باز بازی دیگر شروع شد در پایان سال افراد ناراضتی زیاد شده بود و کسی به حرف سران گوش نمیکرد. بخاطر دارم فردی بدلیل تضاد جدی با تشکیلات دیگر به نشست و غیره نمیآمد و خواهان جدا شدن از فرقه رجوی بود چند نفر به سراغ او رفته و دست و پای او را گرفته به نشست آوردند و برای ساکت کردن اعتراضات او را محاکمه کردند این فقط برای زهر چشم گرفتن از دیگران بود .فرمانده هان مستمر از مسئولین زیر دست میخواستند که افراد با دیدن نوارهای به اصطلاح انقلاب مریم گزارش نویسی کنند برای آنها مهم نبود تکراری باشد دستور باید انجام میشد .
در یکی از روزها از من خواسته شد گزارش نوار انقلاب خواهر مریم را بنویسم من گفتم تکراری است و نمینویسم در همان سالن من با فردی وارد مشاجره کلامی شدم .در ضمن تاکید کنم که در آن سال محفل در اشرف بیداد میکرد و همه زیر نظر بودند محفل بیانگر نارضایتیهای عمومی بود و رجوی ترس شدید از این موضوع داشت لذا در همه محلهای استقرار اعضا محاکمه های فرمایشی برگزار میکردند فقط برای زهر چشم گرفتن از دیگران. بعد از درگیری روز قبل من را به اتاق خانمی به اسم مهین صدا زدند وقتی رفتم توی اتاق دیدم آن فرد روز قبل هم نشسته هرچه من گفتم موضوع این بوده و این نفر شما حقیقت را نگفته بگوش خانم نرفت من هم برای سوزاندن آنها گفتم شما هم با بقیه ارتشهای دنیا فرقی ندارید و تبعیض قائل میشوید و ادامه دادم در کجای دنیا مرسوم بوده که سرباز را احترام بگذارند و درجه دار را با لگد بیرون بیندازند این کلام مثل تیر بر قلب زنکه نشست وهیسترک شد من هم درب اتاق را بشدت به هم کوبیدم و رفتم . آن روز گویا آبستن خیلی حوادث بود و ما خبر نداشتیم رفتم به سالن دیدم دارند سالن را میچینند گویا محاکمه تعدادی در راه بود .
بعد از لختی دیدم خانمی به اسم سادات یا همان محبوبه لشکری که رجوی در سال ۱۳۹۲ در اشرف او را نابود کرد وارد شد هنوز روی صندلی ننشسته بود شروع کرد (آ۷۷)چه شد کجا رفت مگر قرار نبود برادر و خواهر را به تهران ببرید دیدیم توپ این خانم خیلی خیلی پر است در آن روز پنج نفر قرار بود که محاکمه شوند یکی از آن افراد من بودم در ضمن از آن پنج نفر تا به امروز چهار نفر فرقه رجوی را ترک کردند یکی از افراد موردتعرض افراد رجوی قرار گرفت و با سیلی تو صورت او کوبیدند و نفرات یکی بعد از دیگری مورد فحاشی از طرف افراد از قبل توجیه شده قرار میگرفتند تا نوبت به من رسید تشکیلات جهنمی از من دل پری داشت و میخواست من را تحقیر کند که شاید کوتاه بیایم خانم لشکری شروع کرد که افراد را علیه من بشوراند و همین کار را کرد وی گفت این و دوستش خلیل مثل خاری در چشم تشکیلات هستند و تمام مناسبات ما را شخم زده اند خدمتکاران و نوکران و نوچه های رجوی شروع به داد و بیداد و ناسزا کردند من دیگر تاب تحمل شنیدن مزخرفات این لجنها را نداشتم و بلند شدم و به سمت آنها رفتم چند نفر من را گرفتند و فردی که نمیخواهم اسم آورا بیاورم با مشت به صورت من زد من بای صدای بلند گفتم اگر یک روز به عمرم باقی باشد این مشت را تلافی خواهم کرد .خانم لشکری و دیگر سران فرقه فکر نمیکردند که این نشست به خشونت کشیده شود و فکر میکردند با هارت و پورت همیشگی تمام شود آنها قرار بود من را محاکمه کنند ولی عکس شد رفتم پشت بلند گو و تمام جاسوسهای رجوی در تشکیلات را افشا کردم که به چه صورت افراد را رصد میکنند چطور تعقیب میکنند عمدتاً هم فرمانده هان رجوی بودند. بله این ترفند و حقه بازی های این فرقه تبهکار بود که با این صورت تعدادی را سوژه میکرد که کثافتکاریهای خود را با رعب و وحشت بپوشاند و در اصل شکستهای خود را بگردن دیگران بیندازد کما اینکه در سال ۱۳۸۰در قرارگاه باقر زاده بعد از شکست در عملیاتهای داخله بقول خودش ستاد داخل کشور رجوی فقط نگفت تیمهایی که دستگیر میشدند و یا کشته میشدند از کدامقرارگاه وارد خاک ایران میشدند مثل کلبی و یا ماسوری و یا شالچی و بقیه رجوی در سال ۱۳۸۰هم برای سرپوش گذاشتن بر شکستهای خود مثل ۷۷باز تعدادی را در جمع چند هزار نفری محاکمه و محکوم کرد .همیشه به این سر فرقه گفته شده لقمه بزرگتر از دهان نگیر و از دیوار بلندتر از قد كوتول خودت بالا نروید این هم عاقبت این فرقه مجاهدین خلق تا به امروز که در ورطه خیانت غوطهور شده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خلیل انصاریان: معنی موبایل در فرقه مجاهدین خلق
پس از انتقال به آلبانی ، هموطنان ومنتقدین فرقه رجوی ،در فضای مجازی سوالاتی مطرح کردند که چرا سازمان مجاهدین حالاکه به آلبانی همجوار کشورهای اتحادیه اروپا منتقل شده به اعضای خود موبایل نمی دهد که این انتقادات خیلی برای فرقه سخت و ضربه بود لذا سران فرقه به تکاپو افتاده که چگونه اززیر ضرب انتقادات هموطنان ومنتقدین ، بیرون بیایند وجواب منتقدین را بدهند . یک روز بعد از نهار همه کارها را تعطیل کردند وفردی بنام مهدی براعی با اسم مستعار احمد واقف به همه قسمتها مراجعه می کرد ونشست نیم ساعتی در رابطه با دادن موبایل به اعضاء ، افراد را توجیه می کرد . مضون نشست این بود :
( این موبایل برای کارهای اجرایی است وبرای تماس اعضا با فرماندهان است البته مقدار محدودی هم اینترنت دارد که می توانید استفاده کنید شارژ موبایل با سازمان است وشما نباید چیزی پرداخت کنید!!! )
همه ما خوشحال بودیم که پس گرفتن موبایل می توانیم بعد از اینهمه سال که در عراق بودیم وهیچ خبری از خانواده نداشتیم با خانواده هایمان تماس برقرار کنیم و جویای حال آنها شویم . لحظه تحویل دادن موبایلها رسید نفر خدمات فنی مسئول گذاشتن سیم کارت در موبایل بود وشیوه روشن وخاموش کردن را آموزش میداد. خوب است که یاد آور شوم که هیچکدام ازاعضاء، اطلاعاتی در مورد موبایل نداشتیم در فیلمهای سینمایی دیده بودیم که با موبایل تماس می گیرند در لیبرتی هم فرماندهان موبایل داشتند وبرای ما که پایین دست و رده پائین بودیم پزمی دادند.( البته با حفظ اعتقاد به موازین جامعه بی طبقه) موبایلها که توزیع شد خیلی خوشحال بودیم. در سالن غذا خوری شماره همدیگر را می گرفتیم وبا همدیگر صحبت می کردیم دنیای دیگری بود از شادی، همه بال در آورده بودیم…
معنی موبایل در فرقه مجاهدین خلق
خلیل انصاریان ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 31.03.2021
هدف از نوشتن این مطلب بیان واقعیتی است که خودم شاهدش بودم.
همه ما که به آلبانی منتقل شدیم به یک مجموعه آپارتمانهایی که توسط کمیساریای عالی پناهندگان اجاره شده بود وبه فرقه تحویل داده شده بودسکونت داشتیم و این آپارتمانها در منطقه ای که اسمش کشار بود؛ واقع شده بودند.
بعد از مدتی ما گفته شد که به همه نفرات می خواهند موبایل بدهند اما اصل موضوع چه بود؟
پس از انتقال به آلبانی ، هموطنان ومنتقدین فرقه رجوی ،در فضای مجازی سوالاتی مطرح کردند که چرا سازمان مجاهدین حالاکه به آلبانی همجوار کشورهای اتحادیه اروپا منتقل شده به اعضای خود موبایل نمی دهد که این انتقادات خیلی برای فرقه سخت و ضربه بود لذا سران فرقه به تکاپو افتاده که چگونه اززیر ضرب انتقادات هموطنان ومنتقدین ، بیرون بیایند وجواب منتقدین را بدهند .
یک روز بعد از نهار همه کارها را تعطیل کردند وفردی بنام مهدی براعی با اسم مستعار احمد واقف به همه قسمتها مراجعه می کرد ونشست نیم ساعتی در رابطه با دادن موبایل به اعضاء ، افراد را توجیه می کرد .
مضون نشست این بود :
( این موبایل برای کارهای اجرایی است وبرای تماس اعضا با فرماندهان است البته مقدار محدودی هم اینترنت دارد که می توانید استفاده کنید شارژ موبایل با سازمان است وشما نباید چیزی پرداخت کنید!!! )
همه ما خوشحال بودیم که پس گرفتن موبایل می توانیم بعد از اینهمه سال که در عراق بودیم وهیچ خبری از خانواده نداشتیم با خانواده هایمان تماس برقرار کنیم و جویای حال آنها شویم .
لحظه تحویل دادن موبایلها رسید نفر خدمات فنی مسئول گذاشتن سیم کارت در موبایل بود وشیوه روشن وخاموش کردن را آموزش میداد.
خوب است که یاد آور شوم که هیچکدام ازاعضاء، اطلاعاتی در مورد موبایل نداشتیم در فیلمهای سینمایی دیده بودیم که با موبایل تماس می گیرند در لیبرتی هم فرماندهان موبایل داشتند وبرای ما که پایین دست و رده پائین بودیم پزمی دادند.( البته با حفظ اعتقاد به موازین جامعه بی طبقه)
موبایلها که توزیع شد خیلی خوشحال بودیم. در سالن غذا خوری شماره همدیگر را می گرفتیم وبا همدیگر صحبت می کردیم دنیای دیگری بود از شادی، همه بال در آورده بودیم. چند ساعتی که گذشت متوجه شدیم که این یک تلفن پلاستیکی معمولی است که اصلا به اینترنت وصل نمی شود و فقط دو زبان داشت یکی صربستانی ودیگری آلبانیایی ؛ وزبان دیگری نداشت. فرقه کاری کرده بود که فقط این دو زبان را داشت حتی فارسی وانگلیسی را هم از تلفن پلاستیکی حذف کرده بودند.
خوب است که یادآور شوم تعدادی که علم موبایل داشتند با دیدن این تلفن، قبول نکردند تلفن را بگیرند و گفتند ما موبایل تاچ می خواهیم واین تلفن برای بچه هاست که موقعیت خودشان را به خانواده اطلاع بدهند بگذریم که چقدر آن افراد را اذیت وآزار کردند .
شب تلفن را نزد خودمان به محل استراحت بردیم از خوشحالی بال وپر در آورده بودیم چند شماره از خانواده داشتم شروع به گرفتم شماره کردم ولی موفق نمی شدم و اپراتور شرکت مخابرات می گفت تماس خارجی است و ونمی توانی تماس بگیری ، همان شب نزد یکی دو نفر رفتم وموضوع را به آنها گفتم و پس از صحبت با این نفرات تازه متوجه شدم که فرقه چه کلاهی سر اعضا گذاشته و فقط برای بستن دهان منتقدین بوده است .
تازه برای همین تلفن ها شروع شد به کنترل و گذاشتن ضوابط و … برای محدودیت افراد در استفاده از آنها؛ یک هفته که گذشت یک نشست مفصل سر موبایلهای پلاستیکی گذاشته شده واعلام کردند که موبایلها باید دم درب وردی آسایشگاه تحویل داده شود. هر زمان که خواستید به شهر بروید می توانید از مسئولتان برگه بگیرید و موبایل خودتان را دریافت کنید! همه ما معترض شدیم که اگر موبایل فردی است بگذارید نزد خودمان باشد اما قبول نکردند وگفتند : این یک فرمان است وهمه باید فرمان را اجرا بکنند وما درست است که لباس معمولی تن کردیم ولی ما نظامی و ارتش هستیم. خلاصه کنم، با این ترفند وبهانه موبایلها راجمع آوری کردند وتمام خوشحالی که داستیم دود شد ورفت .
ادامه خاطرات موبایل را برای آینده موکول می کنم .
خلیل انصاریان تیرانا -آلبانی
___________________________________
حسن شهباز: اوج دوگانگی یا یگانگی؟
در درون “مدینه فاضله” اشرف سه، در اتاقهای کارنفرات همواره در زیر مانیتورینگ شدید فیزیکی و الکترونیکی قرار دارند! بدلیل اینکه دشمن تلاش میکند نفوذ کند!! گیرم همه اینها درست […]
موسی دامرودی: می گفتی ما گوهر بی بدیل مجاهدین هستیم، حیف و صد حیف از عمر باد بر رفته در فرقه مجاهدین خلق
اما آنچه یک عضو قدیمی از فرقه مجاهدین بعد از بیش ازچند دهه با خود می آورد چیست ؟ ابتدابه هیچ می رسیم …بعد از یک مقطع وپروسه مات ومبهوت ماندن واحساس تهی […]
پرویز حیدرزاده: باز مردک خفته در گور به سخن آمد
اخیرا پیامی از رسانه فرقه مجاهدین خلق پخش شد که گویا مسعود رجوی از قبر در امده است. اما در این پیام چه بود؟ جز نشخوار همان حرفهای قبلی و روحیه […]
خلیل انصاریان: فرقه مجاهدین خلق از “کرونا ” هم برای سرکوب و کنترل نیرو کمک می گیرد
البته باید یادآور شد که کرونا فقط برای اعضاء رده پایین است و مسئولین مسافرتهای اروپایی خود را دارند و کرونا برای برای آنها نیست. راستی به زور واجبار نگه […]
مالک بیت مشعل: تبعیض در باصطلاح جامعه ی بی طبقه ی توحیدی رجوی
در یکی از نشستها نفری که اسیرقبلی بود وچنین تبعیضی را می دید به خود رجوی ملعون گفت که همچینین چیزی را احساس می کند والبته گفت تحلیل ذهنی من […]
منصور براهویی: امکانات و پول در فرقه رجوی برای آقازاده ها
مریم و مسعود رجوی که هر کدامشان یک بچه داشتند، آنها غذایشان ویژه بود، در بهترین خانه ها با بهترین امکانات زندگی می کردند. همچنین فرزندان مسولین بالای سازمان از […]
خلیل انصاریان: وحشت فرقه مجاهدین خلق از افشای ماهیت رجوی
در لیبرتی هم ،کارمندان یونامی وکمیساریا را مزدور اطلاعات ومزدبگیر ایران خطاب می کردید و سوال اساسی این است که مگر تشکیلات مخوف وغیر انسانی رجوی اجازه میداد که فرد […]
موسی دامرودی: وحشت رجوی از اعضای جداشده از مجاهدین خلق
من در نشستهای مختلفی از مسئولین فرقه مجاهدین خلق شنیده بودم که می گفتند: ما از هیچ دولت ، شخصیت و ارگانی نمیترسیم ، از پاسداران هم نمی ترسیم، بلکه […]
علی هاجری: رجوی همچنان از “ارتش آزادیبخش صدام حسین” و “سلاح و خشونت” حرف می زند
دیدید به چه سادگی مسئله حل شد و وقتی بوی سرنگونی دولت صدام حسین در عراق به مشام رسید گفت اگر به عراق حمله شد ما که با امپریالیسم جهانخوار کاری نداریم […]
منصور براهوئی: شیوه های کنترل و سرکوب افراد در فرقه مجاهدین خلق
من بعد از یک سال بطور ناگهانی یکی از همشهریهایم را در مسیرم در قرارگاه اشرف بنام علی سالاری دیدم و شروع به احوالپرسی با او کردم و بعد محل […]
رضا اسلامی: فشار و تهدیدات مضاعف فرقه مجاهدین خلق بر علیه جداشدگان در آلبانی
براستی چه شد که فرقه رجوی با مرگ تک تک نفرات اعضا و کادرهای فرقه بیانگر یک شکست سیاسی و تشکیلاتی و سرشکستگی برای رجوی و مریم قجر میباشد و […]
رحمان محمدیان: رجوی قاچ زین را بچسب ، اسب سواری پیش کش
منصور براهویی می گفت که رفته ام و به نفرات این فرقه ( افراد دفتر فرقه رجوی در آلبانی) گفته ام که من مسکن و ماوا ندارم و در خیابان و… […]