منصور براهویی: چگونه زنده ماندم؟
من تا قبل از اینکه جدایی رسمی خودمرا از این فرقه اعلام کنم چندین بار به سرکردگان فرقه رجوی پیام دادم که من در ناحیه شکم دچار درد شدیدی شده ام تورو خدا به من کمک کنید از درد دارم میمیرم. علی رغم خواهش های مستمر من از عبدالله تهرانچی و جواد خراسان نه تنها به من کمکی نکردند من را که نه سر پناهی داشتم ونه پشت پناهی و از شدت درد بخودم می پیچیدم به حال خود رها کردند. عبدالله تهرانچی ( عبدالله استواری ) به من پیام داد که این موضوع به ما هیچ رپطی ندارد و به ما مربوط نمیشود و خودت برو مشکلت را حل کن این در حالی بود که جواد خراسان یکی دیگر از شکنجه گران فرقه رجوی قول داده بود که همه مسائل ما راحل و فصل کند و لی همه آن قولهای که داده بودند همه اش دروغی بیش نبود چرا که فرقه مجاهدین خلق اهمیتی برای ما اسیران جنگی قایل نبود این در حالی بود که تمام مسائل پزشکی آقازادهها ی خودشان را که از این فرقه جنایتکار جداشده بودند را بلافاصله حل و فصل می کردند و یا آنها را برای درمان بلافاصله به آلمان و فرانسه منتقل می کردند تا مورد درمان قرار بگیرند. من که از شدت درد بیماری روز به روز به لحاظ جسمی ضعیف شده بودم و توانایی راه رفتن نداشتم خودم را به کافه ایرانیان رساندم و دوستان به محض اینکه من را دیدند واز وضعیت بیماری من با خبر شدند بسیاراز اینکه من را در این وضعیت به لحاظ جسمی دیدند به شدت ناراحت شدند. این دوستان مهربان بلافاصله مراحل درمانی من را حل و فصل کردند تا من که در یک قدمی مرگ رسیده بودم با جوانمردی تک تک دوستان و شخص آقای حسن حیرانی و دیگر دوستان از جمله رحمان محمدیان و پرویز حیدر زاده و علی هاجری و حسن شهباز و رضا مرادی و رضا مزگی و باقر محمدی و مالک بیت مشعل و موسی دامرودی وبه کوری چشم فرقه رجوی از مرگ نجات پیدا کردم و توانستم بعد از آزمایشات مختلف مورد عمل جراحی قرار بگیرم…
چگونه زنده ماندم؟
نجات یافتن از مرگ با کمک دوستان
منصور براهویی ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 22.05.2021
با سلام به دوستان و همه هموطنان عزیز
من منصور براهویی هستم که بدلیل مشکل سنگ صفرا با کمک دوستان توانستم بعد از دو سال که دوچار چنین مشکلی همراه با درد شدید و بی خوابی های مستمر اخیراً به یمن جوانمردی و فداکاریهای همه دوستان که خود آنها نیز
از بیماری رنج می برند در بیمارستان ننه ترزا در تیرانا، کشور آلبانی مورد عمل جراحی قرار بگیرم و از مرگ نجات پیدا کنم.!
لازم میدانم که جهت آگاهی شما دوستانکه ماهیت ضد بشری این فرقه جنایتکار که دم از حقوق بشر می زند مختصری بهاین موضوع بپردازم تا شما دوستان هم بیشتر با ماهیت ضد بشری این فرقه جنایتکار آشنا شوید.
من تا قبل از اینکه جدایی رسمی خودمرا از این فرقه اعلام کنم چندین بار به سرکردگان فرقه رجوی پیام دادم که من در ناحیه شکم دچار درد شدیدی شده ام تورو خدا به من کمک کنید از درد دارم میمیرم.
علی رغم خواهش های مستمر من از عبدالله تهرانچی و جواد خراسان نه تنها به من کمکی نکردند من را که نه سر پناهی داشتم ونه پشت پناهی و از شدت درد بخودم می پیچیدم به حال خود رها کردند.
عبدالله تهرانچی به من پیام داد که این موضوع به ما هیچ رپطی ندارد و به ما مربوط نمیشود و خودت برو مشکلت را حل کن این در حالی بود که جواد خراسان یکی دیگر از شکنجه گران فرقه رجوی قول داده بود که همه مسائل ما راحل و فصل کند و لی همه آن قولهای که داده بودند همه اش دروغی بیش نبود
چرا که فرقه مجاهدین خلق اهمیتی برای ما اسیران جنگی قایل نبود این در حالی بود که تمام مسائل پزشکی آقازادهها ی خودشان را که از این فرقه جنایتکار جداشده بودند را بلافاصله حل و فصل می کردند و یا آنها را برای درمان بلافاصله به آلمان و فرانسه منتقل می کردند تا مورد درمان قرار بگیرند.
من که از شدت درد بیماری روز به روز به لحاظ جسمی ضعیف شده بودم و توانایی راه رفتن نداشتم خودم را به کافه ایرانیان رساندم و دوستان به محض اینکه من را دیدند واز وضعیت بیماری من با خبر شدند بسیاراز اینکه من را در این وضعیت به لحاظ جسمی دیدند به شدت ناراحت شدند.
این دوستان مهربان بلافاصله مراحل درمانی من را حل و فصل کردند تا من که در یک قدمی مرگ رسیده بودم به یومن جوانمردی تک تک دوستان و شخص آقای حسن حیرانی و دیگر دوستان از جمله رحمان محمدیان و پرویز حیدر زاده و علی هاجری و حسن شهباز و رضا مرادی و رضا مزگی و باقر محمدی و مالک بیت مشعل و موسی دامرودی وبه کوری چشم فرقه رجوی از مرگ نجات پیدا کردم و توانستم بعد از آزمایشات مختلف مورد عمل جراحی قرار بگیرم.
همین جا خاطر نشان کنم که دکتری که می خواست من را عمل کند بدلیل وضعیت جسمی که من داشتم بار اول حاضر نشد که من را عمل کند.
دکتر به آقای حسن حیرانی گفته بود که بدلیل اینکه دوست شما به لحاظ جسمی ضعیف شده است من می ترسم که اگر او را عمل کنم قلبش از کار بیفتد. ولی بعد از آزمایشات متعدد که مثبت بود تصمیم گرفته شد که من را عمل کند که عمل من با موفقیت انجام شد.
من ضمن قدردانی از همه دوستان که جوانمردی کردند و من را از مرگ نجات دادند از آنان بسیار سپاسگزارم.
بله دوستان این فرقه همانطور که بارها اعلام کرده آند به مرگ ما جدا شدگان راضی هستند این آن حقوق بشری است که سران فرقه از آن برای سواستفاده های تبلیغاتی و سیاسی از آن به دروغ حرف می زنند!
______________________
منصور براهویی : ضوابط کنترل نیرو در فرقه مجاهدین خلق
یکی از ضوابط ورزش کردن دو نفره بود! فرماندهان فرقه رجوی بعد از اینکه تعداد زیادی از افراد فرار کردند و خودشان را به تیپ آمریکایها رساندند از ترس و وحشت برای جلوگیری از فرار افراد به تیپ آمریکاییها که در اشرف مستقر بودند به بهانه های مختلف ضوابط ورزش فردی ممنوع را به افراد ابلاغ کردند تا نفرات نتوانند فرار کنند و خودشان را از جهنمی که رجوی برایشان ساخته بود نجات دهند. یکی دیگر از ضوابط این بود که افراد بدون اجازه فرمانده قرارگاه حق خارج شدن از مقر را نداشتند درحالیکه فرماندهان مجاز بودند به هر کجا که دلشان می خواست تردد کنند اما افراد رده پایین حق و اجازه خروج را نداشتند و در محوطه محدود که فرماندهان فرقه رجوی برای آنها مشخص کرده بودند در زمانهایکه خودشان مشخص و بصلاح خودشان بود به افراد اجازه میدادند که تردد کنند….
ضوابط کنترل نیرو در فرقه مجاهدین خلق
منصور براهویی ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 23.04.2021
فرقه رجوی از ترس و وحشت برای اینکه ضوابط کنترل نیرو در فرقه مجاهدین خلق افراد با هم رابطه نداشته باشند هربار به بهانه های مختلف ضوابط تعیین می کرد تا ازاین طریق جلو نفرات را بگیرد که نتوانند با هم ارتباط برقرار کنند و از این طریق کنترل کامل افراد را بدست بگیرند.
در اینجا می خواهم به چند نمونه از این ضوابط جنایتکارانه فرقه رجوی اشاره مختصری بکنم.
یکی از ضوابط ورزش کردن دو نفره بود!
فرماندهان فرقه رجوی بعد از اینکه تعداد زیادی از افراد فرار کردند و خودشان را به تیپ آمریکایها رساندند از ترس و وحشت برای جلوگیری از فرار افراد به تیپ آمریکاییها که در اشرف مستقر بودند به بهانه های مختلف ضوابط ورزش فردی ممنوع را به افراد ابلاغ کردند تا نفرات نتوانند فرار کنند و خودشان را از جهنمی که رجوی برایشان ساخته بود نجات دهند.
یکی دیگر از ضوابط این بود که افراد بدون اجازه فرمانده قرارگاه حق خارج شدن از مقر را نداشتند درحالیکه فرماندهان مجاز بودند به هر کجا که دلشان می خواست تردد کنند اما افراد رده پایین حق و اجازه خروج را نداشتند و در محوطه محدود که فرماندهان فرقه رجوی برای آنها مشخص کرده بودند در زمانهایکه خودشان مشخص و بصلاح خودشان بود به افراد اجازه میدادند که تردد کنند.
یکی دیگر از ضوابط جنایتکارانه فرقه رجوی تحت پوشش ضابطه اجازه ندادن به افراد برای مراجعه به دکترهای متخصص عراقی بود که دولت عراق در کمپ لیبرتی برای درمان بیماران گذاشته بود فرقه رجوی بدلیل اجازه ندادن به افراد که نزده دکترهای عراقی بروند باعث مرگ افراد زیادی شد و با فریب کاری مدعی شده بود که دولت عراق اجازه دسترسی بیماران را برای درمان نمی دهد! که تماماً دورغ بود.
هر کسی که در لیبرتی و اشرف جانش را از دست داد باعث مرگش خود فرقه رجوی بوده و هست.
چراکه من که خودم شاهد بودم که دکترهای عراقی چقدر انسانهای با شرفی بودند و با برخوردهای بسیار محترمانه و دلسوزانه با افراد که بیماربودند برخورد می کردند ولی فرقه رجوی سعی می کرد که با دورغ و فریبکاری واقعیت ها را بپوشاند و مرگ افرادی که بیمار بودند که خود فرقه رجوی باعث مرگشان شده بود به گردن دولت عراق و دکترهای عراقی بیندازند در حالی که دولت عراق بهترین دکترهای متخصص را در اشرف و لیبرتی برای درمان مجاهدین گذاشته بود ولی فرقه رجوی که در فریبکاری لنگه ندارد انعکاس منفی می داد تا سواستفاده های سیاسی از مرگ افراد بی گناهی که خود فرقه رجوی باعث مرگشان شده بود؛ ببردو مرگ بیماران را بگردن دولت و دکترهای متخصص عراقی بیندازد.
ببینید که این جنایتکاران برای به قدرت رسیدن و حمایت سیاسی دست به چه جنایت ضد بشری می زنند!
مرگ مشکوک منصور کوفه ای و علی سالاری از جمله این جنایتها ی این فرقه رجوی است.
رجوی و همسرش مریم خانم بارها در نشستها و پیام های که ارسال می کردند می گفتند برای رسیدن هدف؛ بردن مریم به تهران ( به قدرت رسیدن رجوی) شما باید بیشتر و بیشتر قیمت بدهید و از جان و زندگی و خانواده خودتان بزنید تا مریم بشود رییسجمهور! اگر شما قیمت ندهید بدرد چه میخورید. و علنا می گفت تنها رسالت و ارزش شما فدا شدن در این راه است که در این صورت رستگار می شوید.
این ماهیت واقعی رجوی و مریم رجوی بوده و هست و تا همه افراد را بکشتن ندهند دست از این جنایت ضد بشری خودشان بر نخواهند داشت.
_________________________________
اعلام جدایی رسمی آقای منصور براهویی از فرقه سازمان مجاهدین در آلبانی
در این پروسه در اشرف و لیبرتی و بعد از اعزام به آلبانی بعد از چندین ماه در آلبانی خواستار خروج از سازمان شدم و بعد از مدتی توانستم تشکیلات فرقه مجاهدین را ترک کنم و به مدت شش روز در هتلی در تیرانا ماندم و بعد از آن خودم را به کمیساریا معرفی کردم از سال ۱۳۹۶ تا سال ۱۳۹۹من مستمری را از سازمان میگرفتم و لی در زمان گرفتن مستمری از من خواسته میشد و تعهد میگرفتند باید در رابطه با دوستانم جاسوسی بکنم و هر روز خبر های آنها را به سازمان اطلاع بدهم در چند مورد بدلیل مخالفت من مستمری من را تعلیق کردند ولی دوباره با گرفتن تعهد پول را پرداخت کردند . من بدلیل نبود کار و پول اجاره خانه و مایحتاج روزانه مجبور بودم که به خواسته های آنها تن بدهم . در سه ماه گذشته هیچ پولی به من داده نشد ولی از طریق دوستانم به من کمک میشد که اموراتم را سپری بکنم . در این مدت بدلیل نداشتن پول کافی برای اجاره خانه و غذا مجبور شدم به مدت یک ماه و شش روز در غارهای ارتفاعات تیرانا در منطقه کشار و مدتی هم در کنار خیابان شب را به صبح سپری میکردم و در این مدت هیچ پولی نداشتم که مایحتاج را تامین کنم .در همین ایام از مردم آلبانی کمک غذایی و غیره را میگرفتم و مغازه داران به من کمک میکردند من بعد از حدود ۳۰سال خدمت کردن به این سازمان باید آواره و گرسته در خیابان می ماندم در صورتیکه سازمان تعهد داده بود که در هر شرایطی من را تامین مالی کند ولی من را در کشوری که نه کار هست و نه کمیساریای عالی پناهندگان که ما را تامین کند رها کرد…
اعلام جدایی رسمی آقای منصور براهویی از فرقه سازمان مجاهدین در آلبانی
منصور براهویی ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 27.01.2021
اینجانب منصور براهویی متولد ۱۳۴۷ ساکن بندر عباس در تاریخ ۱۸/۱۰/۱۳۶۶به خدمت سربازی اعزام شدم دوره آموزشی را در پادگان ۰۶ لشکرک تهران بودم و پس از آن به جبهه جنگ در صالح آباد مهران اعزام شدم یک ماه در جبهه بودم که فرقه مجاهدین با کمک ارتش صدام عملیات بر علیه ما انجام داد و من در آن عملیات اسیر شدم ( عملیات چهل چراغ) بعد ما را به اردوگاه فرقه در کرکوک منتقل کردند بعد از مدتی به ما ابلاغ شد اگر در عملیات شرکت کنید آزاد خواهید شد و من در عملیات فروغ جاویدان شرکت کردم و بعد از عملیات ابلاغ شد هر که میخواهد میتواند به ایران برگردد تعدادی به ایران برگشتند ولی من اعلام پیوستگی کردم تا سال ۱۳۶۸همزمان با اعلام انقلاب درونی مجاهدین من اعلام جدایی کردم بعد از یک ماه در قرنطینه من را از طریق اردن به ترکیه اعزام کردند .
بعد از دوسال اقامت در ترکیه به ما ابلاغ شد اگر میخواهید میتوانید به عراق برگردید به ما گفته شد اگر در ترکیه بمانید شما را ترور میکنند من هم به عراق برگشتم من از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۹۶ در سازمان مجاهدین بودم در همین سالیان من یک بار اعلام جدایی کردم ولی فرقه از درخواست من سر باز زد و از اعزام من به خارج اعتنایی نکرد و من مجبور شدم در فرقه بمانم .در این سالیان چند مورد برخورد زننده با من داشتند در یک مورد توسط فردی به نام غلامرضا اسفندیاری مورد ضرب و شتم قرار گرفتم . چند مورد از من تعهد گرفتند که در فرقه مخالفت نکنم در صورتیکه مقصر من نبودم و مریض بودم .
در این پروسه در اشرف و لیبرتی و بعد از اعزام به آلبانی بعد از چندین ماه در آلبانی خواستار خروج از سازمان شدم و بعد از مدتی توانستم تشکیلات فرقه مجاهدین را ترک کنم و به مدت شش روز در هتلی در تیرانا ماندم و بعد از آن خودم را به کمیساریا معرفی کردم از سال ۱۳۹۶ تا سال ۱۳۹۹من مستمری را از سازمان میگرفتم و لی در زمان گرفتن مستمری از من خواسته میشد و تعهد میگرفتند باید در رابطه با دوستانم جاسوسی بکنم و هر روز خبر های آنها را به سازمان اطلاع بدهم در چند مورد بدلیل مخالفت من مستمری من را تعلیق کردند ولی دوباره با گرفتن تعهد پول را پرداخت کردند . من بدلیل نبود کار و پول اجاره خانه و مایحتاج روزانه مجبور بودم که به خواسته های آنها تن بدهم . در سه ماه گذشته هیچ پولی به من داده نشد ولی از طریق دوستانم به من کمک میشد که اموراتم را سپری بکنم . در این مدت بدلیل نداشتن پول کافی برای اجاره خانه و غذا مجبور شدم به مدت یک ماه و شش روز در غارهای ارتفاعات تیرانا در منطقه کشار و مدتی هم در کنار خیابان شب را به صبح سپری میکردم و در این مدت هیچ پولی نداشتم که مایحتاج را تامین کنم .در همین ایام از مردم آلبانی کمک غذایی و غیره را میگرفتم و مغازه داران به من کمک میکردند من بعد از حدود ۳۰سال خدمت کردن به این سازمان باید آواره و گرسته در خیابان می ماندم در صورتیکه سازمان تعهد داده بود که در هر شرایطی من را تامین مالی کند ولی من را در کشوری که نه کار هست و نه کمیساریای عالی پناهندگان که ما را تامین کند رها کرد .
قابل ذکر است تا زمانیکه کمیساریا ما را تامین میکرد سازمان دست به چنین حماقتی نمیزد ولی از آنجاییکه میداند من هیچ پناهی ندارم مستمر من و دیگر دوستانم را زیر فشار قرار میدهید . لازم است چند نکته را یاد آور بشوم سازمانی که خود را مدافع حقوق بشر , سازمانی که خود را آزادیخواه میداند و برای آزادی مردم ایران تلاش میکند اینچنین من را در غربت رها کرد تا مجبور شوم دست به سمت مردم آلبانی دراز بکنم .من بدین وسیله جدایی رسمی خودم را اعلام میکنم و هیچ ارتباطی با این سازمان ندارم .
منصور براهویی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شورای رهبری مجاهدین و سو استفاده از اعضا برای عملیات نظامی در داخل کشور
مدتی گذشت تا اینکه به من ابلاغ شد باید به شهر بصره بروم و به پایگاه دیگری نقل مکان بکنم .میدانستم وارد چه بازی خطرناکی میشوم . بخیر انداختن جان خانواده و افرادی که چه بسا آسیب ببینند .بعد از رسیدن به مقر جدید در دفتر کار فرمانده استقبال کردند در آنجا متوجه شدم اکثر افراد استان جنوبی را برای هدف خود جمع کرده اند. بعد تیم بندی همه را در قرنطینه نگه داشتند و هر تیم آموزشهای خاص خود را میگذراند در همین اثنا روی خانواده کار میکردند ساعتهای متمادی تایپ میکردند که تیم نزد کدامیک از خویشان برود بهتر است . خانواده ایی که سالیان بود از آنها خبری در دست نبود نه آدرسی و نه نشانه ایی در آن مقطع خانواده برای فرقه خیلی عزیز شده بود چنان تعریف و تمجید میکردند که همه ما باورمان شده بود ولی با این حقه و نیرنگ همه را خام میکردند . روزی از من سئوال شد چرا بعضی از اعضای خانواده خود را نمیآورید به خانمی که کارهای من را دنبال میکرد گفتم …
شورای رهبری مجاهدین و سو استفاده از اعضا برای عملیات نظامی در داخل کشور
علی هاجری ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 24.01.2021
در سال ۱۳۷۸من در قرارگاه فائزه در استان واسط عراق بودم در آن زمان در قسمت تعمیرات خودرو مشغول کار بودم تا اینکه در یکی از روزها از من خواسته شد تا به ستاد مقر فائزه بروم وقتی وارد ستاد شدم به من گفته شد از ستاد داخله با شما کار دارند وقتی وارد اتاق شدم دیدم خانمی پشت میز نشسته بود بعد از احوالپرسی گرم گفت من چند سئوال دارم .برای من باعث تعجب بود که بعد از سالیان یک زن و یک مرد تنها در یک اتاق هستند چون این موارد در فرقه ممنوع بود ولی بهر حال الزام کارشان این بود که تنها باشیم .
خانم مذکور سئوالات را شروع کرد اهل کجایی و همینطور ادامه داد کسی از اهل خانواده و قوم خویش نبود که سئوال نکند من طاقت نیاوردم و گفتم شما دنبال چه هستید جواب قانع کننده ایی نمیداد ولی در یک جا گفت که خانواده های شما برای کاری که ما میخواهیم مناسب است . گفتم خواهر من از سال ۱۳۶۴ هیچ ارتباطی با خانواده و فامیل نداشته ام و اصلا نمیدانم چکاره هستند ولی هیچ حرفی را قبول نمیکرد و مستمر میگفت اینها خانواده ما هستند و به این شکل سر افراد را شیره میمالیدند و واقعا خیلیها فکر میکردند که خانواده آنها هوادار فرقه است این خام خیالی ناشی از نداشتن خبر از خانواده و زندگی کردن در برهوت افکار و رویاهایی که بر اثر مغزشوبی همه به باور رسیده بودند . آیا کسی حق مخالفت داشت ابدا زیرا باید متحمل حرفهایی میشد بسا از شکنجه جسم بالاتر ، بعد از بحثهای فراوان من اتاق را ترک کردم ولی نکته جالبی که بود برای رسیدن به به هدفی که داشتن دست به هر کاری میزدند چنان با نرمی تنظیم رابطه میکردند گویا اینها با آن تیغ کشها متفاوتند .
مدتی گذشت تا اینکه به من ابلاغ شد باید به شهر بصره بروم و به پایگاه دیگری نقل مکان بکنم .میدانستم وارد چه بازی خطرناکی میشوم . بخیر انداختن جان خانواده و افرادی که چه بسا آسیب ببینند .بعد از رسیدن به مقر جدید در دفتر کار فرمانده استقبال کردند در آنجا متوجه شدم اکثر افراد استان جنوبی را برای هدف خود جمع کرده اند. بعد تیم بندی همه را در قرنطینه نگه داشتند و هر تیم آموزشهای خاص خود را میگذراند در همین اثنا روی خانواده کار میکردند ساعتهای متمادی تایپ میکردند که تیم نزد کدامیک از خویشان برود بهتر است . خانواده ایی که سالیان بود از آنها خبری در دست نبود نه آدرسی و نه نشانه ایی در آن مقطع خانواده برای فرقه خیلی عزیز شده بود چنان تعریف و تمجید میکردند که همه ما باورمان شده بود ولی با این حقه و نیرنگ همه را خام میکردند .
روزی از من سئوال شد چرا بعضی از اعضای خانواده خود را نمیآورید به خانمی که کارهای من را دنبال میکرد گفتم من گیر افتادم کم است که برادرم را گیر شما بیاندازیم . روزها و هفته ها میگذشت و هر روز ما را نسبت به پیامدهای عملیات در داخل کشور توجیه میکردند عمدتا از دستگیری و یا کشته شدن افراد میگفتند رعب و وحشت سراپای همه را فرا گرفته بود بعضی از تیم ها منحل شدند و هر روز بدلیل اختلافات درون تیمی مجبور میشدند ترکیب را تغییر بدهند و همین باعث کندی روند کار و سردرگمی سران فرقه میشد در یک مورد با اینکه محل عبور منطقه سرخ بود ولی سران فرقه تصمیم گرفتند که تیم را از همان نقطه به آنطرف مرد بفرستند که در نتیجه یک نفر کشته شد . در آن ایام برای سو استفاده از افراد و فرستادن به مسلخ گاه هر چه درخواست میکردی در اختیار فرد میگذاشتند چون رجوی خوب میدانست درصد برگشتن افراد تقریبا صفر است چون دولت ایران هوشیار شده بود و عمدتا تیمها دستگیر میشدند در سال ۱۳۸۰با موشک باران کلیه قرارگاهها این تیم و تیم باری به پایان رسید رجوی بعد از آن نشستهایی با مضمون سیاسی استراتژیک را شروع کرد و نشستهایی به نام طعمه و از این قبیل سرگرمیها که تقریبا نزدیک به چهار ماه بطول انجامید و این کارها برای سرپوش گذاشتن بر خرابکاریهای خود او بود هر چه جلو میرفتیم ماهیت این فرقه برای همه آشکارتر میشد تا رسیدیم به سال ۱۳۸۲ و پایان دوره حکمرانی صدام بر عراق و دیدیم همان خانوادههایی که رجوی مدعی بود که خانواده خود اوست چه سان همه تبدیل به وزارتی و اطلاعاتی شدند الدنگ و مزدور شدند و به این ترتیب ماهیت رجوی و دیگر سران فرقه برای همه آشکار شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعلام جدایی رسمی آقای خلیل انصاریان با سابقه 31 سال عضویت از سازمان مجاهدین
از سال ۱۳۵۹ هیچکدام از اعضای خانواده ام را ندیدم ودر تشکیلات فرقه مجاهدین خلق هیچگونه اجازه تماس داده نمی شد و هر کسی حتی ولو زبانی هم دلتنگ خانواده میشد او را اذیت وآزار میدادند که چرا چنین چیزی به ذهنت زده است و می گفتند خانواده دشمن مبارزه است و تو را از مبارزه دور می کند و هر عضویی که در تشکیلات است باید دندان خانواده را بکشد !!!خیلی ها شاید به تصورشان هم نرسد که یک روزی بدین فکر بیفتند که خانواده دشمن مبارزه ای است که سازمان مجاهدین می گوید. رجوی با تبلیغات وسیع که با پخش سخنرانی های مختلف و نشستهای پی در پی طولانی ، نفرات را مسخ می کرد طوریکه هیچ عضویی جرئت بیان اینکه اعلام کند که از ماندن درتشکیلات فرقه خسته شده ومی خواهد بدنبال زندگی عادی خود برود پس از انتقال به لیبرتی نفراتیکه مسئله دار بودند در فرصت مناسب از تشکیلات جهنمی فرار کردند و خود را به کمیساریای عالی پناهدگان رساندند . وقتی فرقه به کشور آلبانی منتقل شد همه نفرات خوشحال بودند چرا که ممکن است رفرمی در تشکیلات صورت بگیرد واز فشارهای موجود در تشکیلات از جمله نشستهای طولانی وپوشالی روزانه و مغز شویی مستمر،کم شود، اما چنین نشد.
اعلام جدایی رسمی آقای خلیل انصاریان با سابقه 31 سال عضویت از سازمان مجاهدین
خلیل انصاریان ، تیرانا، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 19.01.2021
اینجانب خلیل انصاریان که از خرداد ۱۳۶٨ به مدت ۳۱ سال عضو تشکیلات فرقه مجاهدین خلق بودم، جدایی خود را از فرقه خشونت طلب و تروریستی رجوی اعلام می کنم.
من خلیل انصاریان سربازی بودم که برای حفاظت از خاک میهنم در خرمشهر برای بیرون راندن ارتش اشغالگر عراق به جنگ پرداختم و در همانجا به اسارت نیروهای بعثی در آمدم . پس انتقال به اردوگاه اسرا با تخصصی که داشتم مشغول کار وخدمت به مجروحین و بیماران بودم شرایط اردوگاه بشدت سخت بود با تبلیغاتی که از تلویزیون فرقه که توسط صدام راه اندازی شده بود از همانجا با تبلیغات و پیامهایی که داده می شد مغزشویی شروع شد ، وعده های زندگی بهتر داده میشد و می گفتند هر کس نخواست پیش ما بماند از آنجا می تواند به اروپا اعزام شود که من بدلیل فشار اردوگاه وتبلیغات عوامفریبانه ، فریب این گروهک را خوردم وبمدت ۳۱ در تشکیلات پوشالی آنها، بهترین دوران جوانی را از دست دادم پس از اینکه از اسارت صدام خارج شدم وبه اسارت فرقه مجاهدین خلق در آمدم . از سال ۱۳۵۹ هیچکدام از اعضای خانواده ام را ندیدم ودر تشکیلات فرقه مجاهدین خلق هیچگونه اجازه تماس داده نمی شد و هر کسی حتی ولو زبانی هم دلتنگ خانواده میشد او را اذیت وآزار میدادند که چرا چنین چیزی به ذهنت زده است و می گفتند خانواده دشمن مبارزه است و تو را از مبارزه دور می کند و هر عضویی که در تشکیلات است باید دندان خانواده را بکشد !!!خیلی ها شاید به تصورشان هم نرسد که یک روزی بدین فکر بیفتند که خانواده دشمن مبارزه ای است که سازمان مجاهدین می گوید.
رجوی با تبلیغات وسیع که با پخش سخنرانی های مختلف و نشستهای پی در پی طولانی ، نفرات را مسخ می کرد طوریکه هیچ عضویی جرئت بیان اینکه اعلام کند که از ماندن درتشکیلات فرقه خسته شده ومی خواهد بدنبال زندگی عادی خود برود پس از انتقال به لیبرتی نفراتیکه مسئله دار بودند در فرصت مناسب از تشکیلات جهنمی فرار کردند و خود را به کمیساریای عالی پناهدگان رساندند .
وقتی فرقه به کشور آلبانی منتقل شد همه نفرات خوشحال بودند چرا که ممکن است رفرمی در تشکیلات صورت بگیرد واز فشارهای موجود در تشکیلات از جمله نشستهای طولانی وپوشالی روزانه و مغز شویی مستمر،کم شود، اما چنین نشد.
تبلیغات فرقه مجاهدین و مغزشویی های مستمر در نشستهای مختلف اراده هر تشخیص و تصمیم گیری جدی را از نفرات گرفته بود و طوری وانمود میکردند که ترک سازمان مجاهدین خیانت و بی مرزی با دشمن خدا و خلق است
هدف از این حرفها جز اینکه انسان را از آگاهی و اختیار خودش تهی و بی محتوا کنند ، رجوی با راه اندازی طلاق های اجباری تحت عنوان ” انقلاب ایدئولوژیک ” مسیر فرقه گرایی را تکامل بخشید تا جاییکه خانواده هم از سوی رجوی ” مزدوران ارتجاع ” نامیده شد.
تشکیلات فرقه بشدت از خانواده ها ترس دارد وبهمین دلیل اجازه هیچ ملاقاتی را برای دیدار نمی دهد چون بمحض دیدار اعضا با خانواده،منجربه ریزش نیرو خواهد شد وکسی باقی نخواهد ماند
در انتها به دوستان عزیزم که هنوز در اسارت فرفه در زندان اشرف 3 در آلبانی هستند این توصیه را دارم که نترسید از آن سیاه چالهای فرقه بیرون بکشید وچند صباحی زندگی آزاد وعاری از هر گونه فشار تشکیلات بکنید.
///////////////////////////////////////
خنجری به نام پول برای سرکوب اعضای جداشده از مجاهدین خلق در آلبانی ـ زانو زدن و امضای متن فرقه رجوی شرط کمک ماهیانه 200 یورو
خنجری به نام پول برای سرکوب اعضای جداشده از مجاهدین خلق در آلبانی زانو زدن و امضای متن فرقه رجوی شرط کمک ماهیانه 200 یورو رجوی خنجر خود را تنها […]
خنجری در دست رجوی بر گلوی اعضای نجات یافته از مجاهدین خلق در آلبانی
باید از آقای ابر استراتژیست پرسید کدام مبارزه در آن زمان که تانک و توپ داشتید و یا در دوران بقول خودتان فاز نظامی چکار کردید چه رسد حالا که نه مرز […]
رجوی بار دیگر اعتراف کرد یکی دیگر از اعضای مجاهدین( خلیل انصاریان ) با سی سال سابقه تشکیلاتی از آنها جدا شده است
شما به متن آنچه رجوی و این فرقه خشونت طلب برای این افراد منتقد فرستاده نگاه کنید ، فرقه مجاهدین آنان را تهدید کرده که یا علیه دیگر اعضای منتقد […]
حسن شهباز:عشق به خانواده در قاموس فرقه مجاهدین خلق جرم است ، سوز و گداز و عقده گشایی رجوی علیه آقای غلامعلی میرزایی
فرقه مجاهدین خلق پا را فراتر گذاشته و با لمپنیسم و سوز و گداز به خانواده آقای میرزایی حمله ور شده است و همه را وزارتی و از نیروهای فرامرزی […]
علی هاجری: اعضای نجات یافته از فرقه مجاهدین خلق مثل خار در چشم فرقه رجوی در آلبانی باقی مانده اند
بنابراین تنها دستاورد رجوی در چهار سال ریاست ترامپ در دو موضوع خلاصه شد . یکم : همراهی با امپریالیسم برای گرسنگی دادن مردم ایران و دومین دستاورد بستن راه […]
جشن شب یلدا در آلبانی، همچنان با همه توظئه های فرقه مجاهدین لبخند می زنیم
ما نه سنت پرستیم و نه سنت ستیز، اماسنت های زیبا و ملی که نشان از هویت مادارند را با جان و دل گرامی و پاس میداریم. سنت هایی که […]
اعلام جدایی آقای رضا مزگی نژاد از سازمان مجاهدین به 33 سال سابقه تشکیلاتی از سال 1366 تا 1399
تا اینکه محمد سادات دربندی که مسئول زندان مجاهدین در سلیمانیه عراق بود با بلندگو آمد داخل زندان آمد و گفت اگر آزادی می خواهید فقط دریک عملیات نظامی ما […]
نامه سرگشاده اعضای نجات یافته از مجاهدین خلق در آلبانی به ریاست اداره مهاجرت این کشور ـ هشدار نسبت به شیوع کرونا در زندان اشرف 3
شما می دانید که سازمان مجاهدین دارای مناسبات بسته؛ و دارای تمام ویژگیهای یک سکت است.افراد در این سکت جمعی زندگی می کنند و به دنیای آزاد و مراکز درمانی […]
حسن شهباز: تا کی میتوانید اعضای مجاهدین را گمراه و مغز شویی شده نگه دارید؟
اما حقیقت اینست که فرقه مجاهدین خلق برای مطامع خود همه چیز را وارونه جلوه میدهد. اما چگونه مسائل وارونه به خورد نفرات داده می شود ؟ در عراق ما […]
علی هاجری: سیاستی که رجوی مدعی است، خود می سازد
رجوی و فرقه مجاهدین خلق مدعی است که ما سیاست جهان را تدوین و تنظیم میکنیم نه با تغییر در راس آمریکا. به اینها باید گفت یا دیوانه هستید یا متوهم و […]
آیا رجوی و فرقه مجاهدین خلق وجه المصالحه بین حکومت ایران و کشورهای غربی می شود؟ انتقال مجاهدین خلق از آلبانی به اریتره در چشم انداز است؟
نزدیک به دو سال پیش تجمع مسالمت آمیزی در مقابل وزارت کشور آلبانی توسط افراد جدا شده برگزار شد و افراد خواهان پاسخگویی به بلاتکلیف بودن خیلی مسائل جداشدگان از […]
رحمان محمدیان: دنائت در فرقه رجوی حد و مرز ندارد!
افرادی که با فرقه مجاهدین خلق آشنا هستند میدانند که تمامی اموال این سازمان حاصل رنج و تلاش شبانه روزی افراد و اعضای پایین تر است که در سرما و […]